اعدامیان پائیز – شعری از سعید جاوید

اعدامیان پائیز – شعری از سعید جاوید

سعید جاوید – آمریکا در عصر خستهٔ نیمهٔ پائیز، از پشت پنجره، خیره می‌شوم به آشوب برگ و باد، و مرگ برگ‌ها، که فرو می‌ریزند، یک به یک، اعدامیان بی‌فرجام، (پشت پنجره انگار دشت خاوران) و صبر می‌کنم، تا آخرین نفر، آخرین برگ، وقت می‌کُشم، و وقت می‌کُشدَم، وقت می‌کُشم، و وقت، می‌کُشدَم.

بیشتر بخوانید

جوزف رودیارد کیپلینگ

جوزف رودیارد کیپلینگ

نامی ماندگار در ادبیات جهان و ورای آن ویرایش و بازنویسی: مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور جوزف رودیارد کیپلینگ (Joseph Rudyard Kipling) در ۳۰ دسامبر سال ۱۸۶۵ در بمبئی هندوستان به‌دنیا آمد. او روزنامه‌نگار، نویسندهٔ داستان‌های کوتاه، شاعر و رمان‌نویس بود و اصالتی بریتانیایی داشت. از کتاب‌های معروف وی می‌توان به «کتاب جنگل»، ۱۸۹۴، «کیم»، ۱۹۰۱، «مردی که می‌خواست سلطان باشد»، ۱۸۸۸ و از اشعار وی می‌توان به «ماندالای»، «گانگادین»، «مسئولیت انسان سفید» و…

بیشتر بخوانید

دههٔ هشتادی‌ها – شعری از عباس سماکار

دههٔ هشتادی‌ها – شعری از عباس سماکار

عباس سماکار – سوئد خاطره‌های من به رؤیا بدل می‌شوند رؤیاهای من به شعر و من از همین‌جا که ایستاده‌ام تو را با آرزوها و رؤیاهایت بازمی‌شناسم   سخن‌گفتن به‌زبان سبزه و آب  پرسه‌زدن در خیال مه تو را یافتن و ترانه‌های شورشی‌ات را بازخواندن  مرا در شعر و رؤیای تو غرقه می‌سازد   جان‌های جوان با قامت بلند اراده  ترانه‌هایی که در سنگ طنین می‌افکند  رؤیاهایی دوردست و پاک و خونی که بودن را…

بیشتر بخوانید

چشم‌خانه – شعری از دکتر فرشته وزیری‌نسب

چشم‌خانه – شعری از دکتر فرشته وزیری‌نسب

دکتر فرشته وزیری‌نسب – آلمان چشم‌ها در چشم‌خانه می‌رقصید دست‌ها را می‌دید پرنده‌های گشوده به‌سوی آسمان چشم‌هایم آفتابی بود قلبم پر از پروانه تفنگ دستت اما پر سایه از سوی سایه‌ها هزار دانه انار پاشید بر چشمانم و دهانت پر از مروارید‌های زرد زهرخندی بر لب زد چشم‌هایم دیگر در چشم‌خانه نمی‌گردند ارواحی سرگردان‌اند در افقی که ماه در آن به محاق می‌رود.  انگشتانت قرمز در هوا می‌چرخند پاهایت سرخ بر سر کُردی رقص می‌کوبند…

بیشتر بخوانید

تازه‌وارد – داستان کوتاهی از نیکی فتاحی

تازه‌وارد – داستان کوتاهی از نیکی فتاحی

نیکی فتاحی – ونکوور – می‌دانی رفیق، خدا را شکر. و مقداری از گرد سفید را داخل قاشق ریخت و زیرش فندک گرفت.  – خدا را شکر؟ برای چه؟  – اَه لعنتی. گازش تمام شد. بده آن فندکت را، رفیق. و دستش را به‌سمت او دراز کرد. –  دِ… زود باش دیگر. چقدر لفتش می‌دهی. اَه… رد کن گفتم.  – ای بابا چقدر نَسَخی. بیا بگیر. زود بزن حالت جا بیاید، ننه‌مرده. با این اخلاقت. فندک…

