تالین ساهاکیان – آلمان
در قسمت اول این مطلب، در مورد وضعیت کلی و معضلات سگها در دنیای امروز و در قسمت دوم، در مورد روشهای کمک به بهبود وضعیت سگها در کل دنیا بهاختصار صحبت کردیم. در این قسمت، بهطور خاص به وضعیت سگها در ایران و سپس نحوهٔ کمک به آنها میپردازیم.
وضعیت خاص سگها در ایران
ترکیب تعدادی از شرایط، سگهای ایران را در وضعیتی بسیار خاص و بحرانی قرار میدهد، وضعیتی که در کمتر کشور دیگری مشاهده میشود:
جمعیت بالای سگهای بیخانمان
بیشتر جمعیت سگهای بیخانمان در ایران، سگهاییاند که مردم برای گلهداری و نگهبانی در روستاها، باغها و کارگاهها از آنها نگهداری میکردهاند و بعد به حال خود رها شدهاند یا از شرایط اسفبار آنجا فرار کردهاند یا از اینگونه سگها زاده شدهاند. عدم توجه به مسئلهٔ عقیمسازی باعث میشود که هر سال در روستاها، باغها و غیره تولههای ناخواستهٔ زیادی به دنیا بیایند که متأسفانه اغلب در بدو تولد با روشهای بسیار خشونتآمیز کشته میشوند یا در کودکی از محل زندگی خود بیرون انداخته میشوند. همچنین، در روستاها، بیشتر صاحبان سگها خواهان تولههای نر قویاند تا بعد از رسیدن به بلوغ، وظیفهٔ نگهبانی از جایی را بر عهده بگیرند یا بهعنوان سگ نگهبان فروخته شوند. بهاین ترتیب، تولههای ماده و تولههای نر ضعیف به کار آنها نمیآیند. بنابراین، این تولهها را در جایی به حال و روز بد خود رها میکنند. بدیهی است که وضعیت حیوانات بیخانمان بسیار بد است: گرسنگی و تشنگی مداوم و کشنده، تصادفات، دردها، آسیبها و بیماریها، آزار و شکنجهٔ حیوانآزاران، قسمت جداییناپذیر زندگی روزمرهٔ این حیوانات است.
بیتفاوتی گستردهٔ مردم نسبت به درد و رنج حیوانات
بهدلیل عدم فرهنگسازی و بدتر از آن، تبلیغ مداوم ضدارزشها در رسانهها، مراکز آموزشی، کتابها و غیره، گروه بزرگی از مردم ایران نهتنها حیواندوست نیستند، بلکه کوچکترین ارزشی برای جان و حقوق حیوانات قائل نمیشوند. بهاین ترتیب است که مثلاً هر روز صدها نفر حیوانی را با ماشین زیر میگیرند و حتی پیاده نمیشوند تا حیوان را که احتمالاً زنده مانده است به کلینیک دامپزشکی برسانند. این حیوانات گاهی روزها بدون امکان حرکت و با دردی غیرقابلتصور در سرما و گرما کنار جادهها و خیابانها میمانند تا جان بسپارند. سگها از قربانیان عمدهٔ تصادفات رانندگی و بیتفاوتی رانندگاناند.
بههمین ترتیب، ممکن است همسایهها سالها شاهد آزار فیزیکی و روحی یا گرسنگی و تشنگی دادن به حیوانی بینوا باشند و هیچ اقدامی برای نجات او نکنند.
البته بهندرت در اینجا و آنجا و برای دورههایی کوتاه مسئولانی هم پیدا میشوند که تلاشی مثبت برای فرهنگسازی در جهت گسترش حقوق حیوانات میکنند، مثلاً گاهی شاهد تلاشهای برخی از شهرداریها برای گسترش فرهنگ حیواندوستی هستیم، ولی متأسفانه اینها موارد استثنائیاند و در برابر سیل عظیم تبلیغات حیوانستیزانه از سوی اکثر شهرداریها و نهادهای آموزشی و رسانهها، قطرهای کوچک که خیلی زود ناپدید میشوند و اثری از آنها باقی نمیماند.
