بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور روبهروی دکتر نشستهام. خیلی مقاومت کردم تا به اینجا نرسم. اما نتوانستم از پسش بربیایم. سه هفته از جنبش مهسا امینی گذشته بود که به من تلفن زدند. همان شمارهٔ نحس «پرایوت نامبر». یک نفر از آنطرف خط شروع کرد به خطونشانکشیدن. در صدایش هیچ احساسی نبود. انگار یک ربات داشت حرف میزد. تهدید کرد که بار دیگر میآیند در خانه، گونی روی سرم میکشند و شبانه مرا…
بیشتر بخوانیدزن، زندگی، آزادی
«داستان ما یکی است»
آغاز کارزار جهانی حمایت از برابری جنسیتی در ایران در چهلمین سالروز اعدام ده زن بهایی در شیراز مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور عکسها: سیما غفارزاده جامعهٔ جهانی بهایی در چهلمین سالروز اعدام ده زن بهایی در شیراز از آغاز کارزار جهانی حمایت از برابری جنسیتی در ایران با عنوان #OurStoryIsOne خبر داد. «داستان ما یکی است»، کارزاری است برای گرامیداشت زنان اعدامشده و مبارزات زنان با هر مذهب و پیشینهای برای برابری جنسیتی…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: ما را به سختجانی خود این گمان نبود
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور در کافهای دنج قرار میگذاریم. چهار ماه از آزادیاش میگذرد. قبل از اینکه به زندان برود زنی پرانرژی و شاد بود. از آنهایی که بهاصطلاح یکجا بند نمیشوند. عاشق طبیعت بود، عاشق کوهنوردی. درست قبل از کشتهشدن مهسا امینی، کفشهای کوهنوردی جدیدی خریده بود. بعد از آن همهچیز برای او و برای تمام مردم ایران فرق کرد. کفشهای کوهنوردیاش همچنان توی جعبه گوشهای از اتاقش افتادهاند و بهقول…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: سرزمین کابوسها
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور «محکوم به اعدام! پنج هفتهٔ تمام است که با این اندیشه زندگی میکنم. مدام در تنهاییِ محض با آن، ساکن و منجمد از حضورش و خمیده زیر سنگینیاش! پیشترها (چرا که احساس میکنم نه هفتهها، که سالهاست اینگونهام)، مردی بودم مانند انسانهای دیگر. هر روز، هر ساعت و هر دقیقه، مفهوم و معنای ویژهٔ خود را داشت… میتوانستم به هرچه میخواهم بیندیشم. چرا که آزاد بودم. حالا ولی…
بیشتر بخوانیدتقدیر «شورای ملی نشریات و رسانههای قومی کانادا» از نیلوفر حامدی و الهه محمدی، دو خبرنگارِ زندانی در ایران
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور عکسها از: جمشید تاجدولت روز جمعه، ۱۹ مهٔ ۲۰۲۳، مراسم ویژهٔ «آزادی مطبوعات» از سوی «شورای ملی نشریات و رسانههای قومی کانادا» (National Ethnic Press and Media Council of Canada) در ساختمان شهرداری تورنتو برگزار شد. در این مراسم از نیلوفر حامدی و الهه محمدی، دو روزنامهنگار زندانی در ایران که در پی اعتراضات پس از کشتهشدن مهسا امینی بازداشت شدند، تقدیر شد. لوحهای تقدیر این شورا به این…
بیشتر بخوانیدگزارشی از تجمع شنبه ۲۰ مه در ونکوور بهدعوت انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور بعدازظهر شنبهٔ گذشته، ۲۰ مهٔ ۲۰۲۳، ایرانیان ونکوور بهدعوت انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ در محل آرت گالری تجمع کردند. در این تجمع تعدادی از اعضای خانوادهها، و نیز فعالان سیاسی و اجتماعی جامعهٔ ایرانی ونکوور سخنانی ایراد کردند. همچنین برندا بیلی (Brenda Bailey)، نمایندهٔ مجلس استان از منطقهٔ ونکوور-فالس کریک، در این تجمع حضور یافت و ضمن ایراد سخنان کوتاهی، اعدامهای اخیر در ایران را محکوم کرد. با…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: ممنونم که شهر رو با موهات زیباتر کردی
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور ظهر بود و خیابان انقلاب مثل همیشه شلوغ. من داشتم برای خرید کتاب راهنمای پایاننامهام راستهٔ انتشاراتیها را وجببهوجب میگشتم. آن روز هوا بهطرز عجیبی گرم شده بود، برای گرمشدن هوا هنوز خیلی زود بود، ولی این وضعیتی است که هر سال با آلودگی شهری بدتر هم میشود. با خودم فکر کردم اگر همینطور پیش برود، مردم تا چند سال آینده دیگر نمیتوانند در این شهر زندگی کنند….
بیشتر بخوانیدلزوم تداوم حمایت ما از جنبش زن، زندگی، آزادی در ایران
فین دانلی، نمایندهٔ منطقهٔ کوکئیتلام – برک مانتین در مجلس قانونگذاری بریتیش کلمبیا بهعنوان نمایندهٔ مجلس قانونگذاری استانی از منطقهٔ کوکئیتلام- برک مانتین بسیار مشعوف شدم که چند روز قبل در رستوران پاسارگاد در کوکئیتلام میزبان تعدادی از دوستان نازنین ایرانی و غیرایرانی باشم. این فرصت را غنیمت شمردم تا به مسائل سیاسی و اجتماعی مهمی که در ایران میگذرد، مخصوصاً جنبش زن، زندگی، آزادی که این روزها در جریان است، بپردازم. جنبش زن، زندگی،…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: مصائبِ پدر و مادر بودن؛ روایت شاهدی عینی از مسمومیت دخترش
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور در دلم دلشورهٔ عجیب و غریبی بود. از آن لحظههایی که هیچکاری نمیتوانی انجام بدهی و دور خودت راه میروی تا بلکه دلت آرام بگیرد، اما در آخر فایدهای نمیکند. انگار که داشتند تمام رختهای عالم را در دلم میشستند. روز قبلش به آرمین گفته بودم که دخترمان سارا را به مدرسه نفرستیم. آرمین هم ته دلش به این کار راضی بود. سه روز نگذاشتیم برود، اما در…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: ما تنمان را در پستوی خانه نهان نخواهیم کرد
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور در باز شد و تا پدرم را دیدم خودم را در آغوشش انداختم و بلندبلند گریه کردم. پدرم پیشانیام را بوسید، و بهآرامی مرا به کناری کشاند تا با سرهنگ پلیس صحبت کند: «جناب سرهنگ، من میخوام اون کسی رو که چنین کاری با دخترم کرده، ببینم و تقاضای شکایت دارم.» سرهنگ هم که از آن حاجیهای متعصب تسبیحبهدست بود، دستی به ریشش کشید و به پدر فهماند…
بیشتر بخوانید