رباعی‌هایی از ایرج زبردست، شاعر ساکن شیراز

رباعی‌هایی از ایرج زبردست، شاعر ساکن شیراز

ایرج زبردست – ایران سه رباعی به یاد نیما همراه با یادداشتی از شاپور جورکش به راه و ماه، نیمایوشیج. وَ برای ماه ریخته بر سنگ، شاپور جورکش ۱ از قامت واژه، طرح فردا انداخت  پیراهن کهنه را به دریا انداخت  هر پنجره‌ای گوش به افسانه سپرد  هر کوه مرا به یاد نیما انداخت  ۲ ای مردم شهر، عطر هوش آوردم  کوه کلمات را به دوش آوردم  تا بار دگر پنجره‌ای باز شود  یک تکّه…

بیشتر بخوانید

تنی که از دستان فریدا آفریده شد – نگاهی به شعری از راضیه حیدری

تنی که از دستان فریدا آفریده شد – نگاهی به شعری از راضیه حیدری

یداله شهرجو* – ایران نه قلب بودی نه چشم و نه دهان تنی که از دستان فریدا آفریده شد و رگ‌هایم را در رنگ روغن غلطاند این بوم را بردار و سفیدی‌اش را بریز در موهایم جیغی پیراهنم را بنفش می‌کشد و درزهای پاره‌شده را می‌کاود در انگشتانم ستونم شکسته است در فقرات میخ  می‌کوبدم مدام در ایستاده‌ای از تو و خیانت می‌ریزد در کپل‌های لاغر و پراکنده در بوم خشکیده‌ام در زمخت پوست و ترشح…

بیشتر بخوانید