در جست‌و‌جوی بهشت – دور، دور و دورتر

در جست‌و‌جوی بهشت – دور، دور و دورتر

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران آینه‌ام را از توی کیفم درمی‌آورم و به خودم نگاه می‌کنم. چشم‌هایم پف کرده است. چند شب است اصلاً نخوابیده‌ام. یک شب خوابم کم و زیاد شود، قیافه‌ام چنان به‌هم می‌ریزد که انگار تمام غم‌های دنیا را به صورتم دوخته‌اند. همان رژ لب کم‌رنگی را هم که هر روز صبح می‌زدم، نزده‌ام و رنگم پریده است. کیف لوازم آرایشم را…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – تاوانِ نه گفتن

در جست‌و‌جوی بهشت – تاوانِ نه گفتن

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران ماهرخ دخترخالهٔ مادرم است. بعد از چهل و دو سال آمده است ایران. سال پنجاه و هشت، همان زمانی که حجاب را اجباری کردند، از ایران رفت آمریکا. به‌سختی رفت. با مادرم خیلی صمیمی بودند و مدام در تماس. مادرم که مُرد، نتوانست بیاید. اما مدام با من و پدر در تماس بود. به من گفت دلم می‌خواهد بیایم، اما…

بیشتر بخوانید

سومین حضور پیاپی در جام جهانی و مرهمی بر زخم‌های یک ملت

سومین حضور پیاپی در جام جهانی و مرهمی بر زخم‌های یک ملت

علیرضا فدایی – ونکوور وقتی تیم ایران برای اولین بار در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین به‌عنوان تنها نمایندهٔ آسیا شرکت کرد، شاید کمتر کسی فکر می‌کرد آیندهٔ پرفراز و نشیبی در انتظار فوتبال ایران باشد. ابرقدرت فوتبال آسیا در دههٔ هفتاد میلادی که سه بار قهرمانی پیاپی در جام ملت‌های آسیا، قهرمانی بازی‌های آسیایی و حضور در المپیک را در کارنامهٔ خود داشت، برای بار اول به بزرگ‌ترین مسابقات فوتبال جهان راه یافت. پس از آن…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – خودت را بردار و برو

در جست‌و‌جوی بهشت – خودت را بردار و برو

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران سرم را رو به آسمان می‌کنم تا قطره‌های باران صورتم را تَر کنند. باران خوبی می‌بارد. با خودم فکر می‌کنم کاش این باران آلودگی و سیاهی این چند روز را بشوید و ببرد. این چند روز هوای تهران نفس‌کشیدن را سخت کرده بود. گلویم می‌سوخت. سرویس بعدی نوبت من است. زنی جوان که از دفتر مهاجرتی می‌آید. پالتو و چکمه‌های…

بیشتر بخوانید

اَکلِ میّت، داستان کوتاهی از ناصر زراعتی

اَکلِ میّت، داستان کوتاهی از ناصر زراعتی

ناصر زراعتی – سوئد استاد نفَسِ آخر را که کشید، ما شاگردان همه بالاسرش بودیم.  هنوز چشم‌هاش را نبسته بودیم که زنگ درِ خانه به‌صدا درآمد. یکی‌مان رفت در را باز کند. پلک‌هاش را بسته بودیم و داشتیم دست‌های بی‌جانش را که هنوز کاملاً سرد نشده بود، روی سینه‌اش می‌گذاشتیم که صداها را شنیدیم: ـ لا اله الا الله! اوّل، دو آخوند جوان وارد شدند: یکی عمامّه‌سیاه و دیگری عمامّه‌سفید. هر دو عبای نازکِ کرِم‌رنگ…

