مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور «گرسنگی» با نام دیگر «اعتصاب غذا»، نام فیلمی ساختهٔ سال ۲۰۰۸ به کارگردانی استیو مککوئین، کارگردان، تهیهکننده و نمایشنامهنویس بریتانیایی، در ژانر درام تاریخی است. این فیلم دربارهٔ اعتصاب غذای زندانیان ایرلندی در سال ۱۹۸۱ است و شخصیت اصلی آن بابی ساندز، مبارز ایرلندی و عضو ارتش آزادیخواه ایرلند، است. در این فیلم مایکل فاسبندر در نقش بابی ساندز ایفای نقش میکند و دیگر بازیگر اصلی فیلم لیام کانینگهام…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
برهنه با موبیدیک – یادداشتی بر رمان سندروم اولیس نوشتهٔ رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن سوئد
حمیده رسولی – ایران در اساطیر یونان اودیسئوس یا اولیس قهرمانی است هوشمند که شهر تروا را با بهکاربستن مکر و خدعه و از طریق ساختن اسبی چوبین تصاحب میکند، اما آنچه سبب تغییر زندگی این قهرمان یونانی میشود، نه تصاحب شهر تروا بلکه نفرینی است که تا پایان گریبانگیر او میشود. اولیس پس از ورود به شهر به غارت معبد داخل آن دست میزند و مجسمهٔ پوزیدون، خدای دریاها و آبهای شور و شیرین،…
بیشتر بخوانیدتقدیم به انسانیت
مهدی حبیبالله – ونکوور و آنگاه که مرگ را چون کودکی در آغوش خود فشردی، مرگ هم نزد تو آرام و خجل در کنج اتاق چشمهایش را بر زمین دوخت و از شرم گونههایش چون خونِ دویده در رگ آدمی، سرخ گردید و هرگز تا رفتنش سرِ خود به خجلت از حضورت بالا نیاورد. او نیز همراه با قَدَر قُدرتهای کاذب همچون بالُنی بادشده، در دستان کودکی بازیگوش با سوزنی به ضخامت روح بزرگت ـ در…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۸۶) – جنگ مادر و دختر
مژده مواجی – آلمان مدتزمان تعیینشده برای کوچینگ شغلیِ محترم، چند ماهی بود که تمام شده بود، اما هنوز با من ارتباط داشت چون مقطعی از کلاس زبان آلمانی که قرار بود در آن شرکت کند، پیدا نمیشد. در واقع برایش کلاس پیدا میکردم، اما با برنامۀ او جور در نمیآمد. برای او که خانوادهای بزرگ و رسیدگی به آنها را داشت، صبح زود سرِ کلاس حاضرشدن، آسان نبود. ترجیح هم میداد کلاس از خانهاش زیاد…
بیشتر بخوانیدنگهداشت زبان زیبای فارسی، بهسازی زبان فارسی، نکاتی دربارهٔ زبان عامیانه
همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور نفوذ زبان عربی در فارسی — در عربی واژههای کلام به سه قسم تقسیم میشوند؛ اسم، فعل و حرف. انواع کلمات دیگری که در زبانهای هندواروپایی یا هندوایرانی یافت میشوند، ازجمله صفات و قیود در همین سه گونه گنجانده شدهاند. دستورنویسان فارسی میگویند عربی بر غنای فارسی افزوده است، لیکن وجود پنجاه و سه چهار در صد از واژههای عربی در فارسی با…
بیشتر بخوانیدنَقلِ قهوه – داستان کوتاهی از بیژن بیجاری
بیژن بیجاری – آمریکا به منصور خاکسار و خسرو دوامیِ عزیز۱ تا آبِ قهوه جوش به قُل قُل بیاید، اول باید فنجانِ ناشُسته مانده از شبِ پیش را میشستم و بعد قاشقی قهوه میریختم توی فنجان. و بعد دیگر، سیاهیِ هنوز خیسِ تهِ فنجان، آن دایرهی یکدست سفید را تُند نوشیده بود. انگار شبی فراگیر که بخواهد یک دنیا برف را… بعد، دو حبه مکعبِ از برف سفیدتر: دو حبه قند. آب هم که داشت…
بیشتر بخوانیدمعرفی فیلم و سریال: آرژانتین، ۱۹۸۵ – Argentina, 1985
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور «آرژانتین، ۱۹۸۵» فیلمی داستانی به کارگردانی سانتیاگو میتره، ساخت سال ۲۰۲۲ است. این تریلر سیاسی بر داستان دادستانهای آرژانتینی، خولیو استراسرا و لوئیس مورنو اوکامپو، متمرکز است که در سال ۱۹۸۵ مسئولیت تحقیق و گردآوری شواهد علیه مقامات مسئول دیکتاتوری خونین نظامی در کشورشان را بر عهده گرفتند. نقشهای اصلی در این فیلم را ریکاردو دارین و پیتر لانزانی بازی کردهاند. این فیلم نخستین تولید داخلی آرژانتین از شرکت…
بیشتر بخوانیددو شعر از مهدی حبیبالله – با احترام به جانهای بردارشده
مهدی حبیبالله – ونکوور ۱ از قلب مادر میرباید عشق را میآویزد بر تاریکی و نموریِ دار سنگین و سرد آنی؛ میفشارد بر تارها گلو را تنگ کلام؛ در خشکنای گلو یخ میبندد آواز و سرودی نه؛ بند است نفس خورشید، تاریک زمان، متوقف لرزش سرمایی فرو میریزد سرریز از بدن شُره میکند… شرابههای جان سطح خیابان مرگ میسپارد به راه همهٔ شهر را میماند لکهای سیاه بر انتهای شب هرگز، اما، سکوت! نیست…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۸۵) – سخنرانی ناتمام کشیش
مژده مواجی – آلمان مراجعم، شمس، را بعد از تعطیلات کریسمس در شهر دیدم. احوالپرسی کردیم. در چند جلسۀ پایانی کوچینگ شغلی بهدلیل سرماخوردگی شرکت نکرده بود و با تماس تلفنی از او با خبر بودم. از بدشانسی مریضیاش با جشن «روزۀ اِزی» کردهای ایزدی در ماه آذر همزمان شده بود. او مثل همیشه تمیز و مرتب لباس پوشیده بود. موهای سیاه صاف نیمهبلندش را روی شانهاش ریخته بود. از او پرسیدم: «چه خبر؟» با خوشحالی…
بیشتر بخوانیدچند شعر از خالد بایزیدی برای اعدامیان جنبش زن، زندگی، آزادی
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ عشق را در پستوی خانهها به دار میآویزند تا دلهای شیفته را از عاشقی باز دارند عشق خونیست در رگ زندگی ۲ شکفته شدند انارها بر سردارها دیگر هیچ دانهٔ اناری بر لب یلدا نمینشیند ۳ سپیدهدم مؤذنها بریدهبریده اذان دادند میدانستند جز گریهٔ مادران صدایی به گوش خدا و بندگان نمیرسد ۴ حیات مرگآفرین شده است برای نوزادان نماز وحشت میخوانند ۵ کلاهی که بر سرمان رفت گشاد…
بیشتر بخوانید