در جست‌و‌جوی بهشت – دور، دور و دورتر

در جست‌و‌جوی بهشت – دور، دور و دورتر

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران آینه‌ام را از توی کیفم درمی‌آورم و به خودم نگاه می‌کنم. چشم‌هایم پف کرده است. چند شب است اصلاً نخوابیده‌ام. یک شب خوابم کم و زیاد شود، قیافه‌ام چنان به‌هم می‌ریزد که انگار تمام غم‌های دنیا را به صورتم دوخته‌اند. همان رژ لب کم‌رنگی را هم که هر روز صبح می‌زدم، نزده‌ام و رنگم پریده است. کیف لوازم آرایشم را…

بیشتر بخوانید

نگاهی نشانه‌شناختی به بوف کور اثر صادق هدایت – به‌مناسبت ۲۸ بهمن ماه زادروز این نویسندهٔ نامی

نگاهی نشانه‌شناختی به بوف کور اثر صادق هدایت – به‌مناسبت ۲۸ بهمن ماه زادروز این نویسندهٔ نامی

مهرخ غفاری مهر – ونکوور ۱. مقدمه زندگی سرشار از نشانه‌ها است. به‌قول سی‌بیاک (Sebeok)، نشانه‌شناسی پیش‌فرض زندگی است و مسئلهٔ اصلی در تمام زندگی، نشانه‌شناسی است.  انسان اندیشمند، از دوران ابتدایی زندگی خویش به رمز‌گشایی نشانه‌ها پرداخته است. نشانه‌هایی که در جهان هستی، حضور سیال خود را به‌نمایش می‌گذارند و در تغییری دائمی، هر یک به دیگری تبدیل می‌شوند. انسان آن دوران، شاید بسیاری از این نشانه‌ها را درک نمی‌کرد و شاید هم ما از…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – تاوانِ نه گفتن

در جست‌و‌جوی بهشت – تاوانِ نه گفتن

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران ماهرخ دخترخالهٔ مادرم است. بعد از چهل و دو سال آمده است ایران. سال پنجاه و هشت، همان زمانی که حجاب را اجباری کردند، از ایران رفت آمریکا. به‌سختی رفت. با مادرم خیلی صمیمی بودند و مدام در تماس. مادرم که مُرد، نتوانست بیاید. اما مدام با من و پدر در تماس بود. به من گفت دلم می‌خواهد بیایم، اما…

بیشتر بخوانید

بنفشه‌ها در شرق حیران‌اند – مرور و معرفی داستانِ شرق بنفشه از کتابِ شرق بنفشه، اثرِ شهریار مندنی‌پور

بنفشه‌ها در شرق حیران‌اند – مرور و معرفی داستانِ شرق بنفشه از کتابِ شرق بنفشه، اثرِ شهریار مندنی‌پور

به‌مناسبت ۲۶ بهمن، زادروز این نویسندهٔ معاصر مهرخ غفاری مهر – ونکوور «… حالا که دانسته‌ای رازی پنهان‌ شده در سایهٔ جمله‌هایی که می‌خوانی، حالا که نقطه‌نقطهٔ این کلام را آشکار می‌کنی، شهد شراب مینو به کامت باشد؛ چرا که اگر در دایرهٔ قسمت، سهم تو را هم از جهان دُرد داده‌اند، رندی هم به جان شیدایت واسپرده‌اند تا کلمات پیش چشمانت خرقه بسوزانند. پس سبک‌باری کن و بخوان. در این کتاب رمزی بخوان به‌غیر این…

بیشتر بخوانید

زندگی شاید… به فروغ فرخزاد، خواهرِ ندیده‌ام

زندگی شاید… به فروغ فرخزاد، خواهرِ ندیده‌ام

لادن نیکنام – ایران سهمی‌ نداشته‌ام از آب‌های سرگردان حساب و کتابی ندارد دلم موازی جریان‌های خروشان برکه‌ای متروک یا حواصیلی فراموش‌شده‌ام حالا وقتِ مهاجرت می‌روم سراغِ همان جدول همان جوی آجرهای بهمنی و سری که شکسته در آستانه‌ات می‌خوابد پروازم این بار تأخیر ندارد مستقیم مقصدم آفتاب بی‌هیچ رخت اضافه‌ای یا شمعدانی‌های همیشه در ایوان پیراهن تافته بر تن شال کهنهٔ ترکمن بر شانه‌ها درشکه‌ای دربست می‌گیرم به اسب‌های بالدار نشانیِ اتاقت را داده‌ام…

