روایت تکان‌دهندهٔ منظر ضرابی، داغدار چهار جانباختهٔ پرواز پی‌اس‌۷۵۲، از آنچه که در مراسم خاک‌سپاری آرمیتا گراوند گذشت

منظر ضرابی – ایران

من، منظر ضرابی، همراه با سرکار خانم نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر ۶۰ ساله، و تعدادی زیادی از جوانان در ۲۹ اکتبر هنگام شرکت در مراسم خاک‌سپاری آرمیتا گراوند از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران دستگیر شدیم و مورد ضرب‌و‌شتم قرار گرفتیم؛ دختری که بر اثر خون‌ریزی مغزی گزارش‌شده پس از ضرب‌و‌شتم پلیسِ «اخلاق» در مترو بعد از نزدیک به یک ماه بیهوشی جان خود را از دست داد.

من به‌همراه ۶۱ نفر دیگر ازجمله ۲۱ زن دستگیر شدم. در حال حمل عکس‌های چهار عزیزم بودم که در پرواز پی‌اس۷۵۲ جان باختند؛ دخترم سهند، پسرم الوند، عروسم نگار و نوهٔ شش‌ساله‌ام سوفی، که مأموران امنیتی عکس‌ها را از دستم ربودند و شروع کردند به پرتاپ‌کردن آن‌ها به یکدیگر. درحالی‌که من سراسیمه و خشمگین دنبال عکس‌ها می‌دویدم، آن‌ها بازی‌شان گرفته بود. با سختی عکس‌ها را گرفتم، تا کردمشان و به سینه‌ام فشردم. این واقعیت که عکس‌های سادهٔ قربانیان پی‌اس۷۵۲ این واکنش را برانگیخت، نشان‌دهندهٔ ماهیت حساس دستورات در سرتاسر نهادهای امنیتی برای سرکوب خشونت‌آمیز ناشی از ترس از همبستگی قربانیان است. عکس‌ها را پس گرفتم و از دید پنهان کردم، اما نیروهای امنیتی اقدام به کشیدن گردن، دست‌ها و پاهای من کردند، و من و خانم ستوده را روی زمین کشیدند. دو نفر بازوهای مرا را گرفتند و دو نفر دیگر پاهایم را. یکی از زنان نیروهای امنیتی با لگد به پهلویم می‌زد که باعث شد نفس خود را برای لحظه‌ای از دست بدهم، در‌حالی‌که به من فحش می‌داد، تهدید می‌کرد که «لشت را تا یک ساعت دیگر همین‌جا ول می‌کنیم!» هنگامی‌که مرا سوار کردند، مأمور امنیتی دیگری با مشت شدید به صورتم زد که درد شدید و خون‌دماغ‌شدن برایم به‌ دنبال داشت. من در ماشین مخصوص زندان که در آن بسیار به‌هم فشرده بودیم، دچار تشنج شدم و دختر دیگری نیز به دلیل آسم و تنگی نفس در اثر کمبود اکسیژن به‌حالت نیمه‌هوشیار افتاد. ما دو نفر را پیاده کردند و پس از ویزیت از سوی پزشک نیروی انتظامی به بازداشت‌شدگان در زیرزمینی پرازدحام در بازداشتگاه وزرا ملحق شدیم؛ همان بازداشتگاهی که مهسا امینی در آنجا به قتل رسید.

روایت تکان‌دهندهٔ منظر ضرابی، داغدار چهار جانباختهٔ پرواز پی‌اس‌۷۵۲، از آنچه که در مراسم خاک‌سپاری آرمیتا گراوند گذشت

هر ۳۰ دقیقه یک‌بار مورد بازجویی قرار می‌گرفتیم و تحت شکنجه‌های روانی قرار داشتیم تا ما را وادار کنند کاغذی سفید یا فرمی ازقبل‌پرشده با انواع اتهامات واهی را امضا کنیم. حتی شرط ارائهٔ حقوق ابتدایی منوط به امضای این کاغذها یا فرم‌ها بود. بچه‌ها را مجبور به درآوردن لباس می‌کردند که بدترین شکنجه برای آنان بود.

صبح روز بعد نیروهای امنیتی ما را به اوین منتقل کردند. موقعی که به زندان اوین منتقل می‌شدیم، به ما دستبند زده شد؛ با خشونت و بی‌احترامی. یکی از بازداشت‌شدگان نسبت به این بدرفتاری با فردی که چهار عزیز خود را در پی‌اس۷۵۲ از دست داده بود اعتراض کرد، که مأمور امنیتی پاسخ داد: «خوب کاری کردیم. پسر و شوهرش را هم خواهیم کشت.»

