این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مجید سجادی تهرانی – ونکوور این عکس پروفایل فیسبوک آقای محمدعلی را خیلی دوست دارم. همان که احتمالاً یک روز سرد بارانی آقای بهمن دوستدار ازشان گرفته است. کلاه لبهداری بر سر دارند و یقههای پالتو را بالا دادهاند، چشمهایشان مثل همیشه مهربان است و زردی سبیل از کشیدن سیگار بسیار به چشم میآید….
بیشتر بخوانیدونکوور
خندههایت را گم کردهام…
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر نگین ساسانفر – ونکوور هنوز صدای زندهیاد محمد محمدعلی در گوشم نجوا میکند. او وجدان بیدار زمانهٔ ما بود، زیرا جلوتر از هر انسان دیگری دریافته بود که زمین از عشق سیراب میشود به آن شرط که ما عشق را در خودمان تجربه کنیم و آن را ارج بنهیم. عشق والای او به…
بیشتر بخوانیدمتصل است او شمع دل است او
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مریم رئیسدانا – آمریکا زیبا زندگی کرد. فرزندان دستهگلی که از خود به یادگار گذاشت، نویسنده، هنرمند. همسرش را همیشه خانومم صدا میکرد، خانومم و نه زنم. شاگردان درجهیکی که آموزش داد، نویسنده، منتقد، محقق. کتابهای ارزشمندی که به صفحات ادبیات زبان فارسی اضافه کرد، اسطوره، رمان، داستان کوتاه. صورت و روی خوشی که…
بیشتر بخوانیداو معمار قلبها بود
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. آرام روانشاد – ایران محمد محمدعلی، پنجشنبه ۲۳ شهریورماه در ونکوور کانادا، در سن ۷۵ سالگی دیده از جهان فروبست؛ نویسندهٔ مهربانی که بین نویسندگان جوانتر، به تواضع، مهربانی و سخاوت شهره بود. محمد محمدعلی برای ادبیات داستانی ایران بیجایگزین است. او از آن آدمهایی بود که جای خالیاش تا همیشه حس خواهد شد….
بیشتر بخوانیداستاد نامیرای من و ما
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. سودابه رکنی – آمریکا با استاد محمد محمدعلی از پشت صفحهٔ مانیتور آشنا شدم. یک شروع پر از طنز و خنده که دلم را برای ادامهٔ راه آرام کرد. لبخندی مهربان و چشمهایی که گویی جز به مهر نگاه نمیکرد. در حضورش احساس امنیت میکردی. نمیتوانم در چند خط احساسم را دربارهٔ او بنویسم…
بیشتر بخوانیدچه بیخبر رفتی! ای «عزیز مهربان» – به استاد محمد محمدعلی
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. علی رادبوی – آمریکا حیف که آخرین دیدارمان مجازی بود، دقیق نمیدانم کی. ولی یادم است وقتی وارد اتاق زوم شدم، از مجری برنامه، خانم فرجام، یک دقیقه وقت گرفتی که به من خوشامد بگویی و حالم را بپرسی، نه فقط با من که با همه همینطور مهربان و صمیمی و فروتن بودی، بیدلیل…
بیشتر بخوانیدکاش زودتر از اینها میشناختمش
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. حسین رادبوی – ونکوور از بدِ روزگار، در آن روزهای ناامنِ بیسرپناهی، اسمش را شنیده بودم اما هیچیک از داستانهایش را نخوانده بودم. در این سوی آبها، به اندک آرامشی که رسیدم، در جمعی دوستانه با او آشنا شدم و با خواندن رمانِ اسطورهای «آدم و حوا»ی او، جذبِ قلم شیوایش شدم. اما از…
بیشتر بخوانیدنوشتن تنها یادگار تو در من و دیگر شاگردان است
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. رُز راد – ونکوور نازنین استادم، محمد محمدعلی، همواره آموزههای نیکت در داستانها و نوشتههایم جریان خواهد داشت. ترکیب قلم و کاغذ تا ابد برایم یادگار وجود نازنین توست. هرگاه دلتنگت شوم، بیشتر خواهم نوشت، عاشقانهتر قلم خواهم فشرد و عمیقتر تراوشات ذهن خستهام را روی کاغذ پیاده خواهم کرد. به یاد دارم نخستین…
بیشتر بخوانیدمتصلست او، معتدلست او، شمع دلست او
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر مرال دهقانی – ونکوور سهشنبهها با همهٔ روزهای هفته فرق دارد. منتظرم تا عصر شود. از دلتا، از ریچموند، از لنگلی، از هرجا که هستم خودم را میرسانم به ونکوور شمالی، خیابان پِمبِرتون۱. دفترچهای از بخش نوشتافزارِ فروشگاهِ ایندیگو۲ خریدهام که جلدش شبهِ طلاکوب است و طرح بتهجقهای دارد. کاغذهایش هم بهظرافت، با…
بیشتر بخوانیددر سوگ آقای نویسنده
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. محمدرضا حجامی – ونکوور از مرگ بیزار نیستم که مرگ اگر نبود، زندگی تبدیل به یک عادت پیشپاافتادهای میشد، پَست تا حد یک پول سیاه. حتی شکایتی هم در حد نقزدنهای معمول و مرسوم ندارم. چه، بهروشنی میدانم که مرگ بنابهسرشت خویش به زندگی دستبرد میزند، و با هیچکسی از سر خصومت و دشمنی…
بیشتر بخوانید