بیشتر بخوانید

جوان‌مرگیِ جادوانه

جوان‌مرگیِ جادوانه

به‌یاد فروغ فرخ‌زاد در پنجاه و پنجمین سالروز خاموشی‌اش مرجان ریاحی – ایران قصهٔ هر انسانی با تولدش آغاز می‌شود، اما بسیاری از عناصر داستانی پیش از تولد سازماندهی شده‌اند و او ناچار است مسیر خود را از بین همهٔ آنچه از قبل چیدمان شده و آنچه به‌تدریج چیده می‌شود، پیدا کند و در نهایت داستان را با پیری و مرگ به‌اتمام برساند. پیری زمانی است که هر رشته از داستان، سررشتهٔ خود را به‌پایان…

بیشتر بخوانید

فروغ در یک نگاه

فروغ در یک نگاه

نگاهی به زندگی و آثار فروغ فرخ‌زاد در پنجاه و پنجمین سالروز خاموشی‌اش مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور فروغ فرخ‌زاد، زادهٔ ۸ دی ۱۳۱۳ در تهران، از شاعران نامدار معاصر ایران است. فروغ، در محلهٔ امیریهٔ تهران، از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌تبار پا به‌دنیا گذاشت. وی فرزند چهارم توران وزیری‌تبار و سرهنگ محمد فرخ‌زاد است. از دیگر اعضای خانوادهٔ او می‌توان از برادرش، فریدون فرخ‌زاد، شاعر، خواننده، برنامه‌ساز و مجری رادیو و تلویزیون،…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – خودت را بردار و برو

در جست‌و‌جوی بهشت – خودت را بردار و برو

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران سرم را رو به آسمان می‌کنم تا قطره‌های باران صورتم را تَر کنند. باران خوبی می‌بارد. با خودم فکر می‌کنم کاش این باران آلودگی و سیاهی این چند روز را بشوید و ببرد. این چند روز هوای تهران نفس‌کشیدن را سخت کرده بود. گلویم می‌سوخت. سرویس بعدی نوبت من است. زنی جوان که از دفتر مهاجرتی می‌آید. پالتو و چکمه‌های…

بیشتر بخوانید

خواندن و نقد و بررسی داستان «اَکلِ میّت» نوشتهٔ ناصر زراعتی 

خواندن و نقد و بررسی داستان «اَکلِ میّت» نوشتهٔ ناصر زراعتی 

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، ناصر زراعتی، نویسنده و فیلمساز ساکن سوئد نغمه فراهانی – ونکوور سه‌شنبه ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، کارگاه داستان‌نویسی ونکوور تحتِ‌نظر استاد محمد محمدعلی، میزبانِ ناصر زراعتی، نویسنده و فیلمساز ساکن سوئد، بود. این جلسه از طریق زوم برگزار شد و ۳۶ نفر در آن شرکت داشتند. هماهنگی‌های لازم برای برگزاری جلسه را کامران قوامی و گردانندگی آن را فریبا فرجام از اعضای «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» بر عهده…

بیشتر بخوانید

اَکلِ میّت، داستان کوتاهی از ناصر زراعتی

اَکلِ میّت، داستان کوتاهی از ناصر زراعتی

ناصر زراعتی – سوئد استاد نفَسِ آخر را که کشید، ما شاگردان همه بالاسرش بودیم.  هنوز چشم‌هاش را نبسته بودیم که زنگ درِ خانه به‌صدا درآمد. یکی‌مان رفت در را باز کند. پلک‌هاش را بسته بودیم و داشتیم دست‌های بی‌جانش را که هنوز کاملاً سرد نشده بود، روی سینه‌اش می‌گذاشتیم که صداها را شنیدیم: ـ لا اله الا الله! اوّل، دو آخوند جوان وارد شدند: یکی عمامّه‌سیاه و دیگری عمامّه‌سفید. هر دو عبای نازکِ کرِم‌رنگ…

بیشتر بخوانید
1 19 20 21 22 23 63