تاکتیک جدید جمهوری اسلامی؛ سرکوب زنان آزادی‌خواه در غوغای ماجراجویی حمله به اسرائیل

نویسنده‌ای از ایران با امضاء محفوظ 

در روزهای اخیر تقارنِ دو رخداد، جامعهٔ ایرانی را در بهت و اضطرابی ده‌چندان فرو برد. احتمال وقوع جنگی فراگیر میان اسرائیل و ایران از یک سو، و لشکرکشی و صف‌آرایی دوبارهٔ نیروهای امنیتی با عنوان طرح نور برای برخورد با زنانی که با پوشش منطبق بر استانداردهای حجاب اجباری در خیابان‌ها ظاهر نمی‌شوند از سوی دیگر.

جمهوری اسلامی در نیمه‌شب ۲۵ فروردین ماه با پرتاب ده‌ها پهپاد انتحاری، موشک کروز و بالستیک از درون خاک ایران به‌سمت اسرائیل، حجاب ده‌ها سالهٔ خصومت بدون تهاجم مستقیم را درانید و صبح روز بعد با شدت هرچه تمام‌تر علیه زنان دارای حجاب اختیاری به خیابان‌ها و معابر لشکر فرستاد. بلافاصله شبکه‌های مجازی پر شد از ویدئوها و تصاویر ارسال‌شده از سوی شهروندانی که شدت و خشونت برخوردها و کثرت حضور نیروهای مسلح را در خیابان‌ها گزارش می‌دادند. 

این لشکرکشی و آزارهای فیزیکی همراه با مواجهات توهین‌آمیز نظیر ضرب و شتم و پیچیدن زنان در پتو و انداختن آن‌ها درون قفس‌های آهنین ماشین‌های گشت ارشاد به‌همراه گزارش‌هایی از تعرض جنسی در حالی بود که نیروی انتظامی در اطلاعیهٔ شمارهٔ ۳ فراجا در مورد اجرای طرح نور اعلام کرده بود:

« راهبردِ فراجا در شرایط کنونی حفظِ نظم و انضباطِ اجتماعی در قالبی ایجابی و تذکره‌ای است و صرفاً با هنجارشکنانی که به حریم و حُرمتِ شهروندِ ایرانی تعدی می‌کنند برخورد قانونی توأم با دقت و حساسیت خواهد نمود.»

 اولین پرسشی که در هر دو مواجهه در اذهان و صفحات شکل بست، استنکاف از مقولهٔ چیستی و چرایی سیاست جمهوری اسلامی در شرایط فعلی با ساحت‌های خارجی و داخلی مرزهای خود بود. و اینکه در وضعیتی که مملکت در غرقاب بحران‌های فراگیر است، حاکمیت ایران با حمله به اسرائیل و متعاقب آن تهاجم دوباره به موی زنان چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ 

پاسخ به این سؤال‌ها زمانی غیرقطعی‌تر می‌شود که استانداردهای دوگانهٔ جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف، چون نوک کوه یخ از عرصه‌ها رخ می‌نمایاند و دستمایهٔ مضحکهٔ خاص و عام می‌شود. زمانی‌که در ایامی چون انتخابات، بزرگداشت‌های ایدئولوژیک و مقاطعی که حاکمیت به حضور و همراهی مردم برای اثبات مشروعیت خود نیازمند است، زنان فاقد حجاب سر را با هنجارشکنانه‌ترین آرایش و پوشش‌ها به مجامع گسیل می‌دارد (که خود نشاندهندهٔ اهمیت آماری زنانی است که موافق پوشش اسلامی نیستند) و از دیگر سو، تهدیدها و برخوردهای جرم‌انگارانه از عدم تمکین زنان در رعایت حجاب اجباری را شاهدیم؛ مقوله‌ای که حاکمیت آن را شگرد زنان برای اعلام مخالفت تام و تمام با ساختارهای ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری اسلامی می‌داند.

در منظری دیگر نزدیک به نیم قرن عناد و ستیز این نظام با موجودیت اسرائیل، اما اقدام از طریقِ گروه‌ها و نیابتی‌های متخاصم ذیل سیاست جنگ سایه‌ها، آن هم در شرایطی که بزرگ‌ترین جنگ بین اسرائیل و حماس در ده‌های اخیر رقم خورده، طفره‌روی‌های حاکمیت از جنگ کلاسیک را به دیگر مصادیقِ آشکار از دوگانگی حرف و عمل جمهوری اسلامی پیوند زده است.

این حکومت که شدت برخوردهایش با کمترین تعدی زنان از استانداردهای متحجرانهٔ حجاب اسلامی، شناس و شهرهٔ جهانیان است، طی نزدیک به پنج دهه برخورد با زنان در کنار سیاست‌های قرون وسطایی و جاهلانه در قبال مسائل معیشتی و اجتماعی، سرانجام در سال ۱۴۰۱ آحاد مردم را به جنبش مهسا/ژینا امینی کشانید و خون جوانان و انسان‌های بسیاری را پایمالِ مطالبهٔ بدیهی‌ترین حقوق ابتدایی انسان‌ها ساخت و اکنون در اقدامی دوباره به‌نحوی سبعانه و خشونت‌آمیز زنان بدون حجاب اجباری را به باتوم و دشنام می‌بندد و در اقدامی نمادین آن‌ها را درون پتویی چادرمانند پیچیده و به درون ون‌های زندان‌مانند می‌اندازد و در دانشگاه‌ها به‌شکلی سلیقه‌ای از ورود دانشجویان جلوگیری می‌کند تا عمده تاکتیکی را که سال‌هاست به‌شکلی نخ‌نما از آن بهره جسته است، دوباره و هزارباره به کار بسته باشد. سیاستِ حکومت، ایجاد رعب و وحشت بر عرصه‌های خصوصی و عمومی به‌قصدِ برقراری امنیت مطلوب برای نظام ناکارآمد، دشمن‌ساز و ویرانی‌پرستِ جمهوری اسلامی است.