عرف و باورهای مذهبی سگستیزانه
علاوه بر تمام بیمهریهایی که تقریباً همهٔ حیوانات کم و بیش در ایران میبینند، یک عرف شوم دیرینهٔ دیگر تحت عنوان «باورهای مذهبی» بر سرنوشت سگها در ایران سایه انداخته است: گروه بزرگی از مردم از دیرباز سگها را موجوداتی نجس میدانند یا مثلاً بر این باورند که وجود سگها فرشتهها را از منزل دور میکند یا در محلی که سگ وجود دارد، نمیتوان نماز خواند. اگرچه کشورهای مسلمانی را هم میبینیم که مردمشان تضادی میان دینداری و دوستی و همزیستی با سگها نمیبینند، ولی این باورها در گروهی از مردم ایران چنان ریشهدارند که مبارزه با آنها کار سادهای نیست. این دیدگاه که در بستری از آموزشهای نادرست و کمبود آموزشهای درست، در برخی اقشار نسل به نسل هم منتقل میشود، سبب میشود که نرخ سگآزاری یا بیتفاوتی نسبت به موارد سگآزاری به حداکثر برسد.
این فرهنگ خودش را نهتنها در آزار و بیتفاوتی نسبت به آزار حیوانات بیخانمان بلکه در برخورد با سگهایی که سرپرستی هم دارند بهخوبی نشان میدهد، بهاین ترتیب که گروه نسبتاً بزرگی از مردم حتی نمیخواهند در کوچه، خیابان، پارک و غیره چشمشان به سگی بیفتد حتی اگر سگ به قلاده باشد.
خوشبختانه امروزه گروه بزرگی از مردم زیر بار این باورهای حیوانستیزانه نمیروند. بههمین دلیل، تعدادی از کسانی که از یکطرف با این فرهنگ عدم مدارا در مقابل حیواناتی مانند سگ و گربه بزرگ شدهاند و این دیدگاه تا لایههای زیرین و حتی پنهانی شخصیتشان رسوخ کرده است و از طرف دیگر، دوست دارند تصویری علمی و روشنفکرانه از خود به نمایش بگذارند، با نوشتن مقالات اغراقآمیز و غیرواقعبینانه در مورد آسیب سگها و گربهها به محیط زیست، بهداشت جامعه و غیره مرتب سعی میکنند گروه غیرمذهبی جامعه را با خود همسو کنند و آنها را در برابر حضور این حیوانات در جامعه بشورانند. بدیهی است که مخصوصاً رسانههای داخلی هم مرتب به این دست از افراد پر و بال میدهند و سعی میکنند از همزیستی مسالمتآمیز میان انسانها و این حیوانات جلوگیری کنند.
عدم وجود قوانین برای احترام به حقوق حیوانات و حتی اجرای قوانین نوشته و نانوشتهٔ حیوانستیزانه و مخصوصاً سگستیزانه
در ایران نهتنها هیچ قانون جزاییای برای مقابله با حیوانآزاری وجود ندارد، بلکه قانون اغلب خود مشوّق حیوانآزاری یا لااقل در ضدیت با دوستی و همزیستی با حیوانات است. برای نمونه، نیروی انتظامی در همهجای ایران تحت عنوان «ممنوعیت سگگردانی» با گرداندن سگها، چه پیاده و چه در خودروی شخصی، برخورد و چهبسا برخورد شدید میکند. بنابراین، سرپرستان با معضلات بزرگی برای گرداندن سگهای خود روبهرو هستند. این در حالی است که یک سگ، روزانه حداقل به دو و ترجیحاً به سه بار گردش در محیط بیرون نیاز دارد. برای آنکه مقایسهای داشته باشیم، در آلمان اگر کسی سگ تحت سرپرستی خود را حداقل دو بار در روز و برای مدت یک ساعت برای گردش در هوای آزاد بیرون نبرد، با برخورد قضایی روبرو میشود و ممکن است سرپرستی سگ را از دست بدهد.
بهعنوان نمونهای دیگر، ساکنان یک مجموعهٔ مسکونی در ایران به خود اجازه میدهند از همسایهٔ خود که سگی را در آپارتمان خود نگهداری میکند و سگ را حتی بیرون هم نمیآورد، شکایت کنند چون دوست ندارند در کل ساختمان سگی باشد و جالب اینکه قانون در اکثر موارد دیدگاه آنها را تأیید میکند چون کسی که در مسند اجرای قانون نشسته است، بهاحتمال زیاد بهدلیل همان باورهای عرفی و مذهبی با نگهداری سگ و حتی نزدیکشدن یک سگ به آدمها مخالف است.