بیشتر بخوانید

مسابقات باشگاه‌های آسیا: نه قرمز، نه آبی

مسابقات باشگاه‌های آسیا: نه قرمز، نه آبی

علیرضا فدایی – ونکوور آبی یا قرمز؟ یکی از سؤالات بسیار شایع خصوصاً در کودکی و نوجوانی. کُرکُری، شوخی و گاهی دلخوری… چه دورانی بود. گویا علاقه به فوتبال و تعلق خاطر به یکی از دو تیم قرمز و آبی حقیقت محض و بدون چون و چرا بود. قدمت تیم‌های تاج و پرسپولیس به دهه‌ها قبل می‌رسد. رقابت این دو تیم از پیش از انقلاب و جام تخت جمشید تا به امروز ادامه دارد. دربیِ پایتخت…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – نمی‌دانم آن‌هایی که می‌میرند کجا می‌روند، اما می‌دانم که کجا می‌مانند

در جست‌و‌جوی بهشت – نمی‌دانم آن‌هایی که می‌میرند کجا می‌روند، اما می‌دانم که کجا می‌مانند

به‌یاد جانباختگان پرواز ابدی ۷۵۲ آرام روانشاد – ایران بامداد ۱۸ دی ماه ۹۸ بود، شهر هنوز بیدار نشده و بسیاری از ما در خواب ناز بودیم. نمی‌دانستیم که به‌زودی قرار است یکی از هولناک‌ترین خبرهای زندگی‌مان را بشنویم. هنوز بعد از دو سال از یادآوری آن روز صبح چنان بر خودم می‌لرزم که هیچ‌چیز نمی‌تواند مرا گرم کند. خبری جانکاه که پس از آن قرار نبود دیگر هیچ‌چیز شبیه قبل از آن باشد. ما خواب…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – رفتن، گریزگاه امنِ آدم‌ها

در جست‌و‌جوی بهشت – رفتن، گریزگاه امنِ آدم‌ها

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران از لحظه‌ای که سوار ماشین می‌شود، دستمال دستش است و دارد گریه می‌کند. اشک‌هایش بی‌آنکه بند بیایند همین‌طور جاری‌اند. هر چند ثانیه یک‌بار می‌گوید ببخشید و توی دستمالش فین می‌کند. سر و وضع بسیار شیکی دارد. پالتو و چکمه‌هایش جار می‌زند که از برندهای معروف و گران‌اند. وسط هق‌هق‌هایش می‌گوید: «ببخشید. حالم خیلی خیلی بد است. نمی‌توانم. دست خودم نیست….

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – عاشق ایران‌ام، ولی می‌روم

در جست‌و‌جوی بهشت – عاشق ایران‌ام، ولی می‌روم

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران منشی آژانس صدایم می‌زند: «یک سرویس هست که کسی قبول نمی‌کند. شما حاضری بروی؟ یک خانمی هست که سگ کوچکی دارد. هیچ‌کدام از راننده‌ها حاضر نشده‌اند بروند. بنده خدا خیلی اصرار کرد. سمت قلهک است. گفت حتی کرایهٔ اضافه می‌دهد.» می‌خندم و می‌گویم معلوم است که می‌روم. کرایهٔ اضافه هم نمی‌خواهم. من با سگ‌ها هیچ مشکلی ندارم. بقیهٔ راننده‌ها می‌خواهند…

بیشتر بخوانید

مروری بر تاریخچهٔ شب چله یا یلدا

مروری بر تاریخچهٔ شب چله یا یلدا

معصومه پرایس* – ونکوور یلدا به‌معنای تولد است و ریشه در جشن‌های قبل از زرتشت و زرتشتی، رایج در ایران قبل از اسلام، دارد و در بزرگداشت انقلاب زمستانی (winter solstice) است که هزاران سال قدمت داشته و توسط اغلب فرهنگ‌ها جشن گرفته می‌شده است. یلدا، ریشه در زبان سریانی دارد که زبان رایج در بخش‌های بزرگی از سوریه، عراق و ترکیه قبل از اسلام بوده، در زمانی که مسیحیت مذهب رسمی این کشور‌ها بوده است….

بیشتر بخوانید
1 22 23 24 25 26 46