در تصریح همین رویکرد، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجهٔ جمهوری اسلامی، در تازه‌ترین اظهارات در شبکهٔ سی‌ان‌ان در مورد افزایش فشار بر زنان گفت: «آن‌ها می‌خواهند از ظرفیت زنان به‌عنوان یک اپوزیسیون استفاده کنند.» این پاسخ، عصارهٔ نظر جمهوری اسلامی در مورد حق پوشش اختیاری است. حاکمیتی که وجود هیچ آلترناتیو، صدا یا حتی ظاهری مغایر با مطامع یکسان‌خواه و یکدست جمهوری اسلامی را برنمی‌تابد، با منبع خارجی قائل‌شدن برای مبارزات زنان و غیرمستقل اعلام‌کردن آن، کماکان نیمی از جمعیت را فاقد قوهٔ شعور و فاعلیت دانسته و سعی دارد که هر کنش و واکنش زنان را، تابع و مجری سناریویی برساخته از مفعولیت بنمایاند. همین مانیفست است که خود را تعیین‌کنندهٔ همهٔ وجوه زیستی زنان از سبک زندگی تا تعداد فرزندان، رشتهٔ تحصیلی، حد ترفیع در جایگاه‌های اجتماعی و دیگر حقوق دانسته و با تبر در انتظار هر انسانی است که بخواهد از گلیم مشخص‌شده، فراتر برود.

این تمامیت‌خواهی‎های فردیت‌ستیزانه تا آنجا فراروی کرده است که علی‌رغم اصل ۲۲ قانون اساسی مبنی بر آزادی بیان و حق ابراز عقیده، هم‌زمان با اعلام ممنوعیت و جرم‌انگاری هر اظهارنظر علیه حمله‌ به اسرائیل، حکومت به تهدید، بازداشت و احضار کسانی دست می‌زند که به‌هرنحوی از روایت آزار حجاب‌بان‌ها و قوای امنیتی با همدستی نیروهای خودسر پرده برداشته یا به اعلام موضع در قبال این مهم می‌پردازند.

شاید یکی از کلیدهای پاسخ به چرایی موضع داخلی نظام در تشدید برخوردها با حجاب اختیاری شهروندان در گفتهٔ رسول فلاحتی، نمایندهٔ خامنه‌ای در گیلان، باشد که همواره شدیدترین مواضع را در قبال حجاب اختیاری اتخاذ کرده است، او مشغولیت رسانه‌ها به وضعیت جنگی بین ایران و اسرائیل را برای حکومت فرصتی مغتنم دانسته تا در سایهٔ آن بساط بی‌حجابی را در داخل ایران برچیند.

به این استناد هم‌زمانی این دو تهاجم، آشکارگرِ ترس معنادار حکومت از پرداختن رسانه‌ها به مقولهٔ حجاب اختیاری و رساندنِ صدای شیون و اعتراض زنان آزاردیده و انتقال اخبار حاکی از تظلم و مقاومت آنان به گوش جهانیان است. هرچند اهمیت این موضوع به حدی است که همگان با هشتگ‌هایی نظیر جنگ علیه زنان، این انقلاب زنانه است / کل نظام نشانه است، گشت کشتار و صدای ما را از ون‌های گشت ارشاد می‌شنوید، پابه‌پای پرداختن به احتمال جنگ و ابراز نگرانی به انتشار گستردهٔ روایات مردمی از برخورد نیروهای انتظامی و امنیتی پرداختند و اعتراض‌های خود به این موضوع را دیگر بار ابراز داشتند.

اما آنچه در بحبوحهٔ این بحران‌های حکومت‌ساخته روزبه‌روز نمایان‌تر می‌شود، فاصله و مغاک عمیق بین مبناهای ایدئولوژیک حکومت و جهادِ نظام اسلامی با فرهنگ جاری مردم است تا به‌زور داغ و درفش و با اعمال ستمِ سیستماتیک و قانونی‌کردن خشونت علیه زنان، آنان را وا دارد جهان‌بینی حکومت را نمایندگی کنند. 

اما علی‌رغم همۀ نظامی‌گری‌های سیستم اقتدارطلب و دیکتاتور برای سرکوب جنبشی که پس از مرگ ژینا امینی در ایران شکل گرفت، فضای عمومی و خصوصی زیست روزمرهٔ زنان و مردان ایرانی گویای این است که هر پارچه‌ای بر چهرهٔ این دیار بیندازند، از پوشاندن فرهنگی که زن، زندگی، آزادی تغییر داده و بارور کرده است، عاجز خواهند ماند و بعید می‌نماید انسدادِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حکومت در نتیجهٔ سیاست‌های قرون وسطایی و متحجرانه‌ از یک سو و مقاومت دلیرانهٔ زنان در همهٔ ساحت‌های اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر، راه فراری بیابد.

ارسال دیدگاه