وضعیت اسفبار و فاجعهآمیز سولههای شهرداریها
شوربختانه عدم رواداری مردم نسبت به سگها و تماسهای مداوم آنها با شهرداریها و درخواست برای بردن هر سگ بینوایی که بهنحوی از محلهٔ آنها سر در آورده است، سبب میشود که شهرداریها این سگها را با استفاده از نیروهای اغلب خشن و آموزشندیده بگیرند و در دستههای بسیار بزرگ و حتی چندهزارتایی در سولههایی در جاهای دورافتاده در حومهٔ شهرها زندانی کنند. این سولههای جهنمی اغلب چیزی جز قسمت بسیار کوچکی از بیابانی برهوت که با فنس محصور شده، نیستند: سگهای نر و ماده در محوطههای جدا نگهداری میشوند. ازدحام جمعیت آنقدر زیاد است که اغلب سگها کوچکترین فضای خصوصیای ندارند و شبانهروز در هم میلولند، آنها گرسنه و تشنه و خسته و سرمازده و گرمازدهاند، اغلب سقفی برای محافظت در برابر آفتاب سوزان یا باران ندارند و اکثراً دچار جرب و شکستگیها و انواع بیماریها هستند. در این محیطها، تولهها و سگهای خجالتیتر در زمان کوتاهی میمیرند. حیوانات از شدت گرسنگی به خوردن اجساد همبندیهای خود رو میآورند. مدفوع و ادرار حیوانات تمیز نمیشود و بهمرور زمان تبدیل به قسمت سفت و ثابتی از کف میشود و با هر باران، دوباره آبکی میشود و بوی تعفن آن همهجا را فرا میگیرد. حیوانات عملاً در مدفوع و ادرار خود میایستند و میخوابند چون جایی برای رفتن ندارند. در بسیاری از این سولهها، عمل کشتن حیوانات در یک یا چند روز هفته انجام میشود. هرگز آمار و پروتکلها بهصورت شفاف به عموم گزارش نمیشوند. در برخی دیگر از سولهها، حیوانات خودبهخود زجرکش میشوند. در بیشتر سولهها در روزهایی خاص غذای ناکافی و نامناسبی پخش میشود، غذایی که به همه نمیرسد و حیوانات ضعیفتر برای خودداری از درگیری با حیوانات قویتر جرئت خوردن آن را ندارند.
در این میان، در شهرهای مختلف، تعدادی از حامیان دلسوز با پیگیریهای فراوان توانستهاند شهرداریها را «راضی» کنند که در روزهایی خاص به سولهها بروند و با هزینهٔ خود برای حیوانات غذا ببرند یا محوطهٔ سولهها را تمیز کنند. بهعبارت دیگر، این شهرداریها یا پیمانکاران شهرداریها بر حامیان منّت گذاشتهاند و به آنها «اجازه» دادهاند، وظایفی را بر دوش بکشند که در واقع بر عهدهٔ خود آنهاست اما در انجامشان کوتاهی میکنند.
تنها راه نجات حیوانات از این جهنم آن است که شخصی ثابت کند که به یک یا چند سگ کار نیاز دارد و سرپرستی یک یا چند حیوان را برعهده بگیرد، ولی جالب توجه آن است که هیچ تبلیغاتی برای واگذاری این حیوانات نمیشود و در دنیای بیرون از سولهها هیچکس نمیداند در این لحظه چه سگهایی برای واگذاری در سولهها هستند و فقط در صورتیکه کسی حضوری و با ارائهٔ مدرک ثابت کند که به سگ گلهداری یا نگهبان نیاز دارد، میتواند سگی را به سرپرستی بگیرد. در واقع نهتنها خود پیمانکاران شهرداریها تبلیغاتی برای این حیوانات نمیکنند، بلکه عموم مردم اجازهٔ بازدید از این محلها را ندارند و حتی اگر چند نفر از حامیان بتوانند مجوز ورود به سوله و تهیهٔ غذا برای سگها با هزینهٔ خودشان را بگیرند، اجازهٔ فیلمبرداری از محل یا سگها را ندارند و حتی ممکن است گوشی همراه آنها قبل از ورود به سوله از سوی نگهبانان ضبط شود.
