سه اثر بزرگ: صد سال تنهاییِ گابریل گارسیا مارکز، آخرین آهِ مغربیِ سلمان رشدی، و ابلهِ داستایوفسکی، میلان کوندرا برگردان: مریم رئیسدانا – آمریکا سه مضمون: تولید مثل، جمعیت و خنده از خلال این سه نمونه، میلان کوندرا، در سه مقالهٔ قدیمی و منتشرنشدهٔ خود، چیزی را بیان میکند که خودش آن را فرزانگی یا هوشیاری وجودی رمان مینامد. مقاله اول، رمان و تولید مثل «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز، نوعی پیروزی رمان است. با…
بیشتر بخوانیدادبیات
دنیای من و آدم کوچولوها – انگیزهٔ بلندکردنِ مو
رژیا پرهام – تورنتو دختر کوچولوی سه سال و نیمهٔ مهد کودکم رؤیایی دارد؛ داشتن موهای خیلی بلند! تار موهایش خیلی ظریفاند – از آن موهایی که در این سن بهسختی بلند میشود – بلوندِ خیلی روشن و تا زیر گردنش. و بدون شک معیار زیبایی آدمها برای دخترک، داشتن موهای بلندست و آقایان هم اصلاً زیبا نیستند، مگر آنکه مثل پدر آلیس موهای بلند داشته باشند! طی یک ماه گذشته بارها تئوریهای جدیدی را برای…
بیشتر بخوانیدمنیرو روانیپور: خیلی مانده است تا جهان زن را قبول کند
گفتوگو با منیرو روانیپور به بهانهٔ حضورش در ونکوور سیما غفارزاده – ونکوور هفتهٔ اول ماه دسامبر گذشته، منیرو روانیپور، نویسندهٔ بنام ساکن آمریکا، مهمان شهرمان بود. طی چند روز اقامت وی در ونکوور، دو برنامهٔ دیدار، یکی در کارگاه داستاننویسی استاد محمدعلی در محل خانهٔ فرهنگ و هنر ایران در نورث ونکوور، و دیگری در محل کتابخانهٔ مرکزی کوکئیتلام برگزار شد. گزارش هر دو برنامه در شمارهٔ ۷۰ رسانهٔ همیاری انتشار یافت. در پی…
بیشتر بخوانیدچند شعر عاشقانه از پل الوار (Paul Éluard)
برگردان: غزال صحرائی – فرانسه «شب هیچگاه کامل نیست» از مجموعه شعر «آخرین شعرهای عاشقانه» شب هیچگاه کامل نیست همیشه آنجا – چرا که من میگویم، چرا که من بدان تأکید میورزم – در انتهای اندوه، پنجرهای باز است پنجرهای روشن همیشه آنجا رؤیایی بیدار مانده است همیشه آنجا خواهشی هست برای برآوردن عطشی برای سیراب شدن قلبی بخشنده دستی بهپیشآمده، آغوشی گشوده چشمانی دقیق و مراقب و یک زندگی، زندگیای برای با هم سهیم شدن……
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – حقِ دیده شدن!
رژیا پرهام – تورنتو Stop Forgetting Me! (من رو نادیده نگیر) این جملهای است که دخترک سه سالهٔ مهدکودکم مدام بهکار میبرد! کافیست چشمش به کسی که دوست دارد بیافتد و آن شخص حواسش به او نباشد، مصمم جلو میرود و جملهاش را با لحنی حق به جانب تکرار میکند. در لحنش معصومیت و جدیتی هست که با بیپروایی همراه است؛ بدون کوچکترین نگرانیای از قضاوت آدمها. شاید میداند که بچهها هنوز قضاوت کردن را از…
بیشتر بخوانیدشخصیتهای شیشهای
تحلیلی بر شخصیتهای نمایشنامهٔ باغِوحش شیشهای اثر تنسی ویلیامز نویسنده: مریم رئیسدانا – آمریکا برگردان: آتوسا زرینکوب – همیلتون باغِوحش شیشهای نوشتهٔ تنسی ویلیامز (۱۹۸۳-۱۹۱۱)، درامی مدرن است در هفت پرده با پنج شخصیت. شخصیتهای اصلی این نمایشنامه عبارتاند از تام وینگفیلد (پسرخانواده، شخصیت اصلی، راوی داستان)، آماندا وینگفیلد (مادر خانواده)، لورا وینگفیلد (دختر معلول خانواده)، جیم (دوست تام) و دستِ آخر پدر خانواده که البته حضور فیزیکی ندارد، اما عکسش بر دیوار خانه است….
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – نخوردنیها
رژیا پرهام – تورنتو دخترک چهارسالهٔ مهدکودکم میگوید: Razhia, I wish all the animals were bear or crocodile then they couldn’t be eaten by humans. (رژیا، کاش همهٔ حیوانات خرس یا تمساح بودند، اونوقت دیگه آدمها نمیتونستن اونها رو بخورن.)
بیشتر بخوانیدرئالیسم جادویی یا ادبیات ساحلنشینِ جنوب ایران
در کارگاه داستاننویسی استاد محمد محمدعلی با منیرو روانیپور هومن کبیری پرویزی – نورث ونکوور سهشنبه شب هفتهٔ گذشته، ۴ دسامبر ۲۰۱۸، کارگاه داستاننویسی استاد محمدعلی همچون همیشه بهجای برگزاری جلسات عادی خود، پذیرای میهمان فرهیختهٔ شهرمان بود؛ میهمان ما اینبار منیرو روانیپور بود که طی سفری چندروزه، علاوه بر دیدار در کارگاه داستاننویسی، دو دیدار عمومی دیگر با وی به همت کولیهای مقیم ونکوور تدارک دیده شده بود. در بخش اول این جلسه، ابتدا…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – دکمههای آزاردهنده
رژیا پرهام – تورنتو اگر دیدید یک فسقلی چهارساله مشغول است و با جدیت تمام همهٔ دکمههای لباس عروسک محبوب مهدکودکتان را از لباسش جدا میکند، بههیچوجه به جنبهٔ خرابکاریاش فکر نکنید و سؤال غیرضروری هم نپرسید، چون ممکن است جوابش با خونسردی تمام این جمله باشه: «دکمههاش اذیتش میکردند!» پاسخی کاملاً منطقی که نتیجهٔ تجارب شخصی دخترک محسوب میشود. (از نظر دخترک دکمهها آزاردهندهاند و او بههیچوجه لباس دکمهدار نمیپوشد.)
بیشتر بخوانیدمعرفی مجموعه شعر «زمزمههای دل» اثر م. اسحاق ثنا
سیما غفارزاده – ونکوور چندی پیش دوست گرامی، آقای اسحاق ثنا، جدیدترین کتابش یعنی مجموعه شعر«زمزمههای دل» را لطف نموده و برایم ارسال کرده بود. متأسفانه بهدلیل تراکم مطالب انتخابات و رفراندوم، فرصت معرفی این کتاب فراهم نشده بود. اسحاق ثنا، شاعر و ادیب افغان و ساکن ونکوور است. این کتاب، هشتمین مجموعه شعرش است. مجموعه اشعار پیشین وی به ترتیب «نالههای شب»، «دردها و سوزها»، «در انتظار سحر»، «برگهای سبز»، «برگهای احساس»، «یاد وطن»…
بیشتر بخوانید