دکتر مهدی مشگینی – ونکوور احمد شاملو در ۲۳ ژوئیهٔ سال ۲۰۰۰ میلادی، یعنی بیست سال پیش در تهران در گذشت. بهمنظور حفظ حافظهٔ تاریخی و یادبود سالگرد بیست سالگی فوت او، این فایل صوتی حاوی سخنرانیهای دکتر مهدی مشگینی در پنج جلسه که در سال ۲۰۱۶ در «رادیو کُآپ ونکوور» (Vancouver Co-op Radio)، برنامهٔ «آرام جان»، ایراد شده بود، بهطور رایگان در اختیار فارسیزبانان قرار میگیرد. میتوانید فایل صوتی هر پنج سخرانی را از…
بیشتر بخوانیدشعر
چند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) – به یاد قربانیان پرواز ۷۵۲
خالد بایزیدی – ونکوور ۱ آسمانْ گریان پیرهنْ سیاه بر تنِ ماه موجموج ستارگان سوخته بر سقف آسمان ۲ هنوز سپیدهدمها دلم برای پدر تنگ میشود آنگاه که من در خواب شیرین بودم و او آهستهتر از پلکهایم از خواب برمیخواست که مبادا صدای پر پروانهاش خواب شیرینم را بیاشوبد ۳ شب! همانند کودک بیتابِ بیخواب هقهق میگریست دل به ستارهای سپرده بود که چندی پیش در سقف آسمان سوخته بود ۴ بچه که بودم…
بیشتر بخوانیدمروری بر کتاب «زمزمههای دل»
طاهره علیپناه جهرودی – ونکوور کتاب شعر «زمزمههای دل» سرودهٔ محمد اسحاق ثنا و قیوم بشیر هروی است. این مجموعه شامل ۲۲ غزل از استاد ثنا و همچنین ۲۲ غزل استقبالیه از بشیر هروی است که با همان وزن، قافیه و عناوین اصلی سروده شده است. این کتاب در ژوئیهٔ ۲۰۱۹ توسط «مؤسسهٔ نشراتی گلبرگ» در استرالیا به چاپ رسیده است. شایان ذکر است که پیش از این، کتاب شعری با همین عنوان از محمد…
بیشتر بخوانیداشعاری از: فرناز جعفرزادگان با ترجمهٔ انگلیسی آنها توسط بونا الخاص، فرزند هانیبال الخاص
اشعاری از: فرناز جعفرزادگان – ایران برگردان به انگلیسی: بونا الخاص*، فرزند هانیبال الخاص ۱ ما امضاییم خط میخوریم در خود گاهی امضا طناب داری میشود که سرنوشت را در خود خفه میکند 1 We are signatures We have lines drawn within us At times a signature Becomes a noose That strangles Our fate Within us ۲ میخت را به کدام کفش میکوبی سالهاست پاهایم را میان انبوه رد پاها جا گذاشتهام 2…
بیشتر بخوانیدتنی که از دستان فریدا آفریده شد – نگاهی به شعری از راضیه حیدری
یداله شهرجو* – ایران نه قلب بودی نه چشم و نه دهان تنی که از دستان فریدا آفریده شد و رگهایم را در رنگ روغن غلطاند این بوم را بردار و سفیدیاش را بریز در موهایم جیغی پیراهنم را بنفش میکشد و درزهای پارهشده را میکاود در انگشتانم ستونم شکسته است در فقرات میخ میکوبدم مدام در ایستادهای از تو و خیانت میریزد در کپلهای لاغر و پراکنده در بوم خشکیدهام در زمخت پوست و ترشح…
بیشتر بخوانیدسه شعر از زندهنام محمدعمرعثمان (ژنرال پاییز)
برگردان: خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور محمدعمر عثمان متخلص به ژنرال پاییز در سال ۱۹۵۷ میلادی در شهر سلیمانیهٔ عراق چشم به جهان هستی گشود. وی در دههٔ هشتاد، در کردستان عراق جزو شاعرانی بود که تأثیر بسزایی بر شعر معاصر کردستان گذاشت. عثمان شاعری متفاوت، پیشرو و آوانگارد بهشمار میرفت و با چاپ مجموعه شعرهایش تحت عنوان «در غربت» سبک و زبان تازهای در شعر معاصر کردستان بهوجود آورد، شعرهایی که به زبانهای فرانسه و…
بیشتر بخوانیدآب را گل نکنیم – بهمناسبت نود و یکمین زادروز سهراب سپهری، شاعر و نقاش طبیعتگرا
محمود آجرلو – ایران «آب را گل نکنیم» بهمثابهٔ یک پرچم است، عنوانی برای یک مقاله یا نامی برای یک کتاب، که ویژگی برجستهٔ آن، همدلانه بودنش با فهم عامه است، مانند نام فلسفهٔ ملاصدرا که نام آن «حرکت جوهری» است و عنوان «حرکت جوهری» بهمثابهٔ پرچم بر رویِ کشتی «جوهر» است که هزاران تفسیر و تعبیر نمیتوانند «جوهر» ملاصدرا را از حرکت بازدارند. سهراب سپهری وقتی در شعر پرآوازهاش میگوید «آب را گل نکنیم»…
بیشتر بخوانیدرنگآمیزی فلسفه و اسطوره با شعر – نقدی بر کتاب شعر «زنی میان دو تاریکی» سرودهٔ فرناز جعفرزادگان
پرویز حسینی – ایران فریاد به یاد نمیآورد دعوت خاک را و آن عبور پُرلکنتی که میگفت آن کلاغی که خوابهایش را در زمین دفن کرد تاریکی را به خاک هدیه داد سومین مجموعه شعر خانم فرناز جعفرزادگان، فضایی کاملاً متفاوت دارد. از یکسو، ایجاز و کوتاهی در سرودهها کمتر دیده میشود و شاعر از فرم قبلی تا حدودی فاصله گرفته است و از سوی دیگر، بهلحاظ محتوا، شاعر به اسطوره گرایش آشکاری نشان داده…
بیشتر بخوانیدصدای تلخ تنهایی
نگاهی به کتاب شعر «آدم از کدام فصل به زمین افتاد» سرودهٔ فرناز جعفرزادگان ایرج خواجهپور – ایران مجموعه شعر «آدم از کدام فصل به زمین افتاد» سرودهٔ فرناز جعفرزادگان پس از مجموعه شعر اول او، «ثانیههای گیج»، نشان از آن دارد که شاعر هرچند هنوز کوتاه میسراید و ساده و بیتکلف، اما در این مسیر به پختگی بیشتر در اندیشه و محتوا دست یافته است و هم بیگرایش به افراط، به فرم و زبان…
بیشتر بخوانیدعاشقانههایی از خالد بایزیدی (دلیر)
از مجموعه شعر «باران عشق»، انتشارات ایران جام – تهران، ۱۳۹۳ خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ اگر لمس تن تو گناه است من عاشقانه آن گناه را دوست دارم و نوید آن آتش جهنم را نیز… ۲ من هرگز تسلیم هیچ جنگی نشدم اما بهگاهِ رقصِ تن مرمرینت برای بهدست آوردن یک وجبش چون سربازی خسته از جنگ بدون هیچ نبردی تسلیمت شدم ۳ تو را که بوسیدم من به جاری شدن رودخانهٔ عسل…
بیشتر بخوانید