عدم وجود پناهگاههای کافی و مناسب
پناهگاههای حیوانات در ایران سابقهٔ دیرینهای ندارند. اولین پناهگاه حیوانات، پناهگاه وفا بود که در سال ۱۳۸۲ بههمت خانم فاطمه معتمدی تأسیس شد. خوشبختانه در سالهای اخیر، پناهگاهها و نقاهتگاههایی در بسیاری از شهرهای ایران دایر شدهاند، ولی با توجه به جمعیت بسیار بالای حیوانات یتیم، بیمار، آسیبدیده و بیخانمان در ایران بههیچوجه کافی نیستند. علاوه بر این، بهعلت کمبود امکانات مالی، این پناهگاهها تفاوتهای بسیار عمدهای با پناهگاههای استاندارد در کشورهای پیشرفته دارند. به این نکته هم توجه کنیم که پناهگاهها محلی موقتی برای نگهداری حیوانات آسیبدیده و نیازمندند و حتی بهترین پناهگاهها جوابگوی نیازهای عاطفی و روحی حیوانات نیستند. هدف باید پیداکردن خانههای دائمی مناسب برای حیوانات باشد، اما در ایران یک سؤال اساسی مطرح است: کدام خانه؟ کسی این سگها را نمیخواهد، نه بهعنوان حیوان خانگی و نه بهعنوان حیوانی که برای خودش در گوشهای از یک محله در شهر یا روستا زندگی کند. در هر شهر و روستا گروهی از مردم هستند که وجود و حضور این حیوانات را برنمیتابند و آنها را شکنجه میکنند و میکُشند. حتی تعداد زیادی از کسانی که برای قبول سرپرستی این حیوانات پا پیش میگذارند، حیوانآزار یا سرپرستان بسیار بدی از آب در میآیند و پس از مدتی مشخص میشود که حیوان واگذارشده به آنها سرنوشت شومی داشته است. بنابراین، اغلب نه امکان پیداکردن خانهٔ مناسب برای حیوانات هست و نه امکان رهاسازی مجدد حیوانات بعد از درمان و عقیمسازی. بهاین ترتیب، پناهگاهها در بدو تأسیس تا رسیدن به ظرفیت حداکثری خود پذیرای حیوانات جدیدند ولی پس از آن، اغلب به جعبههای بستهای تبدیل میشوند که نمیتوانند حیوانات نیازمند جدیدی را قبول کنند چون مجبورند از حیواناتی که قبول کردهاند تا آخر عمرشان نگهداری کنند.
شکنجه و کشتار بیرویهٔ سگها چه از سوی شهرداریها و چه از سوی مردم
آزار، شکنجه و کشتار سیستماتیک سگها از سوی شهرداریها و مردم با انواع و اقسام روشها از سمخوارکردن گرفته تا با سلاحهای گرم موضوع جدیدی نیست. همیشه بوده و اغلب نادیده گرفته شده است و هنوز هم ادامه دارد و همچنان، نادیده گرفته میشود. از دیگر موارد آزار و شکنجهٔ سیستماتیک سگها میتوان به بریدن گوشها و حتی گاهی دُم این حیوانات بهدست روستاییان، بستن سگها در یک اتاق تاریک برای مدت طولانی برای به اصطلاح هار (تهاجمی) کردن آنها یا گرسنه و تشنه نگهداشتن دائمی و متناوب سگهای نگهبان و گلهداری اشاره کرد.
مشکلات اقتصادی، مانعی بزرگ برای حمایت از حیوانات
خوشبختانه در سالهای گذشته گروهی از مردم نسبت به درد و رنج سگها (و گربهها) حساس شدهاند و برای امداد، عقیمسازی، غذارسانی و ساماندهی به وضعیت این حیوانات فعال شدهاند. تعدادی از حامیان و دوستداران حیوانات، زندگیشان را برای نجات و کمک به حیوانات و پایاندادن به این وضعیت اسفبار در طبق اخلاص گذاشتهاند ولی این «طبقهای اخلاص» اندک برای غلبه بر اینهمه مشکلات بزرگ کافی نیستند. با توجه به اینکه دولت کوچکترین کمکی به این دست پروژهها نمیکند، برای بهبارنشستن این فعالیتها نیاز به همیاری همگانی است ولی شرایط اقتصادی بد این همیاری را هم به حداقل رسانده است. بنابراین، کفگیر بیشتر گروهها و فعالان و پناهگاههای دلسوز به تهِ دیگ خورده است و امکان فعالیتهای عمده را از آنها میگیرد. بدیهی است که دود این ناتوانی و کمبودها در چشم حیواناتی میرود که هر روز در گوشه و کنار این مرز و بوم قربانی انواع محرومیتها، آزارها و ظلمها میشوند.