بیشتر بخوانید

مهرنوش مزارعی: نخستین اعتراض همگانی علیه جمهوری اسلامی را زنان انجام دادند

مهرنوش مزارعی: نخستین اعتراض همگانی علیه جمهوری اسلامی را زنان انجام دادند

گفت‌وگو با مهرنوش مزارعی، نویسندهٔ ساکن آمریکا، به‌مناسبت انتشار نسخهٔ فارسی رمان «انقلاب مینا» سیما غفارزاده – ونکوور «انقلاب مینا» اولین رمان مهرنوش مزارعی است که زبان روایی ساده و جذابی دارد. کلمات در فصل آغازین با توصیف فضایی جالب‌توجه و با ذکر تاریخی فراموش‌نشدنی، تمام توجهتان را جلب و شما را درگیرِ خود می‌کند. اصل داستان در کمتر از ۲۴ ساعت اتفاق می‌افتد، هرچند هم‌زمان شما را از منظر نگاه مینا و ذهن روشن…

بیشتر بخوانید

امیلی کار

امیلی کار

به‌مناسبت زادروز این بانوی هنرمند شهیر کانادایی ویرایش و بازنویسی: مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور امیلی کار (Emily Carr) نقاش و نویسنده، متولد ۱۳ دسامبر ۱۸۷۱ در ویکتوریا، استان بریتیش کلمبیای کانادا بود. وی هفتمین فرزند از بین نُه فرزند خانواده از پدر و مادری انگلیسی بود. امیلی با مادرش رابطه‌ای صمیمی نداشت، اما پدر خانواده، ریچارد کار، مشوق اصلی او بود.  امیلی در بیست‌سالگی زمانی که والدین خود را از دست داد، به…

بیشتر بخوانید

شعرهایی از مؤدب میرعلایی برای کیان پیرفلک

شعرهایی از مؤدب میرعلایی برای کیان پیرفلک

مؤدب میرعلایی – هلند   ۱ شنیدم امروز پسری نه‌ساله سر کلاس درس  با ادب تمام دستش را بلند کرد همان انگشت اجازه را سوی آسمان گرفت و  پرسید: «رنگین‌کمانِ شما در آسمانِ چندم خانه کرده است؟»   چند مرگ دیگر زیر عبا چند مرگ دیگر پشت پیراهن پیامبرگونه‌‌تان پنهان کرده‌اید؟   ۲ در آسمان رنگین‌کمان نیست فقط قطره‌قطرهٔ باران است که بسته به بودِ خورشید رنگین می‌شوند پسر‌ِ خوب‌ هر کس گفت این قطره‌ها،…

بیشتر بخوانید

شعری از لیلا صادقی برای کیان پیرفلک

شعری از لیلا صادقی برای کیان پیرفلک

دکتر لیلا صادقی – ایران تن تو رفته است اما تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری نرفته است تن تو خیابان تن تو شيشه گلوله تن تو باران و رنگين‌كمانى كه ناخداى آسمان تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری که مادر بر مزار پسری نرفته است تن تو با یخ‌هایی كه می‌شوند بخار برای فروریختن ذره‌های تنت با باران روی سر تک‌تک من، شما، ایشان تن تو رفته است…

بیشتر بخوانید

شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

رضا کاظمی – ایران    ۱ آه پسرک! پسرکِ سبزهای سرخ و سرخ‌های شکفته بر خیابان، آیا در زندگیِ دیگر دوباره پرنده‌ای خواهی شد آوازخوانِ کوچه‌های آزادی؟ آیا در زندگیِ دیگر فصل پاییز ماهی به‌نام «آبان» خواهد داشت این‌گونه که زین پس تمام فصل‌های ما پاییز و ماه‌های ما آبان؟! آه پسرک! پسرکِ سرخ‌های جاری بر رودِ سبزِ خیابان، تو دیگر برای همیشه بخواب ما جای تو برای همیشه زندگی می‌کنیم و از شرم می‌میریم!  …

بیشتر بخوانید
1 13 14 15 16 17 63