قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور گفتار ما اینبار دربارهٔ ترجَمه است. هنر ترجمه را به چند نوع تقسیم میکنیم: ١- ترجمهٔ کلمهبهکلمه، یا تحت اللفظی. مثال آن برگردان عربی به فارسی از دو آیهٔ قرآن از سورهٔ الکهف است: وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلَی رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا. قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا؟…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
پروژهٔ اجتماعی (۷۳) – مهاجرتهای بیانتها
مژده مواجی – آلمان مراجعم در حین کوچینگ شغلی ناگهان موضوع را به جهت دیگری کشاند و پرسید: – از کشور دانمارک خیلی برای زندگیکردن تعریف میکنند. این را از بستگانمان شنیدم که آنجا زندگی میکنند. شما چه فکر میکنید؟ برایش از کشور دانمارک و کلاً کشورهای اسکاندیناوی، سیستم زندگی آنجا، مدرسه و هرچه میدانستم، تعریف و تمجید کردم، البته بهجز آبوهوایش. آنچنان با دقت گوش میداد که احساس کردم کنجکاویاش جدیتر از این حرفها است…
بیشتر بخوانیدمعرفی فیلم و سریال: راهپله – The Staircase
آرام روانشاد – ایران راهپله، مینیسریال آمریکایی در ژانر درام-جنایی واقعی ساختهٔ آنتونیو کامپوس است که بر اساس مستندهای جنایی واقعی بههمین نام در سال ۲۰۰۴ توسط ژان-زاویه دو لیستاد ساخته شده است. بازیگران اصلی عبارتاند از: کالین فرث، تونی کلت، مایکل استولبارگ، دین دیهان، سوفی ترنر، پاتریک شوارتزنگر و… این سریال در ۵ مهٔ ۲۰۲۲ در شبکهٔ اچبیاو پخش شد. راهپله بازخوردهای مثبتی را از طرف منتقدان دریافت کرد و عمدتاً برای نقشآفرینیهایش تحسین شد. داستان سریال یک شب مایکل پترسون، رماننویس جنایی،…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – چه شد که کارمان به اینجا کشید؟
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران «به شوهرم گفتهام شرطم برای بچهدارشدن این است که از ایران برویم و او قبول کرده است. البته نه اینکه بهراحتی قبول کند. اما آنقدر عاشق پدرشدن است که قبول کرد.» زن جوان با این جمله سر حرف را با من باز میکند. برایم میگوید که سیساله است و سه سال است که ازدواج کرده. ازدواجش عاشقانه بوده است و…
بیشتر بخوانیدنگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت چهلم
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور آخرین نکات دربارهٔ شعر نو، چند نمونه و نقد آن یک شعر کوتاه از سیدعلى صالحى: اگرچه گفتهاند / دهان تو را خواهیم بست / اما نگران سکوت من نباش، / چشمهای دلواپس من / باز با تو سخن خواهند گفت. / اگر چه خواستهاند / چشمهای مرا دوباره ببندند / من نگران دیدنِ دنیا نیستم / دستهاى خستهٔ من / باز با تو سخن…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۷۲) – نام مادر، نام پدر
مژده مواجی – آلمان زنگ زد که میخواهد پیشم بیاید و نیاز به مشاوره و تکمیل مدارکش دارد. زیاد پیش میآید که مراجعان بعد از اتمام دورۀ مشاوره با ما دوباره تماس بگیرند و هنوز نیاز به کمک داشته باشند. چند ماهی از کوچینگ شغلیای که با او داشتم، گذشته بود. در آن مدت آرزویش این بود که پدر و مادرش را که در سوریه زندگی میکردند، دوباره ببیند. مدت کوتاهی بعد از کوچینگ در تماس…
بیشتر بخوانیدمعرفی فیلم و سریال: سکوت – Silence
آرام روانشاد – ایران کارگردان: مارتین اسکورسیزی محصول: ۲۰۱۶ بازیگران: اندرو گارفیلد، آدام درایور، لیام نیسون، تادانابو آسانو، ایسه اوگاتا، یوسوکه کوبوزوکا، شینیا تسوکاموتو جوایز: جایزهٔ حلقهٔ منتقدان فیلم لندن برای بهترین بازیگر نقش اول مرد، جایزهٔ هیئت ملی بازبینی فیلم برای بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی، نامزد بهترین فیلمبرداری در هشتاد و نهمین دورهٔ جوایز اسکار داستان فیلم رودریگز و گاروپه، دو مبلّغ کاتولیک در پرتغال، پس از مطلعشدن از سرنوشت ارتداد کشیش فرِرا که استاد مذهبی…
بیشتر بخوانیدگزارشی از «کارگاه داستاننویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، فریبا صدیقیم، نویسندهٔ ساکن لس آنجلس
نغمه فراهانی – ونکوور در تاریخ سهشنبه، ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، کارگاه داستاننویسی ونکوور تحت نظر استاد محمد محمدعلی، میزبان فریبا صدیقیم، نویسندهٔ ساکن لس آنجلس بود. این جلسه از طریق زوم برگزار شد و حدود ۲۷ نفر در آن شرکت داشتند. هماهنگیهای لازم برای برگزاری این جلسه را کامران قوامی و گردانندگی آن را فریبا فرجام از اعضای «کارگاه داستاننویسی ونکوور» بر عهده داشتند. در ابتدا استاد محمدعلی مطابق معمولِ برنامههای ویژهٔ کارگاه، طی مقدمهای…
بیشتر بخوانیدزرد – داستان کوتاهی از فریبا صدیقیم
فریبا صدیقیم – آمریکا که بروم جلوی پنجره و بیاختیار چشم بدوزم به سگ خانهٔ همسایه. که ببینم تکهپارچهای روی طناب باد میخورد و دور خودش میپیچد. که آن پارچه چه رنگی داشته باشد؛ زرد باشد یا نه فرقی هم نکند. فقط مهم این باشد که باز یادم بیاید: «باید میرفتم گم میشدم.» گفت: «آره. باید میرفتی گم میشدی.» و شلاق بهشکل ماری که برقصد، از پیشانی تا چانه پایین آمد: «حرامزادهٔ پدرسوخته.» زرد گفت:…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – قصهٔ افشین*
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران دم ظهر است و گرمای تهران بیداد میکند. هوای گرم و آلودگی در هم ادغام شده و گاهی نفسکشیدن سخت میشود. مسافرم مرد جوان قدبلندی است که عینک بزرگ و سیاهی بر چشم زده و موهایش را بهسمت بالا شانه کرده است. وقتی عینکش را برمیدارد، میفهمم که علیرغم حجم بالای موهای سفیدش، جوان است. قبل از اینکه عینکش را…
بیشتر بخوانید