ما را به‌مدت ۱۰ ساعت در یک ماشین تنگ غیرقابل‌تحمل نگه‌ داشتند. من و خانم ستوده را از دسترسی به دادگاه برای تعیین وثیقه به‌خاطر امتناع از حجاب اجباری محروم کردند. داروهای حیاتی روزانه‌ام را که از زمان ازدست‌دادن عزیزانم در سرنگونی پی‌اس۷۵۲ مصرف می‌کنم، به من ندادند. ساعت ۶ بعدازظهر در عرض ۲۴ ساعت در ماشین زندان دچار تشنج دوم شدم و نزدیک بود بیهوش شوم و شدت آن به‌حدی بود که مأموران امنیتی را مجبور به تماس با آمبولانس کرد. مأموران اصرار داشتند تا پزشکان را متقاعد کنند که من را به زندان قرچک منتقل کنند، اما پزشکان اصرار داشتند که من باید برای درمان تشنج‌ها و فشار خون بالا فوراً آزاد شوم.

۴۰ ساعت ما را محروم از خواب نگه داشتند. از آن زمان پروندهٔ قضایی امنیتی به‌جرم شرکت در مراسم تشییع دختری جوان برای من باز شده است. خانم ستوده نیز در حین بازداشت مورد ضرب‌وشتم شدید قرار گرفت. آقای رضا خندان همسرش گزارش داد که به سرش ضربه وارد شده که منجر به شکستگی عینک و سردرد شده است. خانم ستوده روز سه‌شنبه به زندان قرچک منتقل شد و علی‌رغم عارضهٔ قلبی وخیم که در سال ۱۳۹۰ منجر به مرخصی و آزادی‌اش شد، اعتصاب غذا و دارو را آغاز کرد. او به‌اتهام «کشف حجاب و فعالیت علیه امنیت روانی جامعه»، بازداشت شده است. در طول مرخصی پزشکی، مقامات خانم ستوده را به اجرای احکام ارجاع دادند و مرتب تهدید می‌کردند. هدف‌قراردادن و ضرب‌وشتم تکان‌دهندهٔ یک قربانی ضعیف و مدافع حقوق بشر، شاهدی بر کمپین سیستماتیک خشونت، سرپوش‌گذاشتن، سرکوب، و انتقام‌جویی علیه کسانی است که به‌دنبال عدالت‌اند یا صرفاً یاد عزیزانشان را که به دست دولت کشته شده‌اند، گرامی می‌دارند. این نشان‌دهندهٔ آن است که حکومت تا چه حد برای ارتکاب خشونت علیه خانواده‌هایی که خودشان در رنج ازدست‌دادن غیرقابل‌تصور عزیزانشان به‌دست دولت‌اند، مرعوب می‌کند، اطلاع‌رسانی را کنترل می‌کند و هرگونه تحقیقات مستقل را خاموش می‌کند. 

برای برقراری حقیقت و عدالت، ازجمله در مورد سرنگونی پرواز پی‌اس۷۵۲، نیروی مرگ‌بار علیه زنان و معترضان، و مرگ مهسا امینی، آرمیتا گراوند و دیگر جانباختگان، مقامات جمهوری اسلامی نه‌تنها در داخل کشور به هیچ‌وجه پاسخگو نیستند، بلکه حتی سازمان ملل هم آن‌ها را از پاسخگویی معاف کرده است، و حالا، جمهوری اسلامی ایران ریاست مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر را هم بر عهده گرفته است. 

الان در زندان‌ها ده‌ها دختر و پسر جوان در معرض خطرند. هرچند تعدادی از بازداشت شدگان با قرار وثیقه‌های سنگین آزاد شده‌اند، برخی از آن‌ها توانایی پرداخت وثیقهٔ سنگین چندصدمیلیونی یا میلیاردی را ندارند و شب و روز در اضطراب و شکنجهٔ روحی روانی به سر می‌برند. خانم نسرین ستوده و چند تن از بازداشت‌شدگان در سالن قرنطینهٔ زندان قرچک‌اند. 

مهساها در همان محل بازداشتگاه وزرا با سردرد و بدن‌های کبود ناشی از ضرب‌وشتم وحشیانه با مرگ و زندگی در جدال‌اند و فریادرسی نیست. تکرار مرگ مهساها، آرمیتاها، نیکاها، ساریناها، آیداها،… 

ارسال دیدگاه