مروری بر واکنش‌های دولت کانادا به سرکوب و کشتار مردم ایران در هفته‌های سیزدهم و چهاردهم از زمان شروع اعتراضات

مروری بر واکنش‌های دولت کانادا به سرکوب و کشتار مردم ایران در هفته‌های سیزدهم و چهاردهم از زمان شروع اعتراضات

سیما غفارزاده – ونکوور در حالی‌که شمارهٔ پیش نشریه زیر چاپ بود، متأسفانه خبر رسید که جمهوری اسلامی طی برگزاری دادگاهی شتاب‌زده، محسن شکاری، جوان ۲۳ ساله و از معترضان اخیر در تهران، را به اعدام محکوم کرد؛ حکمی که صبح پنجشنبه ۸ دسامبر به‌وقت ایران به اجرا درآمد. این در حالی است که ده‌ها تن از دیگر معترضان در معرض خطر اجرای حکم اعدام‌اند. در واکنش به اعدام محسن شکاری، روز پنجشنبه ۸ دسامبر، ملانی…

بیشتر بخوانید

دههٔ هشتادی‌ها – شعری از عباس سماکار

دههٔ هشتادی‌ها – شعری از عباس سماکار

عباس سماکار – سوئد خاطره‌های من به رؤیا بدل می‌شوند رؤیاهای من به شعر و من از همین‌جا که ایستاده‌ام تو را با آرزوها و رؤیاهایت بازمی‌شناسم   سخن‌گفتن به‌زبان سبزه و آب  پرسه‌زدن در خیال مه تو را یافتن و ترانه‌های شورشی‌ات را بازخواندن  مرا در شعر و رؤیای تو غرقه می‌سازد   جان‌های جوان با قامت بلند اراده  ترانه‌هایی که در سنگ طنین می‌افکند  رؤیاهایی دوردست و پاک و خونی که بودن را…

بیشتر بخوانید

چشم‌خانه – شعری از دکتر فرشته وزیری‌نسب

چشم‌خانه – شعری از دکتر فرشته وزیری‌نسب

دکتر فرشته وزیری‌نسب – آلمان چشم‌ها در چشم‌خانه می‌رقصید دست‌ها را می‌دید پرنده‌های گشوده به‌سوی آسمان چشم‌هایم آفتابی بود قلبم پر از پروانه تفنگ دستت اما پر سایه از سوی سایه‌ها هزار دانه انار پاشید بر چشمانم و دهانت پر از مروارید‌های زرد زهرخندی بر لب زد چشم‌هایم دیگر در چشم‌خانه نمی‌گردند ارواحی سرگردان‌اند در افقی که ماه در آن به محاق می‌رود.  انگشتانت قرمز در هوا می‌چرخند پاهایت سرخ بر سر کُردی رقص می‌کوبند…

بیشتر بخوانید

ایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: نفس‌هایم به شماره افتاد

ایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: نفس‌هایم به شماره افتاد

پیاده‌سازی*: فرنوش عزیزیان – ونکوور نفس‌هایم به شماره افتاد؛ تا جایی که توانستم دویدم اما به‌سختی می‌توانستم چشمانم را باز نگه دارم، گاز اشک‌آور تأثیر خودش را گذاشته بود. اگر بخواهم آن مدت را در ذهنم تصور کنم، حس می‌کنم به‌اندازهٔ چند قرن بود؛ چیزی که در واقعیت کمتر از یک‌ساعت طول کشید. کوچه‌ها تاریک بود و اکثر چراغ‌ها خاموش. تنها صداهایی که به گوش می‌رسید صدای شلیک لانچر اشک‌آور، و «مرگ بر دیکتاتور»هایی که…

بیشتر بخوانید

شعری از گروس عبدالملکیان برای خدانور لجه‌ای

شعری از گروس عبدالملکیان برای خدانور لجه‌ای

گروس عبدالملکیان – ایران لطفاً پیش از خواندن، این شعر را از اینجا بشنوید. به خدانور لجه‌ای و نخ سرخ باریکی که بادبادکش را پیدا خواهد کرد.   داغ در سینه داغ در دهان داغ بر پیشانی نامت چنان داغ که در دست نمی‌توان گرفت باید نوشت بر کاغذی، سنگی، گوری.   در نامت نظر که می‌کنم پر از خیابان‌هاست پر از نیمه‌شب‌ها پر از آتش‌ها نامت، نامه‌ای‌ست که تو به انقلاب نوشته‌ای! نامت پر…

