نگاهی به رمان خنش* نوشتهٔ رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن سوئد مریم رئیسدانا – آمریکا خنش در لغت یعنی خارش تن. روایت با گفتوگویی درونی و کابوسزده میان محمدرضا و یلدا آغاز میشود. جانوری ترسناک پیچان در عبایی سیاه که به تن کودکانهٔ شخصیت اصلی حلول میکند و جان و بدنش را در ابدیت خارش دردناکی محصور میکند؛ چالش دائمی و چندین و چند سالهٔ بین زن و مرد اسیرشده در آن تن نحیف. خنش، شاید یکی…
بیشتر بخوانیدمعرفی کتاب
مروری بر آثار ادبی و هنری مربوط به فاجعهٔ سرنگونی پرواز پیاس۷۵۲
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور چهار سال از فاجعهٔ سرنگونی پرواز پیاس۷۵۲ میگذرد. فاجعهای بهتآور که هنوز در یاد اغلب ایرانیان بهویژه ایرانیان مهاجر ساکنِ کانادا زنده است. در این چهار سال برنامهها و گردهماییهای متعددی برای پشتیبانی از دادخواهی خانوادههای جانباختگان و همچنین گرامیداشت یاد مسافران بیگناه پرپرشده در این پرواز برگزار شده است. اما کار دیگری که اگر اهمیتش از برگزاری تجمعات بیشتر نباشد، کمتر نیست، تولید آثار ادبی و هنری متعدد…
بیشتر بخوانیدایدههایی حوالی خنش
مروری بر رمان «خنش»* نوشتهٔ رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ایرانی ساکن سوئد امیرحسین یزدانبُد – ادمونتون از اواخر دههٔ هشتاد، درست وقتی که جریان روزِ ادبیات تلاش میکرد بر پوست چروکیدهٔ روایت فارسی که سانسور فردی و ساختاری و وزارتی، همهجایش را آبلهگون کرده بود، طرحی تازه بزند، باوری جمعی شکل گرفت که کار ادبیات رئالیستی تمام است. تو گویی همه به این نتیجه رسیده بودند که همهٔ گفتنیهای ممکن گفته شده و حالا نوبتِ بههمریختن…
بیشتر بخوانیدهفت درس عشق از زبان محمد محمدعلی؛ در کتاب «خطابههای راهراه: داستانی ناتمام»، آخرین کتاب منتشرشدهٔ او
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر سعید ممتازی – ونکوور این ذرهذره گرمی خاموشوار ما یک روز بیگمان سر میزند جایی و خورشید میشود تا دوست داریام تا دوست دارمت تا اشک ما به گونه هم میچکد ز مهر تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار کی مرگ میتواند نام مرا بروبد از یاد روزگار؟ ~ سیاوش کسرایی همواره…
بیشتر بخوانید«خطابههای راهراه»؛ از واگویههای ذهن نویسنده تا تجسم جهان پیرامونی
دکتر نگین ساسانفر – ونکوور از همهٔ اسرار الفی بیش برون نیفتاد، و باقی هرچه گفتند در شرح آن الف گفتند، و آن الف البته که فهم نشد. ~ مقالات شمس تبریزی، دفتر اول، صفحهٔ ۲۴۱ مقدمه «خطابههای راهراه: داستانی ناتمام» رمان جدیدی است از آقای محمد محمدعلی (برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ این کتاب اینجا کلیک کنید) با ساختاری تازه و متفاوت در مقایسه با دیگر آثار ایشان که میتوان بهتفصیل در باب این تفاوتها…
بیشتر بخوانیدمروری بر کتاب «کنسرت در پایان زمستان» نوشتهٔ اسماعیل کاداره، ترجمهٔ مهین میلانی
