پرسه در شهر‌؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی

پرسه در شهر‌؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی

پویا خازنی اسکوئی – ایران   پرسه در شهر‌ می‌زنیم آرام ما شبیه غریبه‌ها هستیم گم‌شدن، یک علاقهٔ ابدی آخرِ کوچه‌های بن‌بستیم   صبح تا شب، مسیرِ بی‌مقصد داخل‌ جوب‌ها مچاله شود مثل تزریقِ کافئین در رگ شورِ دیوانه‌وار تا به ابد   مزّهٔ قهوه روی لب‌های کارمندان هر اداره نشست کار و کار و شبانه هم در کار [استراحت، مزاحم کار است!]   روی میز اداره رفتیم و روی کیبورد کامپیوترها در خیال فرار…

بیشتر بخوانید

گزارشی از جلسهٔ شعرخوانی انجمن فرهنگی پرسش؛ با همراهی مجلهٔ «وزن دنیا» و نگاهی به مجلات ادبی ویژهٔ شعر

گزارشی از جلسهٔ شعرخوانی انجمن فرهنگی پرسش؛ با همراهی مجلهٔ «وزن دنیا» و نگاهی به مجلات ادبی ویژهٔ شعر

ترانه وحدانی – ونکوور انجمن فرهنگی پرسش که ژوئیهٔ سال گذشته (۲۰۲۳) از سوی گروهی از فعالان عرصه‌های مختلف فرهنگی و ادبی فعالیت‌های خود را آغاز کرد، به‌طور تواتری جلسات شعرخوانی، نقد داستان، و گفت‌وگو و سخنرانی برگزار می‌کند، و تازه‌ترین برنامه‌اش را که به شعرخوانی اختصاص یافته بود، به‌همراه اعضای شورای سردبیری مجلهٔ ادبی «وزن دنیا» در تاریخ ۱۸ مهٔ ۲۰۲۴ در پلتفرم گوگل میت برگزار کرد. در این جلسه، از اعضای هیئت‌مدیرهٔ انجمن فرهنگی…

بیشتر بخوانید

بمب‌باران؛ شعری از محمدرضا عبادی صوفلو

بمب‌باران؛ شعری از محمدرضا عبادی صوفلو

محمدرضا عبادی صوفلو – ایران   شب از چشم‌ها ریخت و صبح به آسمان نرسید. آخرین نفسی که قبل از خواب گرفته بود…  مثل دود در ریه‌هایش شکست.   زنگ خانه صدا زد بلند بلند بلندتر. در را باز کرد نزدیک آمد ملحفه را رویش کشید و کنارش خوابید.   در، چهارچوب را بوسید و با چشمی که به پایین دوخته بود خداحافظی کرد. نزدیک شد و سرش را روی ملحفه گذاشت.   موزائیک‌ها سرد…

بیشتر بخوانید

برای یک روز هم که شده… – دو شعر از زینب فرجی

برای یک روز هم که شده… – دو شعر از زینب فرجی

زینب فرجی – ایران  ۱ ما کودکان را به دنیا می‌آوریم که زیبایی داشته باشیم زنان را به آغوش می‌کشیم بعد موهای رهاشده در بادشان را گره می‌زنیم شاید چرخهٔ این زندگی از کار نیفتد ما در باران قدم می‌زنیم قهوه می‌خوریم و وقتی از اتوبوس پیاده می‌شویم تکهٔ شکسته‌ای از آینهٔ جیبی‌مان را در می‌آوریم به راننده می‌دهیم راننده خودش را در آن نمی‌بیند حتی در فصل‌های چهارگانهٔ خواب من هم، ما گاهی زندانی…

بیشتر بخوانید

جغرافیای ویرانی؛ شعری از سمیه شیخی

جغرافیای ویرانی؛ شعری از سمیه شیخی

سمیه شیخی – آمریکا   از غم روزنامه‌ها پیداست پای اخبار خوب می‌لنگد شب به چشم زمانه سنجاق است آسمان با طلوع می‌جنگد   خانه‌ام سال‌هاست ناامّید بر گسل‌های درد خوابیده مرزهایش غریب، از هر سو دور دیوار رنج پیچیده   سوزش زخم‌های تحمیلی رد انگشت‌های تاتاری هی نشسته به جان این خانه وای از این سرنوشت اجباری!   شهر در هر بهار بی‌لبخند بغض‌ شد بی‌صدا کمانه گرفت عاقبت با تمام بی‌رحمی تیرهایش مرا…