بیشتر بخوانید

چگونه می‌شود از خودکشی نوجوانان آسیب‌دیده از شکنجه و بازجویی جلوگیری کرد

چگونه می‌شود از خودکشی نوجوانان آسیب‌دیده از شکنجه و بازجویی جلوگیری کرد

نغمه برزگر، روان‌درمانگر – شیکوتیمی، کبک در این روزها با توجه به خبرهای تأسف‌بارِ شنیده‌شده از چند مورد خودکشی در نوجوانانِ ۱۳ تا ۱۷ سال در ایران، بر آن شدم تا در این تحلیل کوتاه به‌اختصار به شرایط روانی سخت نوجوانان در دوران حساس بلوغ بپردازم. چرا که فشار و شکنجه بر نوجوانان می‌تواند اثرات مخرب و ویران‌کننده‌تری نسبت به افراد بالغ داشته باشد. امیدوارم این اطلاعات جامع بتواند کمکی برای خانواده‌ها و نزدیکان این…

بیشتر بخوانید

شعرهایی از مؤدب میرعلایی برای کیان پیرفلک

شعرهایی از مؤدب میرعلایی برای کیان پیرفلک

مؤدب میرعلایی – هلند   ۱ شنیدم امروز پسری نه‌ساله سر کلاس درس  با ادب تمام دستش را بلند کرد همان انگشت اجازه را سوی آسمان گرفت و  پرسید: «رنگین‌کمانِ شما در آسمانِ چندم خانه کرده است؟»   چند مرگ دیگر زیر عبا چند مرگ دیگر پشت پیراهن پیامبرگونه‌‌تان پنهان کرده‌اید؟   ۲ در آسمان رنگین‌کمان نیست فقط قطره‌قطرهٔ باران است که بسته به بودِ خورشید رنگین می‌شوند پسر‌ِ خوب‌ هر کس گفت این قطره‌ها،…

بیشتر بخوانید

شعری از لیلا صادقی برای کیان پیرفلک

شعری از لیلا صادقی برای کیان پیرفلک

دکتر لیلا صادقی – ایران تن تو رفته است اما تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری نرفته است تن تو خیابان تن تو شيشه گلوله تن تو باران و رنگين‌كمانى كه ناخداى آسمان تن تو نرفته است بیشتر از هر وقت دیگری که مادر بر مزار پسری نرفته است تن تو با یخ‌هایی كه می‌شوند بخار برای فروریختن ذره‌های تنت با باران روی سر تک‌تک من، شما، ایشان تن تو رفته است…

بیشتر بخوانید

شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

رضا کاظمی – ایران    ۱ آه پسرک! پسرکِ سبزهای سرخ و سرخ‌های شکفته بر خیابان، آیا در زندگیِ دیگر دوباره پرنده‌ای خواهی شد آوازخوانِ کوچه‌های آزادی؟ آیا در زندگیِ دیگر فصل پاییز ماهی به‌نام «آبان» خواهد داشت این‌گونه که زین پس تمام فصل‌های ما پاییز و ماه‌های ما آبان؟! آه پسرک! پسرکِ سرخ‌های جاری بر رودِ سبزِ خیابان، تو دیگر برای همیشه بخواب ما جای تو برای همیشه زندگی می‌کنیم و از شرم می‌میریم!  …

بیشتر بخوانید

ایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: روایتی از وحشی‌گری سرکوبگران در چهلم حدیث نجفی

ایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: روایتی از وحشی‌گری سرکوبگران در چهلم حدیث نجفی

پیاده‌سازی: فرنوش عزیزیان – ونکوور اینجا بهشت سکینه است. بهشت سکینه که چه عرض کنم. دیگر باید نامش را جهنم گذاشت. چهلم حدیث نجفی است. حدیث نجفی، دختری زیبا و سرشار از شور و امید و زندگی بود که روز ۳۰ شهریور بر اثر اصابت گلوله‌ٔ نیروهای امنیتی در کرج کشته شد. می‌گویند بدنش پر از گلوله‌های ساچمه‌ای بوده است و سه گلولهٔ جنگی هم به بدنش شلیک کرده‌اند. یعنی یک دختر ۲۲ ساله این‌قدر…

بیشتر بخوانید
1 7 8 9 10 11