معصومه پرایس* – ونکوور ماهی بهعنوان نمادی مهم، تاریخی طولانی در منطقهٔ بینالنهرین باستان و ایران دارد. ساکنان بینالنهرین در گذشتههای بسیار دور بر این باور بودند که اولین انسانها بهصورت نیمهانسان، نیمهماهی از دریا بیرون آمده و پا بر خشکی نهادهاند. نمونهٔ چنین انسان-ماهی اسطورهایی در پاسارگاد در یکی از دروازههای کاخ کوروش بزرگ نیز دیده میشود. قدیمیترین مدرک مستند دربارهٔ اهمیت نمادین ماهی در ایران، شئ کوچک حکاکیشده بر سنگ از شهر باستانی…
بیشتر بخوانیدایران
چهارشنبهسوری و نوروز – جشن بزرگداشت ارواح رفتگان و نیایش هفت آفریدهٔ اول
معصومه پرایس* – ونکوور نوروز باستانیترین جشن ملی بسیاری از کشورها از جمله ایران، افغانستان و تاجیکستان، ریشه در باورهای اجداد ایرانیان در هزارهٔ سوم قبل از میلاد، تفکر مذهبی زرتشتی و رسمهای رایج در فرهنگهای منطقهٔ بین دو رود دجله و فرات دارد. نوروزی که امروز در ایران، افغانستان، تاجیکستان و کشورهای دیگر جشن گرفته میشود، بهخصوص، ریشه در اسطورهٔ آفرینش زرتشتیها در دورهٔ ساسانی دارد. در کتاب بندهشن که اسطورهٔ آفرینش دورهٔ ساسانی…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – شاهزادۀ موطلایی
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران جلو مینشیند. کیفم روی صندلی جلو است. قبل از نشستن آن را برمیدارد و روی صندلی عقب میاندازد. توی ذوقم میخورد. اما یک «ببخشید» چاشنیاش میکند، من هم چیزی نمیگویم. آینهای از توی کیفش در میآورد و خودش را نگاه میکند. ماتیکش را تجدید میکند: «باید بروم مرکز شهر.» رو به من میکند و میپرسد: «شما روی این دفتر شناخت…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – نیویورک، دوستت دارم (داستان رها)
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران از جلوی در خانه سوارش کردم. تا سوار شد با هیجان گفت: « وااای چقدر عالی. اصلاً فکر نمیکردم رانندۀ زن بیاید. فکر کردم زنها فقط در آژانس مخصوص بانوان کار میکنند.» خندیدم و جواب دادم: «زنها این روزها همهجا کار میکنند.» خندید و گفت: «همین است. خوشم میآید. ما کم نمیآوریم. اصلاً این زنانه مردانه کردنِ همهچیز بیمعناست….
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – همهچیز از آن روز بازداشت شروع شد (داستان حمید و نگار)
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران اول مرد سوار میشود و بعد زن. زن در را محکم به هم میکوبد. تا میخواهم اعتراض کنم، مرد عذرخواهی میکند. اما این کافی نیست. ماشین را خاموش میکنم. بهطرف آنها برمیگردم. مرد جوانتر از زن است. زن سرش را بهسمت دیگری گرفته و به من نگاه نمیکند. میخواهم بگویم پیاده شوید، من شما را جایی نمیبرم، اما یک…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – قصۀ علی و مینا
آرام روانشاد – ایران سوار میشود، و به آرامی در را میبندد. از توی آینه نگاهش میکنم. با پشت دست رد اشکش را پاک میکند. توی این مدت به دیدن این اشکها عادت کردهام. یک ماه است رانندۀ آژانسی شدهام که روبهروی یک دفتر مهاجرتی است. بیشتر مسافرها را دفتر برایمان میفرستد. یکی از دوستانم پیشنهاد داد. گفت آنجا مشتری زیاد دارد. مشتریهایی که خوب پول میدهند. عجله دارند که سریع اینطرف و آنطرف بروند…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی (۱۴) – ناگهان، چهل و هفت سال بعد، ونکوور
مجید سجادی تهرانی – ونکوور پانزدهمین دورهٔ جشنوارهٔ بینالمللی «پوش» (PuSh INTERNATIONAL PERFORMING ARTS FESTIVAL)، مهمترین جشنوارهٔ هنرهای نمایشی ونکوور، که از هفده ژانویه تا سوم فوریه ۲۰۱۹ در سالنهای مختلف شهر برگزار میشود، امسال سورپرایز ویژهای برای ایرانیهای دوستدار هنرهای نمایشی دارد. برداشتی متفاوت و فیزیکال از نمایشنامهٔ «ناگهان هذا حبیبالله، مات فی حبالله، هذا قتیلالله، مات بسیفالله» (عنوان انگلیسی این نمایش Suddenly Slaughter است) عباس نعلبندیان به زبان انگلیسی. کاری از گروه نمایشی بایتینگ…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی (۱۳) – سهتار و کالاماری سوخاری
مجید سجادی تهرانی – ونکوور ۱ در جزیرهٔ گرنویل عصر دوشنبهٔ خلوتی بود. اواخر بهار بود و هنوز همهجا غرق گل، و کسانی که در این اولین روز هفته بیرون زده بودند، به قصد ورزش کردن آمده بودند. گروهی مرد و زن پابهسنگذاشته در زمین تنیسِ کامیونیتی سنترِ فالس کریک در حال نرمش و حرکات کششی بودند. بچهها در پارک، بازی میکردند و گروهی با دوچرخه یا پیاده مسیر کنار دریا را میپیمودند. سهشنبه قرار بود…
بیشتر بخوانیدونکوور از داخل ترن هوایی (۱۲) – خلبازی
مجید سجادی تهرانی – ونکوور الیزابت، روزی که قرار بود از کار اخراج شود، برای همه صبحانه درست کرد. دوست نداشت کسی اسمش را مخفف صدا کند. اسمش الیزابت بود، نه لیز یا لیزا یا الیزا یا ایزابل یا هر چیز دیگری، فقط الیزابت. صبح آخرین چهارشنبهٔ ماه بود. جلسهٔ ماهانهٔ دپارتمان ساعت ۷ صبح و به صرف صبحانه برگزار میشد و قرار بود در آن بهجز آنکه رانندهها و بچههای انبار طبق معمول اجازه پیدا…
بیشتر بخوانیدمریم ملکپور: دولت کانادا هر بار به من جواب سر بالا میدهد
دولت کانادا هر بار به من جواب سر بالا میدهد گفتوگو با مریم ملکپور در دهمین سالگرد زندانی شدن برادرش، سعید ملکپور رسانهٔ همیاری – ونکوور سلام خانم ملکپور، با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزار میشویم ما را در جریان آخرین وضعیت برادرتان آقای سعید ملکپور قرار دهید. چهارم اکتبر ۲۰۱۸، ده سال شد که سعید بدون هیچ مدرکی که اتهامات واهیِ به وی نسبتدادهشده را ثابت کند، در زندان بهسر…
بیشتر بخوانید