پروژهٔ اجتماعی (۴) – «زبان»، مانند «نان» است

پروژهٔ اجتماعی (۴) – «زبان»، مانند «نان» است

مژده مواجی – آلمان وارد اتاق کارمان شد. از مراجعه‌کنندگانِ آنا بود. روی صندلی آبی‌رنگی که کنار میز چهارگوش سفید مخصوص مراجعان بود، نشست. اسمش میلاد بود و اهل کابل. چهره‌اش خیلی جوان‌تراز دست‌هایش بود. دست‌های خیلی زمختی که نشان می‌داد از کودکی با کار بزرگ شده است. آنا، همکار لهستانی‌‌الاصل‌ام، و من هم دور میز نشستیم. آنا روی کاغذی که در دست داشت، سؤال‌هایی یادداشت کرده بود که میلاد را برای مصاحبهٔ ورود به مدرسهٔ…

بیشتر بخوانید

خانم معلمی که منم – خواهش می‌کنم شنبه‌ هم خودت بیا!

خانم معلمی که منم – خواهش می‌کنم شنبه‌ هم خودت بیا!

فرزانه بابایی – ایران سه‌شنبهٔ ابری و بارانی از پنجره، درخت توت روبه‌روی خانهٔ‌مان را نگاه می‌کردم و زیر پوستم میل عجیبی بود که همان لحظه شال‌وکلاه کنم بروم مدرسه درس «آ» را بدهم و آن یک کاسه آش رشته را که قرار بود مادر یکی از دانش‌آموزانم به‌عنوان هدیهٔ این درس برای بچه‌ها بیاورد، بدهم دستشان و بعد دوباره برگردم به بی‌حالی و بیماری‌ام، اما متأسفانه هر چیزی را می‌شد در این تصویر گنجاند، الّا…

بیشتر بخوانید

گزارشی از افتتاحیهٔ نمایشگاه آثار عکاسی دکتر سارا جلالی در وست ونکوور

گزارشی از افتتاحیهٔ نمایشگاه آثار عکاسی دکتر سارا جلالی در وست ونکوور

رسانهٔ همیاری – وست ونکوور تعدادی از آثار عکاسی دکتر سارا جلالی، در گالری Silk Purse Arts Centre وست ونکوور در معرض نمایش و فروش قرار داده شده است. در این نمایشگاه که از سوی شورای هنرهای جامعهٔ وست ونکوور برگزار می‌شود، در کنار آثار دکتر سارا جلالی، آثار نقاشی هنرمند دیگری به نام باب آراکی به نمایش گذاشته شده است. مراسم افتتاحیهٔ این نمایشگاه روز سه‌شنبه ۵ نوامبر از ساعت ۱۸ تا ۲۰ و…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – روز دخترها

دنیای من و آدم کوچولوها – روز دخترها

رژیا پرهام – تورنتو دخترک بالا و پایین می‌پرید و می‌گفت بهترین اتفاق دنیا این است که برای خرید با پدربزرگ و مادربزرگ بیرون بروی، آن هم خرید هدیهٔ تولد. خواهر کوچکش بعد از تمام جمله‌های او سرش را به علامت تأیید بالا و پایین می‌کرد و می‌خندید. هفت شب باید صبح می‌شد تا آن روز خوب برسد، روز خرید چهارنفری! شمارش معکوس شروع شده بود، تعداد شب‌ها هر روز کم می‌شد و بالاخره روز مهم…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – سه روایت معتبر

در جست‌و‌جوی بهشت – سه روایت معتبر

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران گوش است دیگر، می‌شنود. گاهی وقت‌ها که هدفونت را جا می‌گذاری، چاره‌ای نداری جز شنیدن. توی مترو زیاد می‌شنوی. بی‌آنکه بخواهی. کلمات از تو اجازه نمی‌گیرند که به گوش تو برسند. تو می‌شنوی و بعد از پیاده شدن شاید تا روزها به قصه‌هایی فکر کنی که ناخواسته شنیده‌ای. مترو یک جامعهٔ مستقل است و شاید بزرگ‌ترین مدرسهٔ جامعه‌شناسی. پر از…

بیشتر بخوانید

شمسی‌داموس و گوی بلورینش – رابطهٔ جی‌جی باجیِ ونوس و پلوتو!