بیشتر بخوانید

اسماعیل؛ شعری از عباس اصغرپور

اسماعیل؛ شعری از عباس اصغرپور

عباس اصغرپور – ایران توو زندگی، هر پنجره دیواره اسماعیل توو ریه‌هات انباری از سیگاره اسماعیل وقتی نمونده واسهٔ بازی و خوشحالی اسباب‌بازی‌مون همین آواره اسماعیل ما کارگر، ما کارگر، ما کارگر بودیم ما کارگر هستیم و این اجباره اسماعیل تاریخ ما یعنی همین دل‌مردن و بودن این زندگی، از زندگی بیزاره اسماعیل وقتی تمومِ شهر با زیرِ کمر خوابه بابات با اشکای تو بیداره اسماعیل هرچی لگد خوردیم کافی نیست! انگاری رو صورتت کلّی…

بیشتر بخوانید

تا «سپیده‌ای بتراود»؛ شعری از اعظم اسعدی

تا «سپیده‌ای بتراود»؛ شعری از اعظم اسعدی

اعظم اسعدی – ایران   دهان باز می‌کند و بشارتی نوین بر عرصهٔ سکوت می‌نوازد شمالش رأس‌السرطانِ ویرانه‌های باختری   جنوبش رأس‌الجدی خرابه‌های خاوری انقلابش آتشفشان تفتانی‌ست بر کمربند استوایی  شرابش برگرفته از خوشه‌های پروین نصف‌النهاری عروسی مردگان است و ظهور مدینه‌ای فاضله  رقص کودکان طلسم‌شده و هم‌بستری مردان و زنان گمشدهٔ آتلانتیس  سنگ‌ها دوباره به‌هم ساییده و الهه‌ها آبستن ربّ‌النوع خورشید می‌شوند  آمون دوباره متولد و اهرام ثلاثه قتلگاه سربازان اندیشه می‌شود مژده‌ای برمی‌خیزد دوباره…

بیشتر بخوانید

مدامِ خالیِ این روزها؛ دو شعر از فرناز جعفرزادگان

مدامِ خالیِ این روزها؛ دو شعر از فرناز جعفرزادگان

فرناز جعفرزادگان – ایران   ۱ از رفتن  از مدامِ خالیِ این روزها که دلگیر می‌آید و می‌رود و شدن‌های تموز  به ماندگاری بَرَد در جهانِ برده  از فراوانیِ دست‌ها  چهره‌هایی مدفون در برف  و برف  برف  که مرا به خویش می‌خواند تو همرنگ شب دلباختهٔ آسمان بودی  که ستاره‌های زیادی را در خود جا دادی ما تداعیِ آغازیم در خلسهٔ اکنون  رفتن همیشه رفتن نیست  گاهی ایستادن است  با قامتی نشسته  ۲ پوست از پوست…

بیشتر بخوانید

گزارشی از دو نشست شعرخوانی انجمن فرهنگی پرسش با موضوع «نه به جنگ»

گزارشی از دو نشست شعرخوانی انجمن فرهنگی پرسش با موضوع «نه به جنگ»

ترانه وحدانی – ونکوور انجمن فرهنگی پرسش که ژوئیهٔ امسال از سوی گروهی از فعالان عرصه‌های مختلف فرهنگی فعالیت‌های خود را آغاز کرد، چهارمین برنامه‌اش را در دو نشست مجازی در تاریخ‌های ۴ و ۱۱ نوامبر ۲۰۲۳ برگزار کرد. عنوان این جلسات شعرخوانی «نه به جنگ» بود و گردانندگی آن‌ها را شوکا حسینی، شاعر ساکن ونکوور، بر عهده داشت. متأسفانه به‌دلیل کمبود فضا، در شمارهٔ گذشته موفق به چاپ این گزارش نشدیم. برنامهٔ اول که به…

بیشتر بخوانید

آن‌سوی جنگل انسان – شعری از از مهرخ غفاری مهر

آن‌سوی جنگل انسان – شعری از از مهرخ غفاری مهر

مهرخ غفاری مهر – ونکوور   آنجا که تو به دنیا آمدی نامش چه بود؟  آمدی با لبخندت شیرین و تلخ با چشم‌هایت گریان و خندان با دست‌هایت کوچک و بزرگ با گیسوانت کوتاه و بلند با رؤیایت پاره‌پاره  میان زن بودن یا مرد بودن گذر از زن بودن، گذر از مرد بودن دیگری بودن، بیشتر بودن،  همه با هم با بودن، هیچ نبودن آنجا شب هم سیاه نبود سفیدِ سفیِد سفید با چشم‌های تو که نابینا شد…

بیشتر بخوانید
1 2 3 4 15