اسماعیل؛ شعری از عباس اصغرپور

اسماعیل؛ شعری از عباس اصغرپور

عباس اصغرپور – ایران توو زندگی، هر پنجره دیواره اسماعیل توو ریه‌هات انباری از سیگاره اسماعیل وقتی نمونده واسهٔ بازی و خوشحالی اسباب‌بازی‌مون همین آواره اسماعیل ما کارگر، ما کارگر، ما کارگر بودیم ما کارگر هستیم و این اجباره اسماعیل تاریخ ما یعنی همین دل‌مردن و بودن این زندگی، از زندگی بیزاره اسماعیل وقتی تمومِ شهر با زیرِ کمر خوابه بابات با اشکای تو بیداره اسماعیل هرچی لگد خوردیم کافی نیست! انگاری رو صورتت کلّی…

بیشتر بخوانید