شعرهایی از مؤدب میرعلایی برای کیان پیرفلک

شعرهایی از مؤدب میرعلایی برای کیان پیرفلک

مؤدب میرعلایی – هلند   ۱ شنیدم امروز پسری نه‌ساله سر کلاس درس  با ادب تمام دستش را بلند کرد همان انگشت اجازه را سوی آسمان گرفت و  پرسید: «رنگین‌کمانِ شما در آسمانِ چندم خانه کرده است؟»   چند مرگ دیگر زیر عبا چند مرگ دیگر پشت پیراهن پیامبرگونه‌‌تان پنهان کرده‌اید؟   ۲ در آسمان رنگین‌کمان نیست فقط قطره‌قطرهٔ باران است که بسته به بودِ خورشید رنگین می‌شوند پسر‌ِ خوب‌ هر کس گفت این قطره‌ها،…

بیشتر بخوانید

شعری از لیلا صادقی برای کیان پیرفلک

شعری از لیلا صادقی برای کیان پیرفلک

دکتر لیلا صادقی – ایران تن تو رفته است اما تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری نرفته است تن تو خیابان تن تو شيشه گلوله تن تو باران و رنگين‌كمانى كه ناخداى آسمان تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری که مادر بر مزار پسری نرفته است تن تو با یخ‌هایی كه می‌شوند بخار برای فروریختن ذره‌های تنت با باران روی سر تک‌تک من، شما، ایشان تن تو رفته است…

بیشتر بخوانید

شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

رضا کاظمی – ایران    ۱ آه پسرک! پسرکِ سبزهای سرخ و سرخ‌های شکفته بر خیابان، آیا در زندگیِ دیگر دوباره پرنده‌ای خواهی شد آوازخوانِ کوچه‌های آزادی؟ آیا در زندگیِ دیگر فصل پاییز ماهی به‌نام «آبان» خواهد داشت این‌گونه که زین پس تمام فصل‌های ما پاییز و ماه‌های ما آبان؟! آه پسرک! پسرکِ سرخ‌های جاری بر رودِ سبزِ خیابان، تو دیگر برای همیشه بخواب ما جای تو برای همیشه زندگی می‌کنیم و از شرم می‌میریم!  …

بیشتر بخوانید