مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور چهار سال از فاجعهٔ سرنگونی پرواز پیاس۷۵۲ میگذرد. فاجعهای بهتآور که هنوز در یاد اغلب ایرانیان بهویژه ایرانیان مهاجر ساکنِ کانادا زنده است. در این چهار سال برنامهها و گردهماییهای متعددی برای پشتیبانی از دادخواهی خانوادههای جانباختگان و همچنین گرامیداشت یاد مسافران بیگناه پرپرشده در این پرواز برگزار شده است. اما کار دیگری که اگر اهمیتش از برگزاری تجمعات بیشتر نباشد، کمتر نیست، تولید آثار ادبی و هنری متعدد…
بیشتر بخوانیدادبیات
کوچهپسکوچههای ذهن من – وسوسهٔ خرید
مژده مواجی – آلمان این روزها همهجا حال و هوای کریسمس را دارد. پا که از خانه بیرون میگذاری، زرقوبرق خیرهکنندهٔ دوروبَر و فروشگاهها نگاهها را بهطرف خودش میکشاند. بستههایی که با کاغذ رنگی و روبانهایی خوشرنگ و خیرهکننده کادوپیچی کردهاند، وسوسه میکنند و چشمک میزنند، که بیا بخر! تبلیغات این روزها غوغا میکند و من در این مواقع به یاد گفتهای از مارک تواین (١٩١٠ – ١٨٣۵)، نویسندهٔ آمریکایی، میافتم: «تبلیغ اسلحهای است که…
بیشتر بخوانیدمرگِ تولد – داستان کوتاهی از زهره بختیاریزادگان
زهره بختیاریزادگان – ونکوور تقدیم به شورا – جوخه! آماده! هدف! آتش! … و سکوت هشتماهه بودم که با نعرهٔ فرماندهٔ جوخهٔ اعدام از خواب شیرین جنینی پریدم. با فرمانِ «آتش» و شلیک جوخهٔ اعدام، مرگ متولد شد. شبها وقتی هیاهویی نبود، صدایش پر میشد در گوشم. شاید آوازی برایم میخواند. سرم پر میشد از صدای آرامَش، و تنم جان میگرفت از نوازش دستهای جوانش. شلیک کردند، و صدای برخورد گلوله… جان داشتم هنوز…
بیشتر بخوانیدگزارشی از دو نشست شعرخوانی انجمن فرهنگی پرسش با موضوع «نه به جنگ»
ترانه وحدانی – ونکوور انجمن فرهنگی پرسش که ژوئیهٔ امسال از سوی گروهی از فعالان عرصههای مختلف فرهنگی فعالیتهای خود را آغاز کرد، چهارمین برنامهاش را در دو نشست مجازی در تاریخهای ۴ و ۱۱ نوامبر ۲۰۲۳ برگزار کرد. عنوان این جلسات شعرخوانی «نه به جنگ» بود و گردانندگی آنها را شوکا حسینی، شاعر ساکن ونکوور، بر عهده داشت. متأسفانه بهدلیل کمبود فضا، در شمارهٔ گذشته موفق به چاپ این گزارش نشدیم. برنامهٔ اول که به…
بیشتر بخوانیددکتر فرشید ساداتشریفی: دسترسپذیرکردن جامعه برای عدهای ضروری ولی برای همهٔ جامعه مفید و سودمند است
گفتوگو با دکتر فرشید ساداتشریفی، پژوهشگر ادبیات و فعال در نهادهای یاریرسانی به افراد دارای معلولیت سیما غفارزاده و هومن کبیری پرویزی – ونکوور عکس کاور از حیفا ابیشاهین دکتر فرشید ساداتشریفی، برای علاقهمندان به ادبیات بهویژه در شرق کانادا، چهرهای شناختهشدهاند. ارتباط ما با دکتر ساداتشریفی برای نخستینبار بیش از یکسال پیش برقرار شد و ایشان در شمارهٔ ۱۶۰ رسانهٔ همیاری، در مطلبی تحت عنوان «قند شنیداریِ پارسی در جزیرهٔ لاکپشت» به بررسی چند پادکست شنیدنی در…
بیشتر بخوانیدلوسی ماد مونتگومری – خالق «آن در گرین گیبلز» و «قصههای جزیره»
