مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور «وی مثل وندتا» که عنوانش به فارسی «الف مثل انتقام» هم ترجمه شده است، فیلمی است سیاسی، پرهیجان و پادآرمانشهری محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی جیمز مکتیگو و نویسندگی واچوفسکیها (لانا و لیلی واچوفسکی) است. این فیلم بر اساس داستان کمیک دیسیورتیگو بههمین نام اثر آلن مور و دیوید لوید ساخته شده است. هوگو ویوینگ نقش «وی» را که یک رهبر انقلابی است، بازی میکند؛ «وی» تلاش میکند تا علیه حکومت استبدادی انقلاب و حکومت را سرنگون کند. همچنین ناتالی پورتمن نقش «ایوی» را بازی میکند؛ ایوی زن جوان…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
امیلی کار
بهمناسبت زادروز این بانوی هنرمند شهیر کانادایی ویرایش و بازنویسی: مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور امیلی کار (Emily Carr) نقاش و نویسنده، متولد ۱۳ دسامبر ۱۸۷۱ در ویکتوریا، استان بریتیش کلمبیای کانادا بود. وی هفتمین فرزند از بین نُه فرزند خانواده از پدر و مادری انگلیسی بود. امیلی با مادرش رابطهای صمیمی نداشت، اما پدر خانواده، ریچارد کار، مشوق اصلی او بود. امیلی در بیستسالگی زمانی که والدین خود را از دست داد، به…
بیشتر بخوانیدشعرهایی از مؤدب میرعلایی برای کیان پیرفلک
مؤدب میرعلایی – هلند ۱ شنیدم امروز پسری نهساله سر کلاس درس با ادب تمام دستش را بلند کرد همان انگشت اجازه را سوی آسمان گرفت و پرسید: «رنگینکمانِ شما در آسمانِ چندم خانه کرده است؟» چند مرگ دیگر زیر عبا چند مرگ دیگر پشت پیراهن پیامبرگونهتان پنهان کردهاید؟ ۲ در آسمان رنگینکمان نیست فقط قطرهقطرهٔ باران است که بسته به بودِ خورشید رنگین میشوند پسرِ خوب هر کس گفت این قطرهها،…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۸۱) – پایِ بردبارِ سخنگو
مژده مواجی – آلمان قبل از شروع کوچینگ شغلی برایش از آشپزخانۀ محل کار دمنوش بابونه آوردم. مدتی بود که چندین درد پیاپی گریبانگیرش شده بود. هموروئید، سنگکلیه و کمردرد. همین دردها که باعث غیبت او میشد، روند کاریمان را کمی کُند کرده بود. حالش را پرسیدم. دستی به موهای نیمهبلندِ سیاهِ صافش کشید و با دست دیگرش کیسۀ دمنوش را در فنجان تکان داد. چهرۀ مهتابیرنگش با آرایش ملایمی که داشت بهطرف من چرخاند و…
بیشتر بخوانیدشعری از لیلا صادقی برای کیان پیرفلک
دکتر لیلا صادقی – ایران تن تو رفته است اما تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری نرفته است تن تو خیابان تن تو شيشه گلوله تن تو باران و رنگينكمانى كه ناخداى آسمان تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری که مادر بر مزار پسری نرفته است تن تو با یخهایی كه میشوند بخار برای فروریختن ذرههای تنت با باران روی سر تکتک من، شما، ایشان تن تو رفته است…
بیشتر بخوانیدبهسازی زبان فارسی، نقش زبان عربی در فارسی
همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور تا زمانی که پیشرفت علم و دانش بشر به این حد نرسیده و اینترنت به کار نیامده بود، اینهمه دگرگونی را در زبان فارسی نداشتیم. لیکن هنوز هم میگوییم که در جهان شعر و شاعری از والاترین صنایع ادبی برخورداریم، و به جرئت میگوییم، هیچ زبانی اینهمه زیبایی کلام را در عروض و قافیه نیافریده است. البته پس از ورود شعر آزاد، تغییرات…
بیشتر بخوانیدشعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک
رضا کاظمی – ایران ۱ آه پسرک! پسرکِ سبزهای سرخ و سرخهای شکفته بر خیابان، آیا در زندگیِ دیگر دوباره پرندهای خواهی شد آوازخوانِ کوچههای آزادی؟ آیا در زندگیِ دیگر فصل پاییز ماهی بهنام «آبان» خواهد داشت اینگونه که زین پس تمام فصلهای ما پاییز و ماههای ما آبان؟! آه پسرک! پسرکِ سرخهای جاری بر رودِ سبزِ خیابان، تو دیگر برای همیشه بخواب ما جای تو برای همیشه زندگی میکنیم و از شرم میمیریم! …
بیشتر بخوانیدمعرفی فیلم و سریال: زندگی دیگران – The Lives of Others
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور کارگردان: فلوریان هنکل فون دونرسمارک محصول: ۲۰۰۶ بازیگران: اولریش موهه، سباستین کُخ، مارتینا گِدِگ، اولریش توکور، توماس تیمه، هانس-اُوه باوئر «زندگی دیگران» فیلمی آلمانی، نخستین فیلم بلند فلوریان هنکل فون دونرسمارک و برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان سال ۲۰۰۶ است. فیلم با بودجهٔ کمی، حدود ۲ میلیون دلار، در آلمان ساخته شد و تاکنون حدود ۱۰۰ میلیون دلار فروش داشته است. این فیلم بیش از ۳۰ جایزه بهدست…
بیشتر بخوانیدداستانی رئال که به شکلی سورئال بیان شده است – یادداشتی بر داستان «مثل من» نوشتهٔ پرتو نوریعلا
یادداشتی بر داستان «مثل من» نوشتهٔ پرتو نوریعلا، از مجموعهداستان «مثل من»، انتشارات سندباد، لسانجلس (این داستان را در اینجا بخوانید) نیکی فتاحی – ونکوور این داستان، در بیست صفحه، روایتگر زندگی زن نویسندهای است که برای ناشناسماندن، کارهایش را با نام مستعار «درخشنده حقدوست» منتشر میکند. او زنی است با خاستگاه فرهنگی مردسالار و زنستیز، که تمام زخمها و ضعفهایش را با خود یدک میکشد و مجبور است با آنها کنار بیاید. اما آیا…
بیشتر بخوانیدمثل من* – داستان کوتاهی از پرتو نوریعلا
پرتو نوریعلا (درخشنده حقدوست)۱ – آمریکا حال که به صفحات پایانیِ داستانش نزدیک میشوم بیشازهمیشه باور دارم که سراسر آن دروغی بیش نیست. گمان میکردم مرا یا بهسخن دقیقتر نامم را آفریده است تا در پس آن آسودهتر سخن بگوید. اما اینک دریافتهام که او را از خویشتن خویش رهایی نیست. پیش از آنکه رشد کنم و ببالم، یکی دو داستان کوتاه را با نام من به دست انتشار سپرده بود و گمان میکرد در…
بیشتر بخوانید