محمدرضا حجامی – ونکوور چندی پیش فرصتی دست داد تا سری به کتابخانهٔ شهر بزنم. در پی کتاب خاصی نبودم یا که نویسندهای. پس شروع کردم قفسههای کتاب را یکییکی ازنظرگذراندن که ناگهان روی قفسۀ کتابهای تازهرسیده، به کتابی نسبتاً قطور برخوردم با نام «دو خیاط هندی» (عنوان انگلیسی A Fine Balance) نوشتهٔ رویینتُن میستری (Rohinton Mistry)، نویسندهٔ هندی-کانادایی. نامش را شنیده بودم اما چیزی از او نخوانده بودم و هنوز، چندان راغب به این کار…
بیشتر بخوانیدادبیات
کوچهپسکوچههای ذهن من – در جستوجوی نقشونگار نخل
مژده مواجی – آلمان باغبان تکهای از پنیرِ نخل را به دهان گذاشت و با چشمهایش که برق میزد به نخلستانش نگاهی انداخت و گفت: «نخل، درخت عزیزی است. چه پربرکت است این درخت. درختی پرتحمل و کمتوقع که با خورشید و شرجی دمخور است. بوشهر یعنی دریا و نخل.» مردی که کنار باغبان ایستاده بود، با کلافهگی گفت: «چقدر باید گرمای طاقتفرسا را تحمل کنیم تا نخل ثمر بدهد. شهرهای دیگر هوای خنک دارند و…
بیشتر بخوانیدجغرافیای ویرانی؛ شعری از سمیه شیخی
سمیه شیخی – آمریکا از غم روزنامهها پیداست پای اخبار خوب میلنگد شب به چشم زمانه سنجاق است آسمان با طلوع میجنگد خانهام سالهاست ناامّید بر گسلهای درد خوابیده مرزهایش غریب، از هر سو دور دیوار رنج پیچیده سوزش زخمهای تحمیلی رد انگشتهای تاتاری هی نشسته به جان این خانه وای از این سرنوشت اجباری! شهر در هر بهار بیلبخند بغض شد بیصدا کمانه گرفت عاقبت با تمام بیرحمی تیرهایش مرا…
بیشتر بخوانیدمعرفی کوتاه سه نمایشنامه: شش شخصیت در جستجوی نویسنده، مجلس قربانی سنمار و اهانت به تماشاگر
عاطفه اسدی – آلمان در این شماره به معرفی کوتاه سه نمایشنامه از سه نویسندهٔ متفاوت پرداختهام که هرکدام بهنوعی، منحصربهفرد، خلاقانه، پیشرو و دارای وجوه اجتماعی و انتقادیاند: ۱ «شش شخصیت در جستوجوی نویسنده» عنوان نمایشنامهای است اثر لوئیجی پیراندللو، هنرمند ایتالیایی برندهٔ نوبل ادبی ۱۹۳۴. این کتاب را که مشهورترین اثر اوست و در سطح جهانی به اجرا درآمده، نشر کتاب پنجره با ترجمهٔ بهمن فرزانه به چاپ رسانده است۱. در یک روز…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – تولد «راز نخلها»
مژده مواجی – آلمان بهتازگی کتابم با عنوان «Das Geheimnis der Dattelpalmen» بهزبان آلمانی در آلمان چاپ شده است. عنوان کتاب بهفارسی «راز نخلها» است. دو سال پیش ناشری آلمانی بهنام بالتروم به چاپ کتاب تمایل نشان داد و برایم قرارداد فرستاد. چه احساس وصفناپذیری بود هنگامیکه آن را امضا میکردم. پس از کرونا خیلی کتابها در صف چاپ بودند و باید خیلی صبوری به خرج میدادم. چاپ کتاب مانند یک زایش است؛ پس از مدتها…
بیشتر بخوانیدگزارشی از رونمایی کتابهای جدید انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲
