گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، بهرام مرادی، نویسندهٔ ساکن آلمان

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، بهرام مرادی، نویسندهٔ ساکن آلمان

 درفشه جوادیان کوتنایی – ونکوور کارگاه هفتگی داستان‌نویسی در تاریخ یکم نوامبر ۲۰۲۲، تحت نظر استاد محمد محمدعلی، نویسندهٔ ساکن ونکوور، میزبان میهمانی ویژه، بهرام مرادی، نویسندهٔ ساکن برلین، بود. این جلسه از طریق زوم برگزار شد و نزدیک به ۳۰ نفر در آن شرکت داشتند. هماهنگی‌های لازم برای برگزاری جلسه را کامران قوامی و گردانندگی آن را فریبا فرجام از اعضای «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» بر عهده داشتند.  در قسمت اول این جلسه به بررسی…

بیشتر بخوانید

پدر، پسر، روح‌القُدُس – داستان کوتاهی از بهرام مرادی

پدر، پسر، روح‌القُدُس – داستان کوتاهی از بهرام مرادی

بهرام مرادی – آلمان زنم تانترائیست شده. لباس‌های رنگی می‌پوشد و بوی عطرِ هندی می‌دهد. دخترم لبا‌سِ سیاه و بلند می‌پوشد و لبانش را ماتیکِ سیاه می‌زند، دورِ گردنش قلاده‌ای دارد با خارهای آهنی، تو صورتش جایی نمانده که پیرسینگ آویزان نکرده باشد؛ جاهای دیگرش را نمی‌دانم. من خودم هنوز به‌قولِ زنم هیچ‌کاره‌‌ام. پسرم هم هنوز هیچ‌کاره ا‌ست؛ البته هنوز، چون با وجودِ تمهیداتِ من، هیچ‌ هم معلوم نیست بالاخره برای خودش کاره‌ای نشود. وقتی…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۷۹) – توفان مهسا

پروژهٔ اجتماعی (۷۹) – توفان مهسا

مژده مواجی – آلمان روی دکمۀ پرینت کلیک کردم و بلند شدم تا برگۀ چاپ‌شده را از اتاق دستگاه کپی بیاورم. یکی از همکارانم آنجا بود. کاغذهای کپی‌شده‌اش را از دستگاه برداشت و پرسید: – از ایران چه خبر؟ جلسۀ کاری‌مان تمام شد. وسایلمان را جمع کردیم که به خانه برویم. همکار دیگرم با چهره‌ای نگران پرسید: – از ایران چه خبر؟  به بازار هفتگی محله رفتم. آنجا دوستان آلمانی را دیدم، پرسیدند: – از ایران…

بیشتر بخوانید

بهسازی زبان فارسی، افزایش بار معنایی و وام‌گیری 

بهسازی زبان فارسی، افزایش بار معنایی و وام‌گیری 

همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور پس از اشتقاق و مرکب‌سازی، به‌ روش افزایش بار معنایی می‌رسیم. این روش واژه‌سازی در واقع نساختنِ واژه است، به این معنا که ما به‌جای ساختن یک واژهٔ جدید، بار معنایی کلمات را افزایش می‌دهیم، و این کاری است که در کتاب‌های لغت‌ می‌بینیم. شمار کلمات یک‌معنایی بسیار اندک است؛ یعنی اکثر الفاظ بیش از یک مفهوم دارند که در فرهنگ‌ها منعکس می‌شود….

بیشتر بخوانید

من یک زنم

من یک زنم

فرنوش عزیزیان – ونکوور من یک زنم. زنی که دارد در ایران زندگی می‌کند. زنی که آن‌قدر شجاع نیست که حقش را وسط خیابان فریاد بزند. زنی که می‌ترسد برود وسط خیابان. اما نمی‌ترسد که بنویسد. از دردها و حسرت‌هایش. از باید و نبایدهایش. از ترس‌هایش می‌تواند بنویسد. زن‌هایی مثل من بسیارند. آن‌ها را قضاوت نکنید. فریاد‌زدن کار راحتی نیست، وقتی زن باشی و توی ایران باشی، خیلی کارها راحت نیست. بعضی روزها وقتی که…

