مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور فیلم مستند «نسرین» ساخت سال ۲۰۲۰ است. این مستند را جف کافمن (Jeff Kaufman)، نویسنده، کارگردان و تهیهکنندهٔ آمریکایی که فیلمهای مستند بسیاری در کارنامهٔ خود دارد، نوشته و کارگردانی کرده و تهیهٔ آن را بههمراه مارسیا راس (Marcia Ross)، تهیهکنندهٔ آمریکایی، به عهده داشته است. امید معماریان، روزنامهنگار و وبلاگنویس، نیز دستیار تهیهکنندگان بوده است. روایت این فیلم را اولیویا کُلمن (Olivia Colman)، بازیگر مطرح بریتانیایی، به عهده…
بیشتر بخوانیدنویسنده: رسانهٔ همیاری
از نجات جانِ همسایگان از خطر حریق تا از دستدادن محل اسکان و همهٔ وسایل زندگی
گفتوگو با محمود رضایی، پدر پریاس رضایی که از آتشنشانی بخش نورث ونکوور نشان تقدیر گرفت مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور عکسها از: فیسبوک ادارهٔ آتشنشانی بخش نورث ونکوور بامداد ۲۷ سپتامبر، آتشسوزی در یکی از واحدهای مجتمع مسکونی اینترنشنال پلازا در خیابان مارین درایو واقع در بخش نورث ونکوور میتوانست به فاجعهای بدل شود ولی هشیاری و مسئولیتپذیری یک خانوادهٔ ایرانی-کانادایی موجب شد که این آتشسوزی با کمترین خسارت جانی از سوی نیروهای…
بیشتر بخوانیدستارهٔ افسانهای تاریخ فوتبال به کهکشان ابدی پیوست
یادی از پله، بازیکن فقید افسانهای فوتبال جهان علیرضا فدایی – ونکوور وقتی به فوتبال و تاریخ آن علاقهمند شدم، پله (Pelé) سالها پیش از آن بازنشسته شده بود. درست بهخاطر ندارم چرا در دههٔ نود میلادی با آنهمه ستارهٔ مشغول بازی، به بازیکنی که ۱۵ سال پیش بازنشسته شده بود، علاقه پیدا کردم. فکر میکنم دوم دبیرستان بودم که کتاب «پله: زندگانی من و این بازی زیبا» را با ترجمهٔ زیبای آقای محمد رازی…
بیشتر بخوانیدپگاه صبح آزادی – شعری از آستاره صبح
آستاره صبح – ونکوور نماند ماه، پنهان در پس ابر شود لبریز، ظرف طاقت و صبر چو خورشیدی در این سرمای جانسوز خروش خشم مردم، آتشافروز بسوزانَد بن تزویر و نیرنگ بگیرد عاقبت دامانشان ننگ ز خون پاک یاران، لاله سر زد به قلب و ریشهٔ دشمن تبر زد پگاه روز آزادی عیان است به مسلخبردن اهریمنان است…
بیشتر بخوانیدویگنیوئری و صف اعدامی که فقط ما میتوانیم کوتاه و کوتاهترش کنیم
تالین ساهاکیان – آلمان او نفر بعدی است… از پشت درهای بسته، صدای نفر قبلی را که از شدت درد و ترس نعره میکشد میشنود و به موازات آن، صدای تمام آن زنجیرها و ماشینآلات را که به بالا میکشند و پایین میآورند… چه اتفاقی دارد میافتد؟ چه بر سر نفر قبلی میآورند؟ چه قرار است بر سر خودش بیاید؟ دهانش خشک شده است، قلبش بهشدت میتپد، میخواهد به عقب برگردد ولی پشت سر او یک…
بیشتر بخوانیدروایت سه سال مبارزه و مقاومت در راه دادخواهی
گفتوگو با تعدادی از خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ ساکن ونکوور در سومین سالگرد سرنگونی این پرواز سیما غفارزاده و هومن کبیری پرویزی – ونکوور هشتم ژانویهٔ ۲۰۲۳ سومین سالگرد سرنگونی پرواز پیاس۷۵۲ با موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نزدیکی فرودگاه بینالمللی تهران است. در این سه سال کوشیدهایم به شیوههای مختلف صدای خانوادههای جانباختگان این پرواز را تقویت کنیم و به رویدادهای مهم در این خصوص بپردازیم. انتشار سه شمارهٔ ویژه، بیش از ۲۰ گفتوگوی اختصاصی با…
بیشتر بخوانیدمسیر پر پیچوخم دادخواهی؛ از دادگاه فرمایشی در تهران تا دادگاه بینالمللی لاهه
سیما غفارزاده – ونکوور یک سال پس از برگزاری دو جلسه از دادگاه نظامی متهمان شلیک به هواپیمای اوکراینی بهفاصلهٔ یک هفته در تاریخهای ۲۱ و ۲۸ نوامبر ۲۰۲۱، جمهوری اسلامی سومین جلسهٔ این دادگاه را در تاریخ ۱۵ دسامبر ۲۰۲۲ در حالی برگزار کرد که همچنان اسامی متهمان این پرونده روشن نیست و بنا بهگفتهٔ خانوادههای جانباختگان، روال رسیدگی به این پرونده بهطور محرمانه انجام میشود. بهگفتهٔ مرکز رسانهٔ قوه قضائیه در این دادگاه ۱۰…
بیشتر بخوانیدصد و هفتاد و ششمین شمارهٔ رسانهٔ همیاری منتشر شد
برای مشاهدهٔ نسخهٔ تمامصفحه اینجا کلیک کنید همراه با گفتوگویی با تعدادی از خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ ساکن ونکوور در سومین سالگرد سرنگونی این پرواز، گفتوگویی با محمود رضایی، پدر خانوادهٔ رضایی که در جریان آتشسوزی در مجتمع مسکونی اینترنشنال پلازا در نورث ونکوور به حضور هرچه سریعتر مأموران امداد و آتشنشانی و جلوگیری از خسارتهای بیشتر جانی و مالی کمک کردند و پریاس رضایی، دختر این خانواده، بههمین دلیل از آتشنشانی بخش نورث ونکوور…
بیشتر بخوانیدالوداع شادمانه – شعری از حسن حسام برای پهلوان مجیدرضا رهنورد
الوداع شادمانه۱ برای پهلوان مجیدرضا رهنورد حسن حسام – فرانسه مرگ گفت: هیبت من هر جنبندهای را در چنبرهٔ هراس، مچاله میکند! با نامِ پُرصلابتم آشفته میشوند خلایق! بههوش باش جوان! مجیدرضا گفت: من اما زندگیام؛ سرشار از بهارِنارنج و شکوفهٔ گیلاس تو دروغی دور شو از من! مرگ گفت: اگر با شلاق وُ باتوم وُ آتش تیرِ خلاص طنابِ دار در هم آمیزم؛ پایانِ تو آغاز میشود! چشمانت، تاریک قلبت، بیتپش وَ سرت،…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۸۳) – عاشقی در زمان تفرقه
مژده مواجی – آلمان صدای زنگ درِ محل کار را شنیدم، بلند شدم و به طرف در رفتم. شمس از شیشۀ در ورودی پیدا بود. تا مرا دید، دست تکان داد و لبخندی بر لبش نشست. در را که باز کردم، دستهایش را زیر مایع ضدعفونیِای که کنار در ورودی قرار داشت، گرفت و به هم مالید. – قبل از شروع کوچینگ شغلی از آشپزخانه دمنوش میآورم. برای هردومان دمنوش رازیانه در فنجان ریختم. از او…
بیشتر بخوانید