همراه با بیوگرافی نویسنده و بُرشی از این رمان به انتخاب ایشان رسانهٔ همیاری – ونکوور تازهترین رمان حسین رادبوی، نویسندهٔ ساکن ونکوور با عنوان «زنی که من بودم» منتشر شد. او با اعلام این خبر نوشت: «تقدیم به زنانِ برپاخاستهٔ سرزمینم که پرچمدارِ آزادیخواهیِ زمانهاند؛ نگارش رمان دوم من بهنام «زنی که من بودم»، چهار سال از اوقاتِ فراغت و تنهایی مرا به خود اختصاص داد. چهار سالی که طیِ آن، اگر با کاراکترهای…
بیشتر بخوانیدکتاب
نگاهی به پیشینه و خاستگاه «نقالی» از گذشته تا امروز؛ در گفتوگو با مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور عکسها: علی حقیقتجو، Capilano Photography – ونکوور باخبر شدیم مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، کتابی را با عنوان «پژوهشی در نقالی و نمایشنامهٔ دادخواهی» به دست چاپ سپرده است و همچنین فوریهٔ امسال نمایشی را با عنوان «دادخواهی» بر اساس همین کتاب به روی صحنه خواهد برد. بههمین مناسبت گفتوگویی داشتیم با ایشان تا دربارهٔ این کتاب و همچنین نمایش برایمان بگویند که توجه شما…
بیشتر بخوانیدویرجینیا وولف با ما چنین گفت…
تأملی در نوشتار زنانه و ادبیات فمینیستی با خوانشِ «اتاقی از آنِ خود»، بهمناسبت زادروز این نویسندهٔ نامدار دکتر نگین ساسانفر – ونکوور ادبیات زنانه و بهعبارتی درستتر ادبیات فمینیستی یکی از مباحث مهم در نقد ادبی و نوشتار زنان است. بهطور کلی فمینیسم چه در حوزهٔ زبانشناسی و چه در نقد و نظریهٔ ادبی توانسته است جایگاه ویژهای در مطالعات زنان باز کند. از پیشگامان این جنبش سیمون دو بووار (Simone de Beauvoir) بود که…
بیشتر بخوانیدجسارت عبور از دیوارهای نامرئی سانسور، خودسانسوری و کیان نرینه
نگاهی به رمان خنش* نوشتهٔ رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن سوئد مریم رئیسدانا – آمریکا خنش در لغت یعنی خارش تن. روایت با گفتوگویی درونی و کابوسزده میان محمدرضا و یلدا آغاز میشود. جانوری ترسناک پیچان در عبایی سیاه که به تن کودکانهٔ شخصیت اصلی حلول میکند و جان و بدنش را در ابدیت خارش دردناکی محصور میکند؛ چالش دائمی و چندین و چند سالهٔ بین زن و مرد اسیرشده در آن تن نحیف. خنش، شاید یکی…
بیشتر بخوانیدمروری بر آثار ادبی و هنری مربوط به فاجعهٔ سرنگونی پرواز پیاس۷۵۲
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور چهار سال از فاجعهٔ سرنگونی پرواز پیاس۷۵۲ میگذرد. فاجعهای بهتآور که هنوز در یاد اغلب ایرانیان بهویژه ایرانیان مهاجر ساکنِ کانادا زنده است. در این چهار سال برنامهها و گردهماییهای متعددی برای پشتیبانی از دادخواهی خانوادههای جانباختگان و همچنین گرامیداشت یاد مسافران بیگناه پرپرشده در این پرواز برگزار شده است. اما کار دیگری که اگر اهمیتش از برگزاری تجمعات بیشتر نباشد، کمتر نیست، تولید آثار ادبی و هنری متعدد…
بیشتر بخوانیدگزارشی از «کارگاه داستاننویسی محمد محمدعلی» با حضور میهمان ویژه، رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن سوئد
درفشه جوادیان کوتنایی – ونکوور کارگاه هفتگی داستاننویسی در تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، تحت نظارت شقایق محمدعلی و با یاد استاد عزیزمان، استاد محمد محمدعلی، میزبان مهمانی ویژه، رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ساکن استکهلم سوئد، بود. این جلسه اولین جلسهٔ ویژه بدون حضور استاد عزیزمان بود که با هماهنگی و همیاری دوستان عزیز کارگاه و با یاد استاد گرانقدرمان برگزار شد. هماهنگیهای لازم برای برگزاری این جلسه را کامران قوامی و درفشه جوادیان انجام دادند، و گردانندگی…
بیشتر بخوانیدایدههایی حوالی خنش
مروری بر رمان «خنش»* نوشتهٔ رعنا سلیمانی، نویسندهٔ ایرانی ساکن سوئد امیرحسین یزدانبُد – ادمونتون از اواخر دههٔ هشتاد، درست وقتی که جریان روزِ ادبیات تلاش میکرد بر پوست چروکیدهٔ روایت فارسی که سانسور فردی و ساختاری و وزارتی، همهجایش را آبلهگون کرده بود، طرحی تازه بزند، باوری جمعی شکل گرفت که کار ادبیات رئالیستی تمام است. تو گویی همه به این نتیجه رسیده بودند که همهٔ گفتنیهای ممکن گفته شده و حالا نوبتِ بههمریختن…
بیشتر بخوانیدمیدونستی؟ – داستان کوتاهی از رعنا سلیمانی
رعنا سلیمانی – سوئد – میدونستی؟ – میدونستی؟ – سرتو از اون زیر بیار بیرون ببینم چی میگی! – سردمه. من یه زمانی شعر میگفتم، یه دفتر شعر داشتم با چندتا دستخط… نستعلیق، شکسته، تحریری… بیشتر از دهتا دستخط داشتم و یهعالمه شعرای قشنگ… – آره؟ – خندیدی؟ – اصلاً به تو نمیاد که اهل این حرفا باشی. بیا نزدیکتر تا گرمت کنم. – نه نه… تکونم نده؛ نباید تکون بخورم. پاهام باید رو به…
بیشتر بخوانیدهفت درس عشق از زبان محمد محمدعلی؛ در کتاب «خطابههای راهراه: داستانی ناتمام»، آخرین کتاب منتشرشدهٔ او
این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر سعید ممتازی – ونکوور این ذرهذره گرمی خاموشوار ما یک روز بیگمان سر میزند جایی و خورشید میشود تا دوست داریام تا دوست دارمت تا اشک ما به گونه هم میچکد ز مهر تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار کی مرگ میتواند نام مرا بروبد از یاد روزگار؟ ~ سیاوش کسرایی همواره…
بیشتر بخوانیدنقش ادبیات مهاجرت و نگاهی به داستان «ادی»، نوشتهٔ نیکی فتاحی
مرتضی مشتاقی – ونکوور مقدمه: ادبیات مهاجرت با خواندن متن اصلی اثر بهزبان انگلیسی و مقایسهٔ آن با ترجمهٔ فارسی، در برخی از داستانهای قدیمی متوجه میشوم که ترجمههای فارسی (تأکید میکنم نه همهٔ آنها) دارای دو نقص کلیاند. ۱- ناآشنایی با فرهنگ کشوری که اثر در آنجا آفریده شده و ۲- ترجمهٔ لغتبهلغت که مفهوم را نامفهوم کرده است. کم نیستند مترجمان ایرانیای که در داخل ایران زندگی میکنند و با فرهنگ اصلی نویسنده (اسپانیایی،…
بیشتر بخوانید