کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – گوش مجانی

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – گوش مجانی

مژده مواجی – آلمان نزدیک مرکز شهر بودم که موبایلم زنگ زد. قبل از اینکه قطع بشود باعجله آن‌ را از کیفم بیرون آوردم. با صدای بلند همیشگی‌اش پرسید: «سلام. چطوری؟»  بی‌آنکه منتظر جوابم بماند، ادامه داد: «مرکز شهرم و تمام کارهایم را انجام داده‌ام. بیا تا با هم در کافه قهوه‌ای بنوشیم و گپ بزنیم.» همیشه می‌خواست که خودش زمان دیدار را تعیین کند. از راه دور می‌آمد و انتظار داشت با هر بار آمدنش…

بیشتر بخوانید

مروری بر زندگی هنری داریوش مهرجویی

مروری بر زندگی هنری داریوش مهرجویی

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور  «مش‌حسن بلوری‌ها ریختند اینجا. می‌خوان منو بدزدن. می‌خوان منو بندازن تو چاه، می‌خوان سر من رو ببرن.»  ~ از دیالوگ‌های فیلم «گاو» ساختهٔ داریوش مهرجویی داریوش مهرجویی نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده‌ای بود که با فیلم سینمایی «گاو» در اواخر دههٔ ۴۰ جایگاه سینمای ایران را در عرصهٔ جهانی تغییر داد. او از معدود کارگردان‌های ایرانی‌ بود که بیشتر فیلم‌هایش اقتباس از آثار ادبی بوده است. او علاوه بر کارگردانی،…

بیشتر بخوانید

مروری بر واکنش‌های نهادهای صنفی فرهنگی و هنری ایران و افغانستان به قتل فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر

مروری بر واکنش‌های نهادهای صنفی فرهنگی و هنری ایران و افغانستان به قتل فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور  قتل داریوش مهرجویی کارگردان نامدار سینمای ایران و همسرش وحیده محمدی‌فر با ضربات متعدد کارد، جامعهٔ ایران و به‌ویژه جامعهٔ فرهنگی و هنری ایرانیان در سراسر جهان را در بهت فرو برد. این فاجعه هنرمندان و فرهنگیان افغانستان را نیز متأثر کرد. در این مطلب گزیده‌ای از واکنش‌های نهادهای صنفی، هنرمندان و سینماگران به کشته‌شدن این دو هنرمند از نظر شما می‌گذرد. * * * * * بیانیهٔ مشترک…

بیشتر بخوانید

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – قرار در میان گوجه‌فرنگی‌ها

کوچه‌پس‌کوچه‌های ذهن من – قرار در میان گوجه‌فرنگی‌ها

مژده مواجی – آلمان زن وارد سوپرمارکت شد. سوپرمارکتی نزدیک به خانه‌اش. معمولاً بعد از کار یا آخرِ هفته برای خرید به آنجا می‌رفت. به‌طرف قسمتی که چرخ‌دستی‌ها قرار داشتند، رفت و با انداختن سکهٔ یک‌یورویی چرخ اولی را از چرخ‌های درهم‌فرورفتۀ ردیف‌چین‌شده به بیرون کشید. لیست خرید را از کیف دستی‌اش بیرون آورد. اول به‌طرف قسمت سبزیجات رفت. کیسۀ نایلونی نازکی از رولی که آنجا بود، کَند. چند تا فلفل‌دلمۀ سبز برداشت و توی کیسه…

بیشتر بخوانید

معرفی فیلم و سریال: بلفاست – Belfast

معرفی فیلم و سریال: بلفاست – Belfast

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور بلفاست، فیلمی به‌کارگردانی کِنِت برانا (Kenneth Branagh) است که برندهٔ جایزهٔ منتخب مردم در جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم تورنتو ۲۰۲۱ شد. این فیلم که برانا خود آن را نوشته، بر اساس دوران کودکی‌اش است، و بازیگران بسیار خوبی در آن ایفای نقش می‌کنند که از میان آن‌ها می‌توان به کایتریونا بالف، جیمی دورنان، کیران هایندز، جودی دنچ (برندهٔ جایزه اسکار) و جود هیل، بازیگر نه‌ساله اما درخشان در این اثر،…

بیشتر بخوانید

برای پدر

برای پدر

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. امیرحسین یزدان‌بُد – ادمونتون یعنی خیال کن از همان چند داستان اول که توی کلاس بخوانی… دست‌هاش را که ستون می‌کرد و سرش را تکیه می‌داد بهش، انگار کن که آدمی روشن‌ضمیر، سقوط کرده در اعماق جهانی که ما نمی‌شناسیمش… داستان که تمام شود… کمی همان‌جا بماند… طول بکشد تا آن تأخیر ذهن و…

بیشتر بخوانید

رکوئیم، شربت سینه و اجنه

رکوئیم، شربت سینه و اجنه

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. نوشا وحیدی – ونکوور همه‌چیز برای سوگ تو آماده می‌شد و من نمی‌فهمیدم. سفر به کالیفرنیا برای بدرقهٔ دوستی، و دیداری که همان‌جا تصادفاً با دو یار دلبند دبستانی رخ داد و شرحه‌شرحهٔ دلم را پیوند زد تا روزهای در راه را تاب آورم. برگشتم و فهمیدم بستری هستی. از همان روز شروع کردم…

بیشتر بخوانید

دریغ از هر سو – در سوگ محمد محمدعلی

دریغ از هر سو – در سوگ محمد محمدعلی

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. علی نگهبان – ونکوور  با اندوه و دریغ فراوان ناباورانه در سوگ محمد محمدعلی نشسته‌ایم؛ او که دوستی یگانه، فرزانه‌ای فروتن، آموزگاری بخشنده، پیونددهندهٔ جان‌های پراکنده در تبعید، خوشبین به آینده، و گنیجینهٔ ادبیات و استوره‌های* کهن ایرانی بود.  زنده‌یاد محمدعلی نزدیک به نیم سده در سپهر ادبیات داستانی زبان فارسی آفرینندگی کرد و…

بیشتر بخوانید

در باغ سبز خاطره‌ها؛ برای آموزگار و دوست، تجلی مهر و فرزانگی، محمد محمدعلی عزیز 

در باغ سبز خاطره‌ها؛ برای آموزگار و دوست، تجلی مهر و فرزانگی، محمد محمدعلی عزیز 

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مجید میرزایی – ونکوور   در آستانهٔ پاییز  در زیر بارش باران و برگ و تگرگ بر پرتگاه مرگ ایستاده‌ایم   باد از هزار روزنه می‌توفد و رنگ و عطر خاطره  می‌روبد   «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»؟؟*   بر برگ‌های پاییزی  اینجا اگرچه قشقرق گام‌های ویرانی‌ست یک خوشهٔ سپید اقاقی در باغ…

بیشتر بخوانید

آن صدای مهربان و آن نگاه شیرین

آن صدای مهربان و آن نگاه شیرین

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. آذر منش – آمریکا برای استاد عزیز محمد محمدعلی برای استاد عزیز می‌نویسم. محمد محمدعلی، برای انسانی که باید در کنار ما بود و نیست. برای آن نگاه مهربان و شوخ‌طبعی که دوست‌داشتنی بود. از آن روزی می‌نویسم که برای اولین بار در کلاس ایشان شرکت کردم. از پشت مانیتور در زدم. استاد با…

بیشتر بخوانید
1 11 12 13 14 15 132