ویرایش و بازنویسی: مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور لوسی ماد مونتگومری، با نام هنری ال.ام. مونتگومری در ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ در کلیفتون (نیولاندن کنونی) واقع در جزیرهٔ پرنس ادوارد چشم به جهان گشود. او در ۲۱ ماهگی مادرش را در اثر بیماری سل از دست داد و پدرش که گرفتار حزن و اندوه مرگ همسر شده بود، حضانت او را به پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش سپرد، در هفتسالگی او را بهطور کامل ترک کرد و…
بیشتر بخوانیدآنسوی جنگل انسان – شعری از از مهرخ غفاری مهر
مهرخ غفاری مهر – ونکوور آنجا که تو به دنیا آمدی نامش چه بود؟ آمدی با لبخندت شیرین و تلخ با چشمهایت گریان و خندان با دستهایت کوچک و بزرگ با گیسوانت کوتاه و بلند با رؤیایت پارهپاره میان زن بودن یا مرد بودن گذر از زن بودن، گذر از مرد بودن دیگری بودن، بیشتر بودن، همه با هم با بودن، هیچ نبودن آنجا شب هم سیاه نبود سفیدِ سفیِد سفید با چشمهای تو که نابینا شد…
بیشتر بخوانیدگزارشی از «کارگاه داستاننویسی محمد محمدعلی» با حضور میهمان ویژه، رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن سوئد
درفشه جوادیان کوتنایی – ونکوور کارگاه هفتگی داستاننویسی در تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، تحت نظارت شقایق محمدعلی و با یاد استاد عزیزمان، استاد محمد محمدعلی، میزبان مهمانی ویژه، رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن استکهلم سوئد، بود. این جلسه اولین جلسهٔ ویژه بدون حضور استاد عزیزمان بود که با هماهنگی و همیاری دوستان عزیز کارگاه و با یاد استاد گرانقدرمان برگزار شد. هماهنگیهای لازم برای برگزاری این جلسه را کامران قوامی و درفشه جوادیان انجام دادند، و گردانندگی…
بیشتر بخوانیدایدههایی حوالی خنش
مروری بر رمان «خنش»* نوشتهٔ رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ایرانی ساکن سوئد امیرحسین یزدانبُد – ادمونتون از اواخر دههٔ هشتاد، درست وقتی که جریان روزِ ادبیات تلاش میکرد بر پوست چروکیدهٔ روایت فارسی که سانسور فردی و ساختاری و وزارتی، همهجایش را آبلهگون کرده بود، طرحی تازه بزند، باوری جمعی شکل گرفت که کار ادبیات رئالیستی تمام است. تو گویی همه به این نتیجه رسیده بودند که همهٔ گفتنیهای ممکن گفته شده و حالا نوبتِ بههمریختن…
بیشتر بخوانیدمیدونستی؟ – داستان کوتاهی از رعنا سلیمانی
رعنا سلیمانی – سوئد – میدونستی؟ – میدونستی؟ – سرتو از اون زیر بیار بیرون ببینم چی میگی! – سردمه. من یه زمانی شعر میگفتم، یه دفتر شعر داشتم با چندتا دستخط… نستعلیق، شکسته، تحریری… بیشتر از دهتا دستخط داشتم و یهعالمه شعرای قشنگ… – آره؟ – خندیدی؟ – اصلاً به تو نمیاد که اهل این حرفا باشی. بیا نزدیکتر تا گرمت کنم. – نه نه… تکونم نده؛ نباید تکون بخورم. پاهام باید رو به…
بیشتر بخوانید