نقش ادبیات مهاجرت و نگاهی به داستان «ادی»، نوشتهٔ نیکی فتاحی

مرتضی مشتاقی – ونکوور

مقدمه: ادبیات مهاجرت

با خواندن متن اصلی اثر به‌زبان انگلیسی و مقایسهٔ آن با ترجمهٔ فارسی، در برخی از داستان‌های قدیمی متوجه می‌شوم که ترجمه‌های فارسی (تأکید می‌کنم نه همهٔ آن‌ها) دارای دو نقص کلی‌اند. 

۱- نا‌آشنایی با فرهنگ کشوری که اثر در آنجا آفریده شده و 

۲- ترجمهٔ لغت‌به‌لغت که مفهوم را نامفهوم کرده است.

کم نیستند مترجمان ایرانی‌ای که در داخل ایران زندگی می‌کنند و با فرهنگ اصلی نویسنده (اسپانیایی، ژاپنی، چینی، آفریقایی و…) نا‌آشناید.

بیشتر آثار ادبی جهان نخست از زبان‌های مختلف به انگلیسی، فرانسوی و آلمانی ترجمه شده و برخی مترجم‌های ایرانی ناچار بوده‌اند متن را از زبانی دیگر به‌جز زبان اصلی به فارسی ترجمه کنند، یعنی ترجمهٔ دست دوم. این روند باعث شده که بسیاری از ترجمه‌ها به‌خاطر ترجمهٔ لغت‌به‌لغت و نا‌آشنایی به فرهنگ بومی نویسنده، مفهوم و احساسات درونی اثر، آن‌طور که بوده منعکس نشود یا به‌طور کل مفهوم از دست برود. 

امروزه شرایط عوض شده است، بسیاری از ایرانی‌ها در سراسر جهان پراکنده شده‌اند و زندگی می‌کنند. در میان آن‌ها نویسنده‌ و مترجمان بسیار خوبی هم داریم. آثار این عزیزان در ارتباط با کشوری که در آن زندگی می‌کنند، جالب و خواندنی است. فرهنگ نهفته در اثر به‌سادگی مفهوم و لذت‌بخش است. حتی ترجمهٔ مترجمان از زبان کشور دوم خود به فارسی، بسیار دلپذیرتر از ترجمه‌های قدیمی است، زیرا این‌گونه نویسندگان و مترجمان به زبان و فرهنگ هر دو کشور آشنایی دارند، و آثار ادبی را با توجه به فرهنگ هر دو کشور ارائه می‌دهند.

به‌نظرم این آثار در خارج از کشور می‌تواند داستان‌نویسی و همچنین سطح ترجمهٔ ادبی ایران را ارتقا دهد. این مهاجرت عظیم در شناخت واقعی از دیگر فرهنگ‌ها راهی جدید و پویا مقابلمان باز کرده است، این اتفاقِ مبارک نعمتی است ستودنی در جهت رشد فرهنگی-ادبی ایران که «ادبیات مهاجرت» نام گرفته است.

«ادی» یک رمان ناتمام 

«ادی» یکی از داستان‌هایی است که در کانادا و در شهر ونکوور، با فرهنگ کانادایی به زبان فارسی نوشته شده است. نویسندهٔ داستان نیکی فتاحی است که سال‌های‌ سال در این محیط زندگی کرده و با تمام وجود با تار‌و‌پودِ فرهنگ و زبان کانادایی آشناست. او برای داستان خود خانواده‌ای کانادایی را انتخاب کرده و به شخصیتی خاص به‌نام «ادی» پرداخته است.

از میان عناصر داستان‌نویسی، «شخصیت» برجسته‌ترین عنصر داستانی اوست. «ادی» فردی شدیداً گوشه‌گیر و خجالتی از خانواده‌ای متوسط است. 

نیکی فتاحی شخصیت «ادی» را چنان با مهارت ساخته که تمامی رفتار او برای خواننده قابل‌درک است. خواننده زندگی او را از کودکی تا جوانی با اشتیاق دنبال می‌کند. این خود دلیلی است برای کشش مطلوب داستان که یکی از ویژگی‌های مهم داستان‌نویسی است.

داستان از زبان اول‌شخص مفرد یعنی همان «ادی» بیان می‌شود. «ادی» زبانی ساده ولی هوشمندانه را برای بازگوکردن خاطرات خود استفاده می‌کند که بازتاب احساسات و خصوصیت فردی او است. او مرتب با خود و محیط خود در جنگ است، اما از جدال واقعی همیشه می‌گریزد، جنگ بیرونی را ناخودآگاه به درون خود انتقال می‌دهد. درون او میدان جنگی همیشگی است و «ادی» شکست را به‌راحتی می‌پذیرد. در یک کلام او ناتوان از پیروزی است، چه در دنیای واقعی چه در جنگ درونی. 