عدم امکان فعالیت سازمانهای بینالمللی برای نجات حیوانات در ایران
معمولاً سازمانهای بینالمللی برای کمک به حیوانات در کشورهایی که جمعیت بزرگی از حیوانات بیخانمان دارند یا دچار فقر، جنگ و بلایای طبیعیاند، پیشقدم میشوند، پروژههایی را برای عقیمسازی و درمان رایگان و رسیدگی به حیوانات کلید میزنند، مردم را آموزش میدهند، پناهگاههایی تأسیس میکنند و تجارب طولانیمدت خود را در اختیار نیروهای داوطلب محلی قرار میدهند. با وجود اینهمه حیوان نیازمند و وضعیت بد اقتصادی کنونی در ایران، جا داشت که این سازمانهای بینالمللی در ایران هم فعال شوند ولی عدم وجود امنیت کافی برای اعضای آنها در ایران از یکسو و وضعیت خاص سیاسی و تحریم اقتصادی ایران سبب میشود که این سازمانها حتی جرئت نداشته باشند به ایمیلی در این زمینه پاسخ دهند مبادا که به پولشویی برای ایران متهم شوند.
بهاین ترتیب، میتوان گفت سگهای ایران جزو تنهاترین سگهای روی زمیناند. آنها برای عامهٔ مردم داخل کشور اهمیتی ندارند، قانونگذاران و مجریان قانون با آنها دشمنی دارند و سازمانهای بینالمللی هم امکان دسترسی و کمک به آنها را ندارند.
چگونه میتوانیم به سگها در ایران کمک کنیم؟
حتی بهعنوان یک ایرانی در خارج از کشور و شاید درستتر باشد اگر بگوییم «اتفاقاً» بهعنوان یک ایرانی در خارج از کشور میتوانیم نقش مؤثری در حل معضل سگهای بیخانمان و بهبود وضعیت این حیوانات در داخل کشور داشته باشیم:
سگی از ایران را به سرپرست بگیریم
اگر امکانش را داریم یکی از سگهای بیخانمان ایران را از پناهگاهها، نقاهتگاهها یا گروههای حمایتی به سرپرستی بگیریم. سگهای بیخانمان و بومی ایران، از قدرشناسترین، باعاطفهترین، زیباترین و باهوشترین موجودات روی زمیناند.
به گروههای حمایتی در ایران کمک کنیم
مخصوصاً در وضعیت بسیار بد اقتصادی کنونی، بدون کمک و همدلی تمام اقشار، گروههای حمایتی زیر بار فشارها کمر خم میکنند و له میشوند.
به پناهگاهها، نقاهتگاهها و گروههای حمایتی داخل ایران که در جهت درمان، عقیمسازی، غذارسانی و رسیدگی به وضعیت سگها فعالاند یا بهصورت داوطلبانه در سولههای شهرداریها برای بهبود نسبی وضعیت حیوانات اسیر تلاش میکنند، کمک کنیم.
در اینجا توجه به چند نکته لازم است:
۱. از کار اصولی و استاندارد حمایت کنیم
بهتر است به گروههایی کمک کنیم که کار حمایت از حیوانات را اصولی انجام میدهند، مثلاً در کنار غذارسانی، به مسئلهٔ عقیمسازی سگها هم توجه دارند و از رشد جمعیت آنها جلوگیری میکنند.
۲. با هوشیاری کمک کنیم و راه سوءاستفاده را بر سودجویان ببندیم
بدیهی است که در هر کار خیرخواهانهای افرادی سودجو هم وجود دارند که از عواطف پاک دیگران سوءاستفاده میکنند. کار حمایت از حیوانات هم استثنا نیست. بنابراین با هوشیاری و چشم باز کمک کنیم. خوشبختانه برخی از پناهگاههای بزرگ که سابقهٔ فعالیت طولانی در این زمینه را دارند امتحان خود را پس دادهاند و در سالهای اخیر بسیاری از گروههای تازهتأسیس کوچکتر هم بهصورت کاملاً شفاف فعالیت میکنند بهاین ترتیب که این گروهها، بهموازات صفحات اینستاگرام و فیسبوک خود، گروه واتساپ مخصوص کسانی که به آنها کمک مالی میکنند، دارند و بهصورت روزانه، هفتگی و ماهانه، لیست تمام دریافتها و پرداختها را اعلام و فیلم و عکس تمام فعالیتها را منتشر میکنند و حتی برخی از گروهها، فیش گردش حساب خود را بهطور کامل در اختیار اعضای گروه میگذارند تا خیال کسانی را که به آنها کمک میکنند از بابت عدم سوءاستفادهٔ مالی آسوده کنند.