درفشه جوادیان کوتنایی – ونکوور اسماعیل کاداره شاعر، نویسنده و روزنامهنگار پرآوازهٔ آلبانیایی در سال ۱۹۳۶ زاده شد. در بیستسالگی برای فراگیری هنر داستاننویسی به مسکو رفت. پس از چهار سال آموزش با نگاهی انتقادی دربارهٔ برخی از دیدگاههای هواداران کمونیسم و انبوهی نوشته به آلبانی بازگشت. پس از چندی کار با انتشار نوشتههایش مخالفت شد. او در سال ۱۹۹۰ از کشور فرانسه پناهندگی گرفت و در سال ۱۹۹۶ به عضویت فرهنگستان علوم اخلاقی و سیاسی…
بیشتر بخوانیدنگاهی به مجموعهعکسهای آرش درویش در کتاب جدیدش، «روزی روزگاری طهران»
مجتبی طالقانی* – ونکوور «روزی روزگاری طهران» مجموعهعکسهایی است که آرش درویش، هنرمند ساکن ونکوور، در سالهای نهچندان دور و البته چنانکه خود اشاره کردهاند پیش از آمدن و همهگیرشدن موبایلهایی که دوربینهای بسیار پیشرفتهای هم دارند، از بناها و ساختمانهای تهران گرفتهاند. کار ارزشمندی که البته با توجه به تحصیل در رشتهٔ گرافیک و سوابق اجرایی و هنری ایشان قابلانتظار نیز بوده است. «شهرها را روحی است در کالبد عمارتها و کوی و برزن.»…
بیشتر بخوانیدمروری بر رمان «کوری» اثر ژوزه ساراماگو – ابلیس سفید کوری و مرهمِ زنان بر چشم بیمار جهان
مهرخ غفاری مهر – ونکوور شاید هر کدام از ما بارها و بارها سایهٔ «ابلیس سفید» را در جایجای جهان درون و بیرون خویش حس کرده باشیم. کابوس وحشتناکی که ما را وادار میکند از خود بپرسیم: من واقعی کیست؟ اجتماعی که در آن زندگی میکنیم چه مختصاتی دارد؟ ژوزه ساراماگو* در رمان کوری آیینهای شفاف در برابر خواننده میگذارد و با هنرمندی نویسندهای توانا عصارهٔ تجربهٔ هستیشناختی خویش را در یک روایت داستانی میریزد. نویسنده با تخیل…
بیشتر بخوانیدمروری بر کتاب «ملت عشق» نوشتهٔ الیف شافاک
مهرخ غفاری مهر – ونکوور الیف شافاک۱، نویسندهٔ بریتانیایی-ترکیهای، متولد اکتبر سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه است. شافاک یا شفق در فارسی، کودکی و نوجوانی پرفرازونشیبی را از سر گذراند. او که بعد از جدایی پدر و مادرش، بیشتر دوران کودکی خود را نزد مادربزرگ مادریاش گذراند، با دشواریهای فرهنگی مانند تفاوت زبانی، تبعیض، دراقلیتبودن، هم بهخاطر زبان و هم بهخاطر زنبودن، و… مواجه شد و درسهای فراوان از آنها گرفت. در نوجوانی همراه مادرش که دیپلمات بود…
بیشتر بخوانیدمروری بر کتاب لولیتا، اثر ولادیمیر نابوکوف
مهرخ غفاری مهر – ونکوور ولادیمیر نابوکوف (۱۸۹۹ – ۱۹۷۷) نویسندهٔ داستانهای کوتاه، شاعر، مترجم، منتقد ادبی، استاد دانشگاه، و حشره(پروانه)شناس روسی-آمریکایی است. او یکی از هنرمندان مهاجری است که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ و استبداد حکومتی مجبور به ترک وطن شد. کتابهای زیادی نوشت ولی لولیتا* او را به شهرت رساند و همینطور به کمی رفاه مالی بعد از سالها درد و رنج. در مورد نابوکوف و مخصوصاً کتاب لولیتای او مقالهها و کتابهای فراوانی نوشته شده…
بیشتر بخوانید