خانم معلمی که منم! – از روز دانش‌آموز و باقی ماجراها (۲) 

خانم معلمی که منم! – از روز دانش‌آموز و باقی ماجراها (۲) 

فرزانه بابایی – ایران خم شدم روی زانوهایم تا حیاط مدرسه را از زاویهٔ چشم‌های رادین ببینم، بلکه بفهمم چرا آن‌قدر مضطرب و پریشان است.  خانم مدیر از پشت بلندگو بچه‌ها را به گوشهٔ حیاط دعوت می‌کرد تا فضای زمین فوتبال خالی شود. پدر یکی از بچه‌ها در قامت مربی، توپ به زیرِ بغل، مشغول یارکشی و مقدمات تشکیل دو تیم بود.  خانم ناظم در اطراف زمین، بچه‌ها را به بیرون از خطوط زردی که حدود…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۶) – نسیمه

پروژهٔ اجتماعی (۶) – نسیمه

مژده مواجی – آلمان با تئو، همکار کامرونی، سوار ماشین شدیم تا به محل کارمان در وِدِمارک، شهرکی اطراف هانوفر، برویم. مانند همیشه همین‌که با ماشین از مسیر سنگ‌فرشی کنار محل کار عبور کردیم، تئو شروع به غُرغُر کرد: «از خیابان‌های سنگ‌فرشی خوشم نمی‌آید. مخصوصاً اینجا که خیلی ناهموار است و احتیاج به تعمیر دارد.» به وِدِمارک که رسیدیم، پارکینگ روبروی محل کار پر شده بود. دوباره تئو غُرغُر کرد. چرخی زد و روبروی ادارهٔ پست…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – تعریف یا تخریب!

دنیای من و آدم کوچولوها – تعریف یا تخریب!

رژیا پرهام – تورنتو با بابا تلفنی صحبت می‌کنم؛ به زبان فارسی.  دخترک نشسته و زل زده است به من. بعد از اتمام صحبتم، می‌گوید: Razhia, I guess you are great at talking in your language! So, don’t be sad, because it doesn’t matter to me if you say “tree” to number “three”, at least you know your language vary well!‎  (رژیا حدس می‌زنم توی صحبت کردن به زبون خودت عالی باشی! پس ناراحت نباش، چون…

بیشتر بخوانید

معرفی فیلم برای آخر هفته: گلوریا بل (Gloria Bell)، محصول ۲۰۱۸

معرفی فیلم برای آخر هفته: گلوریا بل (Gloria Bell)، محصول ۲۰۱۸

آرام روانشاد – ایران در این سال‌ها که سینما مملو شده از جلوه‌های ویژه و تصاویر کامپیوتری، بعضی فیلم‌ها هستند که در عین سادگی، خودِ زندگی‌اند. فیلم‌هایی که ما را امیدوار می‌کنند به اینکه سینما هنوز زنده است و می‌تواند هنر هفتم باشد، نه صنعت. فیلم‌هایی که زندگی‌ست. «گلوریا بل» یکی از همین فیلم‌هاست که در عین سادگی شما را شگفت‌زده خواهد کرد. کارگردان اهل شیلی، سباستین للیو (Sebastian Lelio) این بازسازی از فیلم اسپانیایی خودش،…

بیشتر بخوانید

سه شعر از زنده‌نام محمدعمرعثمان (ژنرال پاییز)

سه شعر از زنده‌نام محمدعمرعثمان (ژنرال پاییز)

برگردان: خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور محمدعمر عثمان متخلص به ژنرال پاییز در سال ۱۹۵۷ میلادی در شهر سلیمانیهٔ عراق چشم به جهان هستی گشود. وی در دههٔ هشتاد، در کردستان عراق جزو شاعرانی بود که تأثیر بسزایی بر شعر معاصر کردستان گذاشت. عثمان شاعری متفاوت، پیشرو و آوانگارد به‌شمار می‌رفت و با چاپ مجموعه شعرهایش تحت عنوان «در غربت» سبک و زبان تازه‌ای در شعر معاصر کردستان به‌وجود آورد، شعرهایی که به زبان‌های فرانسه و…

بیشتر بخوانید

شمسی‌داموس و گوی بلورینش – بخت و اقبال شما در این شرایط وانفسا!

