این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. خالد بایزیدی (دلیر) – ایران ۱- به جای پای رفتنت زل میزنم بارانی یکریز تمام تنهاییهایم را خیس میکند ۲- رفتهای و هر شب با مرگ تانگو میرقصم جهانم، گورستانِ خاطرات… ۳- زندگی را چقدر زندگی کردهایم که هر صبح سایهٔ مرگ بر ما سنگینی میکند؟ ۴- میخواستم به زندگی بیندیشم اما مرگهای…
بیشتر بخوانیدخالد بایزیدی
خالد بایزیدی (تخلص دلیر)، در سال ۱۳۴۵ خورشیدی در شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی زاده شد و اکنون در کشور کانادا بهسر میبرد. وی به زبانهای کردی و فارسی شعر میسراید و نیز شعر شاعران معاصر کُرد را به فارسی برمیگرداند. تا کنون پنج مجموعه شعر به نامهای «سخن دل»، «دلمویه»، «عصیان غربت»، «تبسم تاکستان» و «باران عشق» از او چاپ شده است.
چند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) – به فرزندان مام میهنم ایران که با فقر و تورم دستوپنجه نرم میکنند و سفرههایشان خالی است
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ دیر کردیم نان از دهانمان قاپیدند چه جنگلیست این جهان دیگر جایی برای زندگی نیست ۲ پلها را جلو چشمان من و تو خراب کردند حال، واعظان شهر برایمان از پل صراطالمسقیم میگویند ۳ کاسهٔ خالی تعارف میکنند و دستهایشان سوی سفره دراز گرسنگی را با نگاههای سیر میمیرند ۴ از قوم گرفتار نوح را بگو تا کشتی دیگری بسازد رسولان سرشکسته بهجز نماز ریا چیزی نمیخوانند ۵ روی بال…
بیشتر بخوانیدچند شعر از خالد بایزیدی برای اعدامیان جنبش زن، زندگی، آزادی
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ عشق را در پستوی خانهها به دار میآویزند تا دلهای شیفته را از عاشقی باز دارند عشق خونیست در رگ زندگی ۲ شکفته شدند انارها بر سردارها دیگر هیچ دانهٔ اناری بر لب یلدا نمینشیند ۳ سپیدهدم مؤذنها بریدهبریده اذان دادند میدانستند جز گریهٔ مادران صدایی به گوش خدا و بندگان نمیرسد ۴ حیات مرگآفرین شده است برای نوزادان نماز وحشت میخوانند ۵ کلاهی که بر سرمان رفت گشاد…
بیشتر بخوانیدچند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) برای نگین عبدالملکی، ژینا امینی و دیگر جانباختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی»
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ روزی نامت نگین هر انگشتری میشود زن و مرد دست روی سینههایشان میگذارند تا به خیابان بگویند: این نام خاطرت هست!؟ که خون جوانش سنگفَرشَت شده بود… ۲ پاییز را به رخ بهار نکشید در زردترین روزها او سبزترین برگ است همراه با شاخهگلی سرخ ۳ رنگ مادر پرید از قاصدکی که پشت پنجره دید نکند دخترک گلم زیباییاش در سنگفرش خیابان آماج تیرهای حقارت شده و زلفهای پریشانش…
بیشتر بخوانیدشعرهایی از خالد بایزیدی برای مهسا (ژینا) امینی
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ دیشب! خدا را در خواب دیدم رنگ به رخ نداشت از اندوه زنی که بیگناه کشته شد ۲ شهر! دلتنگ آن زنی است که صدای پایش آرامش میبخشید پرندگان را و عابران را و بوی عطرش در مشام اهالی میپیچید و به تن یاران مینشست ۳ وقتی میبینم خلقت خدا به جرم زیبایی در خاک مدفون میشود پیامبران دروغین را دشنام میدهم و او را گواه میگیرم که…
بیشتر بخوانیدچند چامه از خالد بایزیدی (دلیر)؛ در رثای هوشنگ ابتهاج (سایه)
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ سیگار بهمن را که پک میزنم در اتاق بوی ایران بوی غربت و تنهایی میپیچد و با هر پکی میدان انقلاب را قدم میزنم ۲ سپیدهدم چگونه بگذرد!؟ سایه نیست کبوترانِ خسته زیر کدام سایه بیاسایند و مرغان عشق چگونه سرود ارغوان بخوانند ۳ غمگین آن چکاوکیام که چگونه بیسایه سرود ارغوان میخواند ۴ گالیا چراغها را خاموش کن و برو… این کلبهٔ تاریک من با هیچ چراغی…
بیشتر بخوانیدچند چامهٔ سپید از خالد بایزیدی (دلیر)؛ برای جانباختگان متروپل و مسافران قطار مشهد – یزد که هرگز به خانههایشان برنگشتند
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ گلوله را باکی نیست ما خود روزی چند بار شقیقههایمان را هدف قرار میدهیم بیهیچ تفنگی ۲ بالها را میبندند که آسمان را از خاطر ببریم پرواز در خون ما جاریست بر آبی اندیشهها ۳ در آخرین ایستگاه کبوتری بوسههای انتظار را بر ریل نوک میزد کاش بالهایش مقصد را بال میزد نه چشمانش تکنولوژی را دشنام… ۴ بوسهها از پنجرهٔ قطارِ معلق قلبهای ایستاده…
بیشتر بخوانیدچند شعر از صالح بیچار، شاعر و ترانهسرای مطرح کردستان عراق
برگردان: خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور صالح بیچار (ساڵح بێچار) شاعر و ترانهسرای مطرح کردستان عراق، ساکن سلیمانیه، جزو شاعران بنام و مطرح کردستان است که صدایش در تمام محافل کردستان پیچیده است. او شاعری ملی و مضمونگرا، متعهد، مردمی و دوستداشتنی است. اخیراً دیوان شعری از این شاعر زیبانویس و ژرفاندیش در حجم ۵۲۲ صفحه بهچاپ رسیده است. از این دیوان چند شعر را برگزیده و انتخاب کردهام که آنها را به خوانندگان فرهیختهٔ فارسیزبان…
بیشتر بخوانیدچند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) – به یاد قربانیان پرواز ۷۵۲
خالد بایزیدی – ونکوور ۱ آسمانْ گریان پیرهنْ سیاه بر تنِ ماه موجموج ستارگان سوخته بر سقف آسمان ۲ هنوز سپیدهدمها دلم برای پدر تنگ میشود آنگاه که من در خواب شیرین بودم و او آهستهتر از پلکهایم از خواب برمیخواست که مبادا صدای پر پروانهاش خواب شیرینم را بیاشوبد ۳ شب! همانند کودک بیتابِ بیخواب هقهق میگریست دل به ستارهای سپرده بود که چندی پیش در سقف آسمان سوخته بود ۴ بچه که بودم…
بیشتر بخوانیدسه شعر از زندهنام محمدعمرعثمان (ژنرال پاییز)
برگردان: خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور محمدعمر عثمان متخلص به ژنرال پاییز در سال ۱۹۵۷ میلادی در شهر سلیمانیهٔ عراق چشم به جهان هستی گشود. وی در دههٔ هشتاد، در کردستان عراق جزو شاعرانی بود که تأثیر بسزایی بر شعر معاصر کردستان گذاشت. عثمان شاعری متفاوت، پیشرو و آوانگارد بهشمار میرفت و با چاپ مجموعه شعرهایش تحت عنوان «در غربت» سبک و زبان تازهای در شعر معاصر کردستان بهوجود آورد، شعرهایی که به زبانهای فرانسه و…
بیشتر بخوانید