دکتر سعید ممتازی، مشاور و رواندرمانگر۱ – ونکوور وقت آن رسیده که سرانجام حقیقت را بگویم، اگرچه نمیتوان حقیقت را گفت مگر در اثری تخیلی۲ از دیرباز تردیدی وجود نداشته که مطالعهٔ ادبیات توان ذهنی انسان را گسترش میدهد، اما اکنون پژوهشها اثبات کرده است که مطالعه، سلامت روانی و احساس رضایت از زندگی و حتی روابط اجتماعی ما را نیز بهبود میبخشد. وقتی مطالعه میکنیم، با سطرها و واژههای داستان همسفر میشویم و با احساس…
بیشتر بخوانیدادبیات
گزارشی از نشست رونمایی کتابهای «آوازهای جنگلی باد» و «ادی» در نورث ونکوور
درفشه جوادیان کوتنایی – نورث ونکوور عکسها از نگین پذیرا مراسم رونمایی کتابهای «آوازهای جنگلی باد» نوشتهٔ دکتر علی فدایی و «ادی» نوشتهٔ نیکی فتاحی بعدازظهر روز یکشنبه، ۳۰ آوریل ۲۰۲۳، در منطقهٔ لین ولی نورث ونکوور، با حضور جمعی از دوستان و نزدیکان این دو نویسنده و همینطور دوستان کارگاه داستاننویسی استاد محمد محمدعلی برگزار شد. شایان ذکر است که هر دو کتاب، اولین کتاب این دو نویسندهٔ ایرانی ساکن ونکوور است. در ابتدا…
بیشتر بخوانیدگزارشی از «کارگاه داستاننویسی ونکوور»، با حضور میهمان ویژه، مرتضی مشتاقی، نمایشنامهنویس و کارگردان ساکن ونکوور
نیکی فتاحی – ونکوور در تاریخ ۱۱ آوریل ۲۰۲۳، کارگاه هفتگی داستاننویسی ونکوور تحت نظر استاد محمد محمدعلی، نویسندهٔ ساکن ونکوور، جلسهای پیرامون نقد و بررسی نمایش «میر نوروزی»، نوشتهٔ مرتضی مشتاقی، نمایشنامهنویس و کارگردان ساکن ونکوور، برگزار کرد. این نمایش در روز ۲۵ مارس ۲۰۲۳، در سالن کیمیک سنتر در وست ونکوور، و در روز ۲۶ مارس ۲۰۲۳، در سالن تری فاکس در پورت کوکئیتلام به اجرا درآمد. متن این نمایشنامه بههمراه توضیحات و تاریخچهٔ…
بیشتر بخوانیدسه داستان کوتاه از امیر حسنزاده
امیر حسنزاده – ونکوور زل الان چند روزه که سر یه ساعتی میاد و منو سیر نگاه میکنه و میره! اوایل فکر میکردم منتظر کسی هست، اما تا حالا کسی سراغش نیومده، همونطور ایستاده و به من زل زده! فکری شدم شاید زاغ سیامو چوب میزنه، یه شب با همدستاش، وقت رفتن، توی کوچهپشتی بریزن سرم و لختم کنن! راستش یه کم گرخیدم! امشب از یه ور دیگه میرم، آدم این روزا راحت به گا…
بیشتر بخوانیدچشمهایش – داستان کوتاهی از زهره بختیاریزادگان
زهره بختیاریزادگان – ونکوور با صدای گریه و نالهٔ دردناکش به خودم آمدم. با در اتاق بازی میکرد که انگشتش رفته بود لای آن. در آهنی برای خودش هیولایی بود، با یک دریچهٔ قفلدار در بالا، جایی روبهروی صورت یک آدم با قد معمولی و شکافی در پایین حدود صورت بچهٔ یکساله. فقط بهاندازهٔ جابهجاکردن یک بشقاب غذا. «شکاف در» برایش سرگرمکننده بود. وقتی مادر با او بازی نمیکرد، آنجا خودش را مشغول میکرد. با…
بیشتر بخوانیدنمایش میر نوروزی؛ روایت طنزآمیزِ ناپایداری هر قدرت مطلق و زورگو
گفتوگو با مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، بهمناسبت انتشار کتاب «ریشهها و نشانهها در نمایش میر نوروزی» و اجرای نمایش «میر نوروزی» در هفتهٔ اول نوروز سیما غفارزاده – ونکوور سه سال قبل و پیش از نوروز سال ۱۳۹۹ با مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، دربارهٔ حاجیفیروز در دنیای معاصر و اینکه حاجی فیروز کیست و از کجا آمده و چه نقشی در فرهنگ ما دارد، گفتوگویی…
بیشتر بخوانیدچند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) – به فرزندان مام میهنم ایران که با فقر و تورم دستوپنجه نرم میکنند و سفرههایشان خالی است
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ دیر کردیم نان از دهانمان قاپیدند چه جنگلیست این جهان دیگر جایی برای زندگی نیست ۲ پلها را جلو چشمان من و تو خراب کردند حال، واعظان شهر برایمان از پل صراطالمسقیم میگویند ۳ کاسهٔ خالی تعارف میکنند و دستهایشان سوی سفره دراز گرسنگی را با نگاههای سیر میمیرند ۴ از قوم گرفتار نوح را بگو تا کشتی دیگری بسازد رسولان سرشکسته بهجز نماز ریا چیزی نمیخوانند ۵ روی بال…
بیشتر بخوانیدبنای آزادی – داستان کوتاهی از نیکی فتاحی
نیکی فتاحی – ونکوور در شهر «ت»، مانند بسیاری از شهرها، ساختمانی وجود داشت بهنام بنای آزادی. این بنا در مرکز شهر و در میدان نسبتاً وسیعی واقع بود که چمنی سبز و یکدست آن را میپوشاند. خودِ بنا ظاهری تقریباً عجیب و تا حدودی نامتعارف داشت؛ قسمت باریکتر آن بر روی زمین واقع بود و قسمت عریضتر آن در بالا؛ و هر چه به سمت بالا میرفت پهنتر، و در نهایت به چهار شاخه تقسیم…
بیشتر بخوانیدبرهنه با موبیدیک – یادداشتی بر رمان سندروم اولیس نوشتهٔ رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن سوئد
حمیده رسولی – ایران در اساطیر یونان اودیسئوس یا اولیس قهرمانی است هوشمند که شهر تروا را با بهکاربستن مکر و خدعه و از طریق ساختن اسبی چوبین تصاحب میکند، اما آنچه سبب تغییر زندگی این قهرمان یونانی میشود، نه تصاحب شهر تروا بلکه نفرینی است که تا پایان گریبانگیر او میشود. اولیس پس از ورود به شهر به غارت معبد داخل آن دست میزند و مجسمهٔ پوزیدون، خدای دریاها و آبهای شور و شیرین،…
بیشتر بخوانیدتقدیم به انسانیت
مهدی حبیبالله – ونکوور و آنگاه که مرگ را چون کودکی در آغوش خود فشردی، مرگ هم نزد تو آرام و خجل در کنج اتاق چشمهایش را بر زمین دوخت و از شرم گونههایش چون خونِ دویده در رگ آدمی، سرخ گردید و هرگز تا رفتنش سرِ خود به خجلت از حضورت بالا نیاورد. او نیز همراه با قَدَر قُدرتهای کاذب همچون بالُنی بادشده، در دستان کودکی بازیگوش با سوزنی به ضخامت روح بزرگت ـ در…
بیشتر بخوانید