شمسی‌داموس و گوی بلورینش – رابطهٔ جی‌جی باجیِ ونوس و پلوتو!

طالع‌بینی دوهفته! سلام به روی ماه فرزندان گلم. عرض شود خدمتتان که در دو هفتهٔ پیشِ رو، رابطۀ ونوس و پلوتو بسیار جی‌جی باجی می‌شود و مدام سرشان توی کله هم است و به تعریف کردن مشغول‌‌اند. در نتیجه، این صمیمیت، زمان خوبی برای پایدار کردن شرایط مالی و رابطه‌ای است، حتی اگر مربوط به تصمیمات کوچک باشد. زمان قول دادن و تعهدهای ناگسستنی است. زمان بیان احساسات عمیق است. خلاصه اینکه زمانی برای انجام…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۳) – نگاه هم‌طراز

پروژهٔ اجتماعی (۳) – نگاه هم‌طراز

مژده مواجی – آلمان من و تئو، همکار کامرونی‌ام، پشت میز کار بودیم که یک نفر به در اتاق زد. تئو منتظر مراجعه‌کننده‌ای بود که به او نوبت داده بود. او با صدای بلند گفت: «بفرمائید داخل.»  در دفتر کار باز شد. الیاس و دکتر شنایدر وارد اتاق شدند. تئو و من از صندلی‌هایمان بلند شدیم و با آن‌ها دست دادیم. چهارنفرمان به دورمیزی که برای مراجعان بود، نشستیم. دکتر شنایدر، مردی با موهای جوگندمی، که…

بیشتر بخوانید

خانم معلمی که منم – وقتی صدای روان‌خوانی کتاب فارسی در جایی به‌غیر از کلاسمان می‌پیچد‎

خانم معلمی که منم – وقتی صدای روان‌خوانی کتاب فارسی در جایی به‌غیر از کلاسمان می‌پیچد‎

فرزانه بابایی – ایران بعضی وقت‌ها برای اینکه در وقت کلاس صرفه‌جویی کنم و از طرفی بچه‌ها مجبور شوند روان‌خوانی درس‌هایشان را در خانه تمرین کنند، از اولیا می‌خواهم که صدای بچه‌ها را موقع روخوانی درس‌های فارسی ضبط کنند و از طریق تلگرام برایم ارسال کنند. این‌طوری درس‌های مورد نظرم را همه می‌خوانند و خیالم راحت می‌شود که در شلوغی کلاس، کسی یادگیری درسی را از دست نداده است. این روزها خیلی از اوقات در منزل…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – دفاع معصومانه

دنیای من و آدم کوچولوها – دفاع معصومانه

رژیا پرهام – تورنتو دخترک از سفر کوتاهش به «بنف» گفت و از پنج آشغالی که روی زمین دیده بودند. از رفتار بد بعضی از آدم‌ها گفت و از پیشنهاد پدربزرگ که دفعهٔ بعد دستکش یک‌بارمصرف همراهشان داشته باشند تا آشغال‌ها را جمع کنند. پسرک دوستش را تصحیح کرد که هیچ آدمی آشغالش را روی زمین نمی‌اندازد. آدم‌ها آشغال‌ها را توی سطل می‌اندازند، ولی وقتی پرنده‌ها مشغول بازی‌اند، آشغال‌ها را از توی سطل بیرون می‌آورند؛ حواسشان…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – سیاست یا عشق؟

در جست‌و‌جوی بهشت – سیاست یا عشق؟

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران آینه‌ای از توی کیفش درمی‌آورد و خودش را نگاه می‌کند. ماتیکش را تجدید می‌کند. رو به من می‌کند‌ و می‌پرسد: «این رنگ بهم می‌آید؟ امروز خریدمش. عادت ندارم رنگ‌های تند بزنم.» جواب می‌دهم: «بله. البته شما بسیار زیبایی و گمان کنم تمام رنگ‌ها به شما بیاید.» اغراق نکردم. پوستش سفید است و چشم‌های عسلی درخشانی دارد. سیگاری آتش می‌زند. اولین…

بیشتر بخوانید
1 74 75 76 77 78 132