هوریران سهراب – ونکوور بهتازگی کتابهای «نباید نوشته میشد ۲» و «سرخ در آغوش آسمان» بهکوشش حامد اسماعیلیون و امیرحسین یزدانبد چاپ شدند. این کتابها شامل خاطرات تعدادی از خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ است که با ثبت مستند درد خود به جنگ فراموشی و تحریف واقعیت میروند. این کتابها محصول کلاسهای خاطرهنویسیاند که از ماههای اول این جنایت شروع شده و ادامه دارد. این دو کتاب بههمراه ارائهٔ کتاب جلد اول «نباید نوشته میشد»، در…
بیشتر بخوانیدحضور دائم یک غایب
تقدیم به استاد محمد محمدعلی که تابستان گذشته به سفر جاودانگی رفتند محمدرضا حجامی – ونکوور دیشب، حتم داشتم که میآیی، نیامدی. یعنی مدتی است که نمیآیی. اینطور بیخبررفتن، هزار و یک حرف و حدیث با خودش میآورد، میدانی که؟ برایت در فیسبوک پیام فرستاده بودم، چند بار. جواب ندادی. چند بار هم تلفن زدم خانه اما کسی گوشی را برنداشت. هی بوق بوق میکند و بعد میرود روی پیامگیر. گوشی تلفن خانهات را عوض…
بیشتر بخوانیدیک تناقض خوشطعم؛ معرفی مجموعهداستان «شام کریسمس؛ خورش قیمهبادنجان» نوشتهٔ نوشا وحیدی
عاطفه اسدی – آلمان «شام کریسمس؛ خورش قیمهبادنجان»* عنوان اشتهابرانگیز مجموعهداستانیست نوشتهٔ «نوشا وحیدی». عبارتی متناقض، کوتاه و عمیق که بر اساس اسم یکی از داستانهای مجموعه انتخاب شده است و بهزیبایی تناقض زنده در آدمهای مهاجر را نمایندگی میکند. آدمهایی که اگرچه در محیط تازهٔ خود جا افتادهاند و تا حد زیادی از سد نوستالژی عبور کردهاند، اما همچنان تناقضات گوناگون درونی و فرهنگی خودشان را در بستر جامعهٔ جدید میزبان با خود حمل…
بیشتر بخوانیداسماعیل؛ شعری از عباس اصغرپور
عباس اصغرپور – ایران توو زندگی، هر پنجره دیواره اسماعیل توو ریههات انباری از سیگاره اسماعیل وقتی نمونده واسهٔ بازی و خوشحالی اسباببازیمون همین آواره اسماعیل ما کارگر، ما کارگر، ما کارگر بودیم ما کارگر هستیم و این اجباره اسماعیل تاریخ ما یعنی همین دلمردن و بودن این زندگی، از زندگی بیزاره اسماعیل وقتی تمومِ شهر با زیرِ کمر خوابه بابات با اشکای تو بیداره اسماعیل هرچی لگد خوردیم کافی نیست! انگاری رو صورتت کلّی…
بیشتر بخوانیدتا «سپیدهای بتراود»؛ شعری از اعظم اسعدی
اعظم اسعدی – ایران دهان باز میکند و بشارتی نوین بر عرصهٔ سکوت مینوازد شمالش رأسالسرطانِ ویرانههای باختری جنوبش رأسالجدی خرابههای خاوری انقلابش آتشفشان تفتانیست بر کمربند استوایی شرابش برگرفته از خوشههای پروین نصفالنهاری عروسی مردگان است و ظهور مدینهای فاضله رقص کودکان طلسمشده و همبستری مردان و زنان گمشدهٔ آتلانتیس سنگها دوباره بههم ساییده و الههها آبستن ربّالنوع خورشید میشوند آمون دوباره متولد و اهرام ثلاثه قتلگاه سربازان اندیشه میشود مژدهای برمیخیزد دوباره…
بیشتر بخوانید