راه دیگر کمک آن است که بهجای پرداخت مستقیم به شماره کارت گروهها، مبلغ مورد نظر را به کلینیکهای دامپزشکی یا فروشگاههایی که این گروهها از آنجا برای حیوانات غذا، وسایل، دارو یا مصالح تهیه میکنند بفرستیم و سپس فیش را برای گروه حمایتی ارسال کنیم. از آنجا که شمارههای تماس و شمارههای کارت کلینیکها در اینترنت منتشر میشوند، کنترل این مورد بسیار آسانتر از سایر موارد است.
علاوه بر این، میتوانیم کمک مالی را به حساب اشخاص معتمد خودمان در ایران بریزیم و از آنها بخواهیم وسایل و مواد مورد نیاز پناهگاهها و گروهها را برایشان بخرند و ارسال کنند (اگر وسیلهٔ باارزشی برای پناهگاهی که شناخت کافی از آن نداریم میخریم، وسیله را از حالت نو و آکبند خارج کنیم و با چسباندن برچسبهای غیرقابلکندن یا نوشتن با ماژیکهای خاص یا روشهای دیگر مشخص کنیم که این وسیله اهدایی به فلان پناهگاه است).
بهعنوان مسافر، کمک کنیم سگی که در محل زندگی ما سرپرستی پیدا کرده است، به سرپرست خود برسد
اگر به ایران رفت و آمد داریم، در زمان بازگشت از ایران، یک یا چند حیوان حمایتی (سگ یا گربه) را که در شهر ما سرپرست دلسوزی پیدا کردهاند، همراه خودمان بیاوریم. در پروازهای بینالمللی، حیوانی را بدون مسافر قبول نمیکنند. بنابراین، برای آنکه هر حیوان واگذارشده به سرپرست خود برسد نیاز به مسافری است که او را بهعنوان همراه قبول کند. روند کار معمولاً به این صورت است:
۱. مسافر یک کپی از بلیت و گذرنامهٔ خود را به گروه حمایتی میدهد تا آنها در پرواز برای حیوان موردنظر جا رزرو کنند.
۲. چند ساعت پیش از پرواز و در زمان تحویل بارها، گروه حمایتی، حیوان را در یک باکس به فرودگاه میآورد، تحویل قسمت بار میدهد و هزینه را پرداخت میکند و مدارک مربوط به خروج سگ را تحویل مسافر میدهد.
۳. مسافر موقع رسیدن به مقصد، باکس را از قسمت بار تحویل میگیرد و در همان فرودگاه، تحویل سرپرست سگ میدهد.
بهاین ترتیب، این کار زحمت خاصی برای مسافر ندارد، ولی خدمت بزرگی به حیوانات و گروههای حمایتی است. با این کار اولاً حیوانی از دربهدری و بلاتکلیفی نجات پیدا میکند و به سرپرست دلسوز خود میرسد. ثانیاً باری از روی دوش گروه حمایتی یا شخص حامی که حیوان را امداد و درمان کرده است و احتمالاً با هزار و یک مشکل برای نگهداری سگ در منزل خود یا مکانی دیگر دستوپنجه نرم میکند، برداشته میشود. روانهشدن یک حیوان بهسوی سرپرست و منزل نهایی، به گروههای حمایتی که مرتباً در کار امداد حیواناتاند، این امکان را میدهد که حیوانات نیازمند بعدی را پذیرش کنند. در غیر این صورت، آنها قادر به نجات حیوانات نیازمند بعدی نخواهند بود.
سخن پایانی
وضعیت اسفبار سگها و حیوانات دیگر در ایران تغییر نمیکند مگر آنکه همگی برای این تغییر آستینها را بالا بزنیم و وارد گود شویم. هر کدام از ما، با هر مقدار از امکانات، شرایط یا درآمد میتوانیم سهمی در پایاندادن به اینهمه درد و رنج داشته باشیم. دریغ نکنیم!