بیشتر بخوانید

معرفی فیلم و سریال: تاکسی – Taxi

معرفی فیلم و سریال: تاکسی – Taxi

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور در این روزهای پرتب‌وتاب اعتراضات داخل ایران هنرمندان زیادی با خلاقیتشان آثاری ماندگار خلق کرده‌اند که شاید مشهورترین آن‌ها ترانهٔ «برای… » نوشتهٔ شروین حاجی‌پور، هنرمند جوان ایرانی، باشد که خودش هم آن را اجرا کرد و تنها در ۴۸ ساعت نزدیک به ۳۵ میلیون‌بار فقط در شبکهٔ اجتماعی اینستاگرام پخش شد. این ترانه را شاید بتوان خلاصه‌ای دانست از آنچه که ایرانیان امروز به آن‌ها معترض‌اند. ولی ترانهٔ…

بیشتر بخوانید

مروری بر کتاب «ملت عشق» نوشتهٔ الیف شافاک

مروری بر کتاب «ملت عشق» نوشتهٔ الیف شافاک

مهرخ غفاری مهر – ونکوور الیف شافاک۱، نویسندهٔ بریتانیایی-ترکیه‌ای، متولد اکتبر سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه است. شافاک یا شفق در فارسی، کودکی و نوجوانی پرفرازونشیبی را از سر گذراند. او که بعد از جدایی پدر و مادرش، بیشتر دوران کودکی خود را نزد مادربزرگ مادری‌اش گذراند، با دشواری‌های فرهنگی مانند تفاوت زبانی، تبعیض، دراقلیت‌بودن، هم به‌خاطر زبان و هم به‌خاطر زن‌بودن، و… مواجه شد و درس‌های فراوان از آن‌ها گرفت. در نوجوانی همراه مادرش که دیپلمات بود…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – خیلی‌ها خواستند بروند و نتوانستند

در جست‌و‌جوی بهشت – خیلی‌ها خواستند بروند و نتوانستند

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران خبر دستگیری‌اش را توی فضای مجازی می‌خوانم و هشتگ‌هایی را که برای آزادی‌اش زده‌اند. این روزها مدام خبر دستگیری می‌خوانیم. تازه باید امیدوار باشیم که خبر دستگیری باشد و نه مرگ. به نجات آن که دستگیر شده امیدی هست. اما آن که مرده را چگونه می‌توان نجات داد؟ به عکسش نگاه می‌کنم و با خودم می‌گویم چقدر قیافه‌اش برایم آشناست….

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۷۸) – زنجیر حجاب

پروژهٔ اجتماعی (۷۸) – زنجیر حجاب

مژده مواجی – آلمان در محل کار باخبر شدیم که یکی از فروشگاه‌های بزرگ پوشاک دنبال فروشنده می‌گردد و می‌توانیم به مراجعانِ علاقه‌مند اطلاع بدهیم. با شنیدن آن، یاد یکی از مراجعانم افتادم که سال پیش برای کوچینگ شغلی آمده بود. شماره تلفنش را گرفتم و به او زنگ زدم. – هنوز هم علاقه‌مند به کار فروشندگی هستید؟ با خوشحالی جواب داد: – هنوز هم به آن علاقه دارم. به‌خصوص کار در فروشگاه پوشاک. با روحیه‌ام…

بیشتر بخوانید

دف‌‌ها، شعری از مهرخ غفاری مهر برای مهسا (ژینا) امینی

دف‌‌ها، شعری از مهرخ غفاری مهر برای مهسا (ژینا) امینی

مهرخ غفاری مهر – ونکوور به اعظم اختر، به‌یاد ژینای زندگی او می‌رفت و تمامی اندامش می‌گریست جز چشم‌هایش نشناختش شاعر، به‌نجوا صدایش کرد:  ستاره! تمامی اندامش می‌گریست جز چشم‌هایش کوچه‌های خاکی شهر غمگین بودند پای شاعر توان رفتن نداشت اختر اما  با لبخندی بر گوشهٔ لب می‌گریست تمامی اندامش می‌گریست  جز چشم‌هایش زنی خیابان را جارو می‌کرد زنی به فرزندش شیر می‌داد زنی غذای خود را در کنار خیابان می‌پخت زنی ادرار فرزندش را از کنار خیابان…

بیشتر بخوانید
1 26 27 28 29 30 132