امیرحسین اسلامی میرآبادی* حتماً واژههائی مانند «موسیقی اصیل ایرانی»، «موسیقی سنتی ایرانی»، «موسیقی ردیفی»، «موسیقی دستگاهی» و… به گوشتان خورده و یا حتی شما نیز بارها بهکار بردهاید. اما هیچوقت فکر کردهاید که آیا: ۱) این واژهها صحیحاند و معنای مورد نظر را دربرمیگیرند؟ ۲) و این نوع و گونهٔ موسیقی شامل چه چیزهائی میشود؟ در ابتدا باید متذکر شد تا بهمرور واژهٔ «موسیقی کلاسیک ایرانی» جایگزین عناوینی چون «سنتی»، «اصیل»، «دستگاهی» یا «ردیفی» شود….
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
جوالدوز – خودزنی
قسمت اول «جوالدوز» را در اینجا بخوانید. دوستان عزیز، جوالدوز هستم، دامت برکاته! خانجونم که معرف حضور هستن؟! حالا ممکنه بگید: چه خبره؟… همهش تبلیغ خانجونشو میکنه. نترسید، ایشون به رحمت خدا رفته و قصد نداریم بندازیمش به کسی. اصلاً بهقول «مش قاسم»، این بیناموسیا تو مملکت ما سابقه نداره. گفتم مملکت ما، منظورم ایران نیست ها! یعنی هم هست و هم نیست. آخه واقعیتش اینه که من نمیتونم بگم کجایی هستم. پدرم ارتشی بود…
بیشتر بخوانیدمودیلیانی، این نقشآفرینِ سرگشته
حمیدرضا یعقوبی این نقاش یهودی یكی از بااستعدادترین نقاشهای نیمهٔ اول قرن بیستم بود. میخوارگی افراطیِ نوشیدنِ ابسنت، همان مشروبی که ونگوگ را به نابودی کشاند، برندی تقلبی و ارزانقیمت و مصرف مواد مخدر مودیلیانی را در جوانی به موازات مرگ زودهنگام قرار داد و تأسف اهل هنر را رقم زد که چرا بیشتر عمر نکرد و آفریدگارِ سهم بیشتری از شاهکارهای ذهن طنازش نبود. شاید اگر اندی گارسیا نبود، هیچوقت این رقیبِ پابلو پیکاسو…
بیشتر بخوانیدیوما- شعر جدیدی از کافیه جلیلیان
کافیه جلیلیان – تورنتو یوما*، هنوز شهرتفزده از مويههای تو بیتاب است آن روزِ سياه عبا به سر کشيدی سرمه به چشم کل زدی حجله بستی تنهای سرد سه سروِ جوانت را زيرِ نخلهای سربريده چال کردی يوما، غرش تانکها کاتيوشاها تکتيرهای دور و سايههای ترسناک اجنبی بر خانهها ضجهٔ «يا ولدی»ات کمر شهر را شکست يوما، بیزمان، بیروايت مرگ زندگی درچشم خونیات، فرياد شد غزل، ترانه نوحهکنان، بر درگاه خانهٔ گِلیات باريد يوما، ديگر…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – حساسیت
رژیا پرهام ادمونتون – کانادا خواهر دوازدهسالهٔ دخترک در یکی از گردشهای مدرسه به مکانی رفته بود که سگهای بیسرپرست را نگهداری میکنند. چند روز بعد، پدر دخترک زودتر از معمول بهدنبالش آمد و گفت، یک «سورپرایز» برای او دارد. یک سگ یکسالهٔ خوشگلِ سفید و مشکی! موضوع صحبت دخترک تغییر کرد. دائم از عضو جدید خانواده میگفت. از کارها و شیطنتهایش. از خوشحالی خواهرش که یک کار خوب انجام داده و … اواسط ماه…
بیشتر بخوانیدشنبهها
علیرضا غلامی شیلسر شنبه دو سال از ازدواجمان میگذرد. دیگر رمقی برای ادامهٔ زندگی مشترکمان ندارم. کاش او نبود. چه میشد بلایی بر سرش میآمد. سرطان، تصادف، نوع مردنش مهم نیست، فقط شرش کم میشد. دیروز وقتی زن همسایه را دیدم، فهمیدم که دیگر زنم را دوست ندارم. قیافهٔ همسرم بیروح و فاقد هرگونه شادیِ واقعیست. اما در عوض زن همسایه پر از نشاط و انرژی است. کاش میشد زنم میمرد. لبخند زن همسایه را…
بیشتر بخوانیدیادی از سال بلو (Saul Bellow)
حمیدرضا یعقوبی به بهانهٔ پنجم آوریل ۲۰۰۵ میلادی – روز وداع همیشگیِ سال بلو – ادای احترامی و یادی… به گفتهٔ فیلیپ راث (Philip Roth) نویسندهٔ آمریکایی، ستون ادبیات قرن بیستم آمریکا توسط دو نفر بنا نهاده شده است؛ ویلیام فاکنر و سال بلو. این دو در کنار هم هرمان ملویل (Herman Melville)، ناتانیل هاوثورن (Nathaniel Hawthorne) و مارک تواینِ (Mark Twain) قرن بیستماند. اصل و نسب به مردمان سن پترزبورگ داشت، اما زادهٔ شهر…
بیشتر بخوانیدکارگاه داستاننویسی، کارگاه ترجمه
سُلماز لکپور بههمراه سردبیر نشریه، خانم سیما غفارزاده برای تهیهٔ گزارش به کارگاه داستاننویسیِ استاد محمد محمدعلی در خانهٔ فرهنگ و هنر ایران رفتهایم. کارگاه در اتاقی نسبتاً بزرگ برگزار میشود؛ جایی که دیوارهای آن به تابلوهای خطاطی زیبایی، کارِ گروه خوشنویسی خانهٔ فرهنگ و هنر ایران، مزیّن است. میز بزرگ میان اتاق با تکههایی از رومیزیهای سنتی پوشیده شده و ظرفهایی پر از شیرینیهای ایرانی روی آن قرار دارد. فضای اتاق و خصوصاً بویی…
بیشتر بخوانیدنمایش «ماتریوشکا» در ونکوور
نمایش «ماتریوشکا» بر اساس ۸ داستان کوتاه از آنتون چخوف، توسط پارسا پیروزفر نوشته و کارگردانی شده است. پارسا پیروزفر، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایران، که در فیلمها و سریالهایی چون «در چشم باد»، «میهمان مامان»، «زن زیادی»، «نقاب» و «اینجا بدون من» ایفای نقش کرده است، اینک به تنهایی ایفاگر نقش تمام شخصیتهای این اثرِ نمایشی، مشتمل بر ۸ اپیزود، است. این تئاتر که در اجراهای پیشین خود در لسآنجلس، تورنتو و مونترآل…
بیشتر بخوانیدگفتوگوی اختصاصی با ساسان قهرمان – قسمت دوم
قسمت اول این گفتوگو را در اینجا بخوانید سُلماز لکپور چه شد که ادامهٔ کار نشریهٔ وزین «سپیدار» با وجودِ سه دوره انتشار میسّر نشد؟ در یک کلمه، مشکل مالی و دستتنهایی! البته جز دورهٔ سوم، که نشر اینترنتی بود. گرچه در آن مورد هم باز کمبود امکانات و وقت (و باز، ناشی از کمبود مالی و گرفتاریهای شغلی و بهقول سعدی «کارِ گل»!) ادامهٔ کار را ناممکن کرد. دورهٔ اول «سپیدار» (که در آن…
بیشتر بخوانید