شمسی‌داموس و گوی بلورینش – بخت و اقبال شما در این شرایط وانفسا!

طالع‌بینی دوهفته! سلام و هزار سلام به فرزندان گلم. مادرجان این هفته با این اوضاع نابسامان ایران و بی‌خبری از عزیزانمان، دل و دماغی برایم نمانده بود. هرچند گوی بلورینم نشان می‌داد که آن‌سوی قطع اینترنت دارد چه اتفاقی می‌افتد ولی از ترس و دلهره جرئت نمی‌کردم سری به آن‌ طرف بزنم. فقط نگاهی سرسری به طالع شما ساکنان ونکوور انداختم و روی گوی بلورینم را با یک پارچه پوشاندم و رفتم در گردهمایی‌های همبستگی…

بیشتر بخوانید

خانم معلمی که منم – از روز دانش‌آموز و باقی ماجراها‎

خانم معلمی که منم – از روز دانش‌آموز و باقی ماجراها‎

فرزانه بابایی – ایران بعد از نوشتن تکالیف به بچه‌ها گفتم: «خوب روزتون مبارک!» و دستم به‌سمت کیفم رفت تا بستهٔ آب‌نبات‌های رنگی‌رنگی را بیرون بیاورم. حواسشان جمع‌تر شد و مثل مهمانی که از نحوهٔ پذیرایی میزبان راضی است، لبخندی روی لب‌هایشان نشست. بعد زرورق‌های خش‌خشی یکی‌یکی باز شدند و کلاس بوی پرتقال و لیمو و نعنا گرفت. همین‌طور که با رنگ آب‌نبات و طعم کدام میوه‌اش درگیر بودند، گفتم: «بوس یادتون نره!»، و شازده‌ها با…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – موجودات ترسناک

دنیای من و آدم کوچولوها – موجودات ترسناک

رژیا پرهام – تورنتو دخترک پنج‌ساله شجاعانه و با عشوه می‌گوید: “Monsters and witches are not scary at all!” My grandma says. “They are only funny and silly cartoons, that’s all! Only people that are not nice and kind to other people, pets, animals and the Earth are scary! that’s all!”‎  (مادربزرگم می‌گه: دیوها و جادوگرها اصلاً ترسناک نیستند. اون‌ها فقط نقاشی‌های کارتونی خنده‌دار و با‌مزه‌ای هستند. همین! فقط آدم‌هایی که با دیگران، حیوانات و زمین…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۵) – عرفان

پروژهٔ اجتماعی (۵)  – عرفان

مژده مواجی – آلمان عرفان صورتش را دوتیغه زده بود و چهره‌اش بچه‌گانه‌تر به نظر می‌رسید. طبق کارت شناسایی‌اش ۱۷ ساله بود و در محل اسکان پناه‌جویان زندگی می‌کرد. همراه با دو تا از برادرهایش و خانواده‌شان دو مهاجرت را پشت سر گذاشته بودند. اول از افغانستان و بعد از مدتی، از ایران. آن‌ها پناهندگی‌شان قبول شده بود، اما عرفان جواب رد گرفته بود. دو تا از همکارانم قبلاً مسئولیت پروندهٔ او را به عهده گرفته…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – قصهٔ لیلا

در جست‌و‌جوی بهشت – قصهٔ لیلا

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران می‌گوید مقصدش امامزاده طاهر کرج است. توقف دارد و بعد برمی‌گردد خیابان ولیعصر. مدیر آژانس می‌گوید کرایه‌اش قابل توجه است و نوبت به تو افتاده. از دفتر مهاجرتی به امامزاده طاهر؟ به ترافیک اتوبان فکر می‌کنم و بعد به کرایهٔ قابل توجهش! یادم می‌آید که موعد قسط شهریه‌ام نزدیک است. دل را به دریا می‌زنم و می‌روم.  موهای آشفته و…

بیشتر بخوانید
1 74 75 76 77 78 134