دکتر لیلا صادقی – ایران تن تو رفته است اما تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری نرفته است تن تو خیابان تن تو شيشه گلوله تن تو باران و رنگينكمانى كه ناخداى آسمان تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری که مادر بر مزار پسری نرفته است تن تو با یخهایی كه میشوند بخار برای فروریختن ذرههای تنت با باران روی سر تکتک من، شما، ایشان تن تو رفته است…
بیشتر بخوانیدزن، زندگی، آزادی
شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک
رضا کاظمی – ایران ۱ آه پسرک! پسرکِ سبزهای سرخ و سرخهای شکفته بر خیابان، آیا در زندگیِ دیگر دوباره پرندهای خواهی شد آوازخوانِ کوچههای آزادی؟ آیا در زندگیِ دیگر فصل پاییز ماهی بهنام «آبان» خواهد داشت اینگونه که زین پس تمام فصلهای ما پاییز و ماههای ما آبان؟! آه پسرک! پسرکِ سرخهای جاری بر رودِ سبزِ خیابان، تو دیگر برای همیشه بخواب ما جای تو برای همیشه زندگی میکنیم و از شرم میمیریم! …
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: روایتی از وحشیگری سرکوبگران در چهلم حدیث نجفی
پیادهسازی: فرنوش عزیزیان – ونکوور اینجا بهشت سکینه است. بهشت سکینه که چه عرض کنم. دیگر باید نامش را جهنم گذاشت. چهلم حدیث نجفی است. حدیث نجفی، دختری زیبا و سرشار از شور و امید و زندگی بود که روز ۳۰ شهریور بر اثر اصابت گلولهٔ نیروهای امنیتی در کرج کشته شد. میگویند بدنش پر از گلولههای ساچمهای بوده است و سه گلولهٔ جنگی هم به بدنش شلیک کردهاند. یعنی یک دختر ۲۲ ساله اینقدر…
بیشتر بخوانیدگزارشی از تجمعات گستردهٔ دو هفتهٔ اخیر در ونکوور در اعتراض به سرکوب و کشتار مردم ایران ازجمله راهپیمایی اعتراضی در سومین سالگرد آبان خونین
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور ایرانیان ونکوور طی دو هفتهٔ اخیر بار دیگر صدای هموطنانشان در ایران را به گوش مردم کانادا رساندند. شنبه ۱۲ نوامبر ۲۰۲۲، تجمع بزرگی در مقابل ساختمان آرت گالری در خیابان وست جورجیا برگزار شد، و مطابق معمول هفتههای گذشته، شرکتکنندگان در این تجمع پس از آن به راهپیمایی در خیابانهای اطراف پرداختند. در این تجمع تعدادی از هموطنان به یاد خدانور لجهای با لباسهای سنتی بلوچی حاضر شده…
بیشتر بخوانیدچند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) برای نگین عبدالملکی، ژینا امینی و دیگر جانباختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی»
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ روزی نامت نگین هر انگشتری میشود زن و مرد دست روی سینههایشان میگذارند تا به خیابان بگویند: این نام خاطرت هست!؟ که خون جوانش سنگفَرشَت شده بود… ۲ پاییز را به رخ بهار نکشید در زردترین روزها او سبزترین برگ است همراه با شاخهگلی سرخ ۳ رنگ مادر پرید از قاصدکی که پشت پنجره دید نکند دخترک گلم زیباییاش در سنگفرش خیابان آماج تیرهای حقارت شده و زلفهای پریشانش…
بیشتر بخوانیدزمان تغییر است
مجتبی طالقانی – ونکوور تغییر جزء جداییناپذیر و همیشگی زندگی ماست. زمان میگذرد و با گذشت آن جسم و جان، تن به تغییر میدهند. آرزوها و برنامهها با رویدادها و واقعیتها روبهرو میشوند، از آنها اثر میپذیرند، شکلی نو میگیرند و آمادهٔ دگرگونی میشوند. طرحی نو و هوایی تازه یا تسلیم به وضع موجود و خودداری از تغییر موضوع انتخاب میشود. جامعه و طبیعت نیز همین مسیر را میپیمایند. انسان و طبیعت از هم تأثیر میپذیرند،…
بیشتر بخوانیدگزارشی از حضور پیِر پوئلیور، رهبر حزب محافظهکار کانادا، در تجمع اعتراضی ایرانیان ونکوور
همراه با گزارش تصویری از تجمعات گستردهٔ دو هفتهٔ اخیر در ونکوور در اعتراض به سرکوب و کشتار مردم ایران مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور در ادامهٔ تجمعات ایرانیان ونکوور در هفتههای اخیر، ظهر شنبه ۲۹ اکتبر ۲۰۲۲، در پی فراخوانی از طرف انجمن خانوادههای پرواز پیاس۷۵۲ برای تشکیل زنجیرهٔ انسانی در شهرهای بزرگ سراسر دنیا، هزاران نفر زنجیرهای انسانی در مجاورت پل لاینز گیت، از نورث شور تا استنلی پارک تشکیل دادند. در…
بیشتر بخوانیدپژواک اعتراضات مردم ایران در ونکوور
از بهتصویرکشیدن جنبش اعتراضی مردم ایران بهدست هنرمند نقاش مشهور خیابانی ونکوور تا تداوم تجمعات اعتراضی ایرانیان ونکوور مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور اسموکی دِوِل (Smokey Devil) یا اسموکی دی (Smokey D) نام هنری جِیمی هاردی (Jamie Hardy)، هنرمند نقاش مشهور خیابانی ونکوور است که ۲۰ سال است طرحهایش را روی دیوارهای شهر ونکوور و بهویژه شرق داونتاون میکشد. طرحهای اسموکی به بخشی از هویت شهری شرق داونتاون ونکوور بدل شده است و کارهای…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – خیلیها خواستند بروند و نتوانستند
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران خبر دستگیریاش را توی فضای مجازی میخوانم و هشتگهایی را که برای آزادیاش زدهاند. این روزها مدام خبر دستگیری میخوانیم. تازه باید امیدوار باشیم که خبر دستگیری باشد و نه مرگ. به نجات آن که دستگیر شده امیدی هست. اما آن که مرده را چگونه میتوان نجات داد؟ به عکسش نگاه میکنم و با خودم میگویم چقدر قیافهاش برایم آشناست….
بیشتر بخوانیددفها، شعری از مهرخ غفاری مهر برای مهسا (ژینا) امینی
مهرخ غفاری مهر – ونکوور به اعظم اختر، بهیاد ژینای زندگی او میرفت و تمامی اندامش میگریست جز چشمهایش نشناختش شاعر، بهنجوا صدایش کرد: ستاره! تمامی اندامش میگریست جز چشمهایش کوچههای خاکی شهر غمگین بودند پای شاعر توان رفتن نداشت اختر اما با لبخندی بر گوشهٔ لب میگریست تمامی اندامش میگریست جز چشمهایش زنی خیابان را جارو میکرد زنی به فرزندش شیر میداد زنی غذای خود را در کنار خیابان میپخت زنی ادرار فرزندش را از کنار خیابان…
بیشتر بخوانید