داستانی که نیکی فتاحی آفریده علاوه بر بررسی روان‌شناختی یک شخصیت خاص در جامعهٔ کانادایی، چگونگی رفتار دیگران (خانواده و دیگران) با او را برای خواننده شرح می‌دهد. نویسنده با واژه‌هایی زیبا صحنه‌ها را به‌تصویر می‌کشد. در مجموع، خواننده با فرهنگ کانادایی‌ آشنا می‌شود. فرهنگی که با فرهنگ ایرانی تفاوت بسیار دارد. مثل برخورد خانواده با کودکی خاص یعنی خجالتی و گوشه‌گیر، خروج نوجوانان از خانواده در سن هجده‌سالگی، همخوابگی خارج از قواعد ازدواج، برخورد با خیانت عشقی و… ازآنجاکه نیکی فتاحی با هر دو فرهنگ آشنایی دارد، در انتقال احساسات درونی خود به‌زبان فارسی کاملاً موفق بوده است. 

در انتهای داستان خواننده متوجه تحول در شخصیت «ادی» می‌شود. او به‌طور اتفاقی در محل کارش با کتاب آشنا و علاقه او به کتاب‌ها زیاد و زیادتر می‌شود، به‌گونه‌ای که دیگر خود را تنها و خجالتی احساس نمی‌کند. جای خالی تنهایی او در زندگی، با کتاب پر شده است. حالا چراغی در زندگی او روشن شده که در طول عمرش خاموش بوده، اکنون او است که از تنهایی خارج شده و به تنهایی دیگران نگاه می‌کند. او چیزهایی را می‌شنود و می‌بیند که دیگران نه می‌شنوند، نه می‌بینند.

«… مرد و زنی روی نیمکت کنار پارک نشسته‌اند و صورت‌هاشان را تقریباً به شیشه‌های تلفن‌هاشان چسبانده‌اند. از کنارشان که می‌گذرم، صدای تخت کفش‌هایم صورت هیچ‌کدامشان را از گوشی‌هاشان جدا نمی‌کند. راحتم. زندگی، خود را با بیماریم وفق داده است. دیگر احساس نمی‌کنم که از دیگران جدایم، و با اینکه هستم، همه به من شبیه‌اند. هیچ‌کس در کوچه و خیابان آدرسی نمی‌پرسد… » 

«… از خودم می‌پرسم آیا من هنوز بیمارم؟ آیا کرم‌ها از روی زمین به زمین هجرت نکرده‌اند؟ یا همه بیماریم، همه سالمیم؟! یک همه‌گیری نرمالساز؟… » 

این افکار «ادی» با برشی یعنی پرتاب او از جوانی به پیری در کتاب بیان شده، اگر چه این افکار در سن شصت‌سالگی از «ادی» شنیده می‌شود، اما ما می‌دانیم تغییرات با کلی‌گویی حل نمی‌شود (به‌خصوص در داستان یا رمان) بلکه ذره‌ذره از جوانی تا پیری شکل می‌گیرد. دوره‌ٔ مهمی (جوانی تا پیری) که حتماً خواندنی است، در کتاب جا افتاده و جای آن کاملاً خالی است تا این داستان به یک رمان کامل تبدیل شود. آرزو می‌کنم نیکی فتاحی جلد دوم کتاب را آغاز کند تا داستان به رمان تبدیل شود. 

داستان «ادی» اگرچه داستانی کانادایی است که هیچ ربطی به ایران ندارد، اما شناختی از جامعهٔ کانادایی در اختیارمان می‌گذارد که بی‌شک با فرهنگ این کشور آشنایمان می‌کند. به‌خصوص برای خوانندگانی که در ایران یا مکان‌های مختلف دیگر جهان زندگی می‌کنند، منظورم کسانی است که هیچ‌گونه آشنایی‌ای با فرهنگ کانادایی ندارند. 

حالا تصور کنید هر نویسندهٔ ایرانی در هر کشوری که زندگی می‌کند، مثل هند، سوئد، آلمان، اسپانیا، آفریقای جنوبی، امریکا و… چنین داستان‌هایی از محیط خود به‌زبان فارسی خلق کند، آن‌وقت، دستاورد بزرگی برای ادبیات ایران گرد‌آوری خواهد شد. کاری مهم که در حال حاضر در گوشه‌وکنار جهان شاهد انجام آنیم. داستان «ادی» نیز در این مسیر حرکت می‌کند، که لازم می‌دانم به نیکی فتاحی برای آفرینش آن تبریک بگویم. 

اعتقاد دارم مترجمان خارج از ایران هم با ترجمهٔ آثار نویسندگانی از کشور دوم خود، ترجمه‌های بسیار مطلوبی (ترجمه‌های دست اول) عرضه خواهند کرد، زیرا هم به زبان و فرهنگ آن کشور آشنایی کامل دارند و هم فرهنگ کشورمان را خوب می‌شناسند. از همین رو، امروزه ادبیات ایران را در مسیری پویا می‌بینم که هیچ‌گاه در طول تاریخ این مسیر را به این گستردگی تجربه نکرده بود. 

۵ اوت ۲۰۲۳ 

* * * * *

این کتاب از سوی نشر زن منتشر شده است و علاقه‌مندان می‌توانند آن را از طریق وب‌سایت این انتشارات تهیه کنند:

www.zanpublication.com/books

ارسال دیدگاه