چشم‌خانه – شعری از دکتر فرشته وزیری‌نسب

چشم‌خانه – شعری از دکتر فرشته وزیری‌نسب

دکتر فرشته وزیری‌نسب – آلمان چشم‌ها در چشم‌خانه می‌رقصید دست‌ها را می‌دید پرنده‌های گشوده به‌سوی آسمان چشم‌هایم آفتابی بود قلبم پر از پروانه تفنگ دستت اما پر سایه از سوی سایه‌ها هزار دانه انار پاشید بر چشمانم و دهانت پر از مروارید‌های زرد زهرخندی بر لب زد چشم‌هایم دیگر در چشم‌خانه نمی‌گردند ارواحی سرگردان‌اند در افقی که ماه در آن به محاق می‌رود.  انگشتانت قرمز در هوا می‌چرخند پاهایت سرخ بر سر کُردی رقص می‌کوبند…

بیشتر بخوانید

سه شعر تازه از فرشته وزیری‌نسب

سه شعر تازه از فرشته وزیری‌نسب

فرشته وزیری‌نسب – آلمان این دَوَران این دَوَران در سرم طعم خاک می‌دهد طعم انار‌های کال و ممنوع باغچه طعم آب خنک حوض در ظهرهای بی‌خواب تابستان طعم رنگ در باغ‌های میوهٔ دزدی طعم اشتیاق دست‌های تو بر گونه‌های من طعم گس بوسه‌های دزدانه، نارس این دَوَران در سرم بوی خاک می‌دهد بوی گل‌های اطلسی در فروپاشی قطره‌های آب بوی ریس‌های پهن‌شده بر پشت‌بام‌ها بوی طرح‌هایی که پنهان می‌کشیدی از من بوی گل‌های رنگ‌رنگ در باغ‌های…

بیشتر بخوانید

دو شعر جدید از فرشته وزیری‌نسب

دو شعر جدید از فرشته وزیری‌نسب

دکتر فرشته وزیری‌نسب – آلمان ۱ امروز یکشنبه است از آن گاه‌های بی‌گاه که هیچ قطاری از روی تنهایی آدم‌ها رد نمی‌شود. این مسافر بازی آخر یک ساعتی می‌شود که بر سکوی سکوت منتظر ایستاده و هیچ قطاری نیامده ریل‌ها را نگاه می‌کند بیلبوردهای تبلیغاتی را نگاه خستهٔ خانه‌ها را و دست‌های بی‌چمدانش را بی‌حوصله در جیب‌های مختلف فرو می‌کند. چطور می‌توان دوباره به آن دو حفرهٔ خالی برگشت؟ به آن گلدان‌های خشک به آن…

بیشتر بخوانید

نیلوفر‌های خشکیده شعری از فرشته وزیری‌نسب

نیلوفر‌های خشکیده شعری از فرشته وزیری‌نسب

دکتر فرشته وزیری‌نسب – آلمان از من عکس بگیرید از چشم‌هایم از دست‌هایم از کودک تب‌دارم من سوژهٔ خوبی هستم برای اخبار و کودکم که جان می‌دهد جسمی‌ در یک عکس جسمی‌ مانده در گودال‌های آب در برف پشت مرزها نیلوفر هشت‌پر دارد دُرناها هر پرش را می‌شناسند و مرزها نامش را نشنیده‌اند برای مرزها نیلوفر یک ملت است نسبش از سویی به بابل می‌رسد از سویی به هند و از هر دو سو به…

بیشتر بخوانید

ریاضت – شعری از گونتر گراس

ریاضت – شعری از گونتر گراس

در اوایل دههٔ ۵۰ میلادی آدرنو در مقالهٔ «نقد فرهنگ و جامعه» نوشته بود: «بعد از آشویتس، نوشتن شعر بربریت است». گونتر گراس در دههٔ ۶۰ در شعر زیر می‌کوشد تا به او پاسخی مناسب بدهد و چگونگیِ زیستن و شعرنوشتن را در عصری توصیف کند که دنیا دیگر در آن سیاه یا سفید نیست، بلکه خاکستری است. گراس در شمارهٔ ۹ روزنامه «تسایت» به‌تاریخ ۱۹۹۰ در این مورد می‌گوید: «از آنجایی که من خود…

بیشتر بخوانید

مزمور نهم – شعری از محمود درویش

مزمور نهم – شعری از محمود درویش

محمود درویش (۱۳ مارس ۱۹۴۱ – ۹ اوت ۲۰۰۸) شاعر و نویسندهٔ به‌نامِ فلسطینی‌ست که جوایز بسیاری را برای تولیدات ادبی‌اش از آنِ خود کرده و شاعر ملی فلسطین محسوب می‌شود. در آثار او، فلسطین استعاره‌ای شد برای ازدست‌دادنِ عدن، تولد و رستاخیز و اندوه سلبِ مالکیت و جلای وطن. وی به‌عنوان تجسم و متفکرِ عرف شعر سیاسی در اسلام توصیف شده است؛ مردِ عملی که عملش همانا شعر اوست (۱). مزمور نهم شعری از:…

بیشتر بخوانید

انگشتر

انگشتر

دکتر فرشته وزیری‌نسب بهش گفته بودم وقتی می‌ری بیرون درِ پشت این غارغارک رو ببند، قبول نمی‌کنه. حالا اومدن بیرون دارن همه‌جا رو زیرورو می‌کنن. دنبال طلا می‌گردن حتماً. بهشون گفتم که ندارم. دخترم هم نداره. بعد دختره انگشتاشو نشونم می‌ده، به هر کدومش یه انگشتره، می‌گه: «به نامزدم گفتم همهٔ این انگشترایی که آوردی کافی نیست، من یک انگشتر زمردِ نگین‌درشت می‌خوام، اونو پیدا کن تا باهات عروسی کنم. حالا اومده دنبالش بگرده.» می‌گم:…

بیشتر بخوانید