نیکی فتاحی – ونکوور کتاب «پان»، نوشتهٔ کنوت هامسون (برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۲۰)، برای اولین بار توسط حسین قوامی از زبان اصلی (نروژی) به فارسی برگردانده شده است. این کتاب را نشر زن در ونکوور، به دو صورت چاپی و الکترونیکی (ایبوک)، منتشر کرده است که نسخهٔ الکترونیکی آن بهصورت رایگان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته و میتوان آن را از وبسایت zanpublication.com تهیه کرد. دربارهٔ نویسنده کنوت هامسون (۱۸۵۹ – ۱۹۵۲) نویسندهٔ نروژی،…
بیشتر بخوانیدادبیات
پنج معرفی لاغر!
عاطفه اسدی – آلمان بعضی وقتها هم که آدم میخواهد لابهلای چند کتاب قطور، به خودش استراحت بدهد یا زمانهای مردهٔ دهدقیقه، یکربعیاش را در اتوبوس و مترو و موقع انتظار، زنده کند، خواندن کتابهای لاغر خیلی میتواند مفید باشد. مثلاً لیست زیر، چند معرفی کوتاه از کتابهایی لاغر و خوشخوان است که میتوانند به این منظور، مفید باشند. ۱. سینما از نظر چند نویسنده این کتاب را انتشارات پیام در سال ۱۳۵۸ منتشر کرده است….
بیشتر بخوانید«نینا» روایتی از انسانیت، مبارزه و بخشی از روزگاران سخت زنان و مردان ایران
گفتوگو با بهاره دهکردی، مدیر تولید و بازیگر، و مجتبی دانشی، آهنگساز و بازیگر فیلم سینمایی «نینا» سیما غفارزاده و هومن کبیری پرویزی – ونکوور عکسها از مهرشاد شرافت باخبر شدیم فیلم سینمایی نینا بهکارگردانی عبدالرضا کاهانی، کارگردان نامآشنای ایرانی، اوایل سپتامبر در ونکوور به روی صحنه خواهد رفت. این فیلم اقتباسی است از رمان «نینا»، نوشتهٔ دکتر مهدی مشگینی، که چند سال پیش در ونکوور منتشر شد و در سال ۲۰۲۰ گزارشهایی از انتشار آن و…
بیشتر بخوانیدروایت «نینا» و ستمی که بر زنان ایران شده است، اینبار بر پردهٔ نقرهای
گفتوگو با دکتر مهدی مشگینی، نویسندهٔ رمان «نینا» و تهیهکنندهٔ فیلم سینمایی «نینا» سیما غفارزاده و هومن کبیری پرویزی – وست ونکوور عکسها از مهرشاد شرافت باخبر شدیم فیلم سینمایی نینا بهکارگردانی عبدالرضا کاهانی، کارگردان نامآشنای ایرانی، اوایل سپتامبر در ونکوور به روی صحنه خواهد رفت. این فیلم اقتباسی است از رمان «نینا»، نوشتهٔ دکتر مهدی مشگینی، که چند سال پیش در ونکوور منتشر شد و در سال ۲۰۲۰ گزارشهایی از انتشار آن و همچنین بررسی این…
بیشتر بخوانیدقسم بر خون یارانم… قسم بر مادرم ایران؛ شعری از مهدی خدابخش
مهدی خدابخش – ایران از اینجا تا همان شبهای خونآلود کردستان از اینجا تا مصلّیهای خونین در بلوچستان از اینجا، قلب تهرانی که میلرزد زمینش با↓ عروسکهای بیپروای رقصان، توی اکباتان از اینجا تا اوین از عمق مردابی که میپیچد نفیری از هیولاهای زندانبانِ در زندان به هر محبس، به هر مسلخ، به سلّاخان و جلّادان به قربانگاه و قربانی ضحّاکان بیوجدان قسم بر بارش خون از دو چشمانی که جاری شد به پای عشق…
بیشتر بخوانیدزرد و آبی – داستان کوتاهی از بنیامین عباسی
بنیامین عباسی – ترکیه زرد گفت: «تا کی میخوای به اونطرف میلهها نگاه کنی؟» آبی نوکش را به چوب وسط قفس کشید و جواب داد: «تا وقتی که بتونم راهی پیدا کنم.» – واقعاً؟ هنوز امید داری؟ بعد از اینهمه کلهکوبیدن به میلهها، بعد از اینهمه نوکزدن به در، هنوز امید داری؟ – جز امیدداشتن، کاری از دستم برنمیاد. – شاید با بچهدارشدن رویهٔ زندگیت عوض شد… – آه، شروع نکن دوباره. رویهٔ زندگی من…
بیشتر بخوانیددر کوچههای ماهوتی؛ شعری از شیدا محمدی
شیدا محمدی – آمریکا در باد گیسوان من عقربههای فشفش و افشان. در باد بزم نارنجی و گسِ خدایان در باد… تو آنجا در باغ تاریک لیلیت کت و شلوار مست و بیمن و اِی چشم شوم بیدار شو نفسهای چنبر و سوزان و اِی چشم شوم بیدار شو شیشههای گستاخ و طرار و اِی چشم شوم… و صورت من رعد و برق و کلاغ وُ چشمهای تو مگسهای وزوز و مرواریدهای سیاه من وُ…
بیشتر بخوانیدپرسه در شهر؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی
پویا خازنی اسکوئی – ایران پرسه در شهر میزنیم آرام ما شبیه غریبهها هستیم گمشدن، یک علاقهٔ ابدی آخرِ کوچههای بنبستیم صبح تا شب، مسیرِ بیمقصد داخل جوبها مچاله شود مثل تزریقِ کافئین در رگ شورِ دیوانهوار تا به ابد مزّهٔ قهوه روی لبهای کارمندان هر اداره نشست کار و کار و شبانه هم در کار [استراحت، مزاحم کار است!] روی میز اداره رفتیم و روی کیبورد کامپیوترها در خیال فرار…
بیشتر بخوانیدجاودانهشدن در قلب حوادث فرعی
عاطفه اسدی – آلمان اگر کتابهای پر از حرف و فلسفیدن دوست دارید، میلان کوندرا و جاودانگیاش منتظر شما هستند؛ رمانی که اولین بار در سال ۱۹۸۸ به زبان چکی منتشر شد. کوندرا، نویسندهٔ بزرگی است که بسیاری او را با لقب «نویسندهٔ تبعید» میشناسند؛ نمادی از برتری قدرت قلم و ادبیات بر خطوط قرمز محدودکنندهای که حکومتها برای انسان مشخص میکنند. ممنوعیتها، ازدستدادن وطن، تابعیت و زبان، نتوانستند کوندرای بزرگ را تبدیل به یک نویسندهٔ…
بیشتر بخوانیدمیخواستم تو را برای یک نفر توصیف کنم – داستان کوتاهی از فاطمه اختصاری
فاطمه اختصاری* – نروژ با احترام به براتیگان و داستان «میخواستم تو را برای یک نفر توصیف کنم» چند روز پیش داشتم سعی میکردم تو را برای یک نفر توصیف کنم. تو شکل هیچ آدمی که من تابهحال دیدهام، نیستی. نمیتوانستم بگویم «خب، اون عینهو استالینه، جز اینکه سیبیل نداره، دهنش هم یه جور دیگهست و البته از سیاست هم چیزی نمیفهمه.» نمیتوانستم بگویم، چون تو اصلاً شکل استالین نیستی. دست آخر، چارهٔ کار را…
بیشتر بخوانید