قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید امیرحسین توفیق – ونکوور پروسهٔ مهاجرت، پروسهای نفسگیر و اغلب فرسایشی است. افرادی که وارد پروسهٔ مهاجرت به کانادا شدهاند، اغلب با مشکلات و موانع احتمالی پیشِ رو آشنایی دارند و فاز انتظار را هم به عینه لمس کردهاند. مریم هم از این قاعده مستثنی نبود و از زمانی که پروندهٔ مهاجرت فرزندش را ارسال کرده بود، هر روز منتظر خبری از وزارت مهاجرت کانادا بود و مدام،…
بیشتر بخوانیدمهاجرت
ونکوور از داخل ترن هوایی (۷) – تأملاتی در باب خانه
مجید سجادی تهرانی – ونکوور پنجشنبه ۲۶ آوریل آخرین روز نمایشگاه سه روزهٔ CPMA (Canadian Produce Marketing Association) در ساختمان غربی کانوِنشن سنتر (Vancouver Convention Centre West Building) در داونتاونِ ونکوور بود. نمایشگاه سالانهای که با هدف معرفی شرکتهای فعال در زمینهٔ بازاریابی میوهها و سبزیجات تازهٔ محصول کانادا، هر سال در شهری متفاوت برگزار میشود و طبق سنت سالانه، تمام محصولات درجه یکی که برای نمایش آورده شده، بعد از اتمام نمایشگاه به بانک غذای شهر برگزاری،…
بیشتر بخوانیدسلسله داستانهای مهاجرت به کانادا – اسپانسرشیپی فرزند – قسمت اول
امیرحسین توفیق – ونکوور مریم ۵ سال پیش از همسرش جدا شده بود و از آنجا که در ایران زندگی میکرد، حضانت فرزند زیر ۱۸ سالشان بر عهدهٔ پدرش بود. تقریباً ۲ سال پس از جدایی، از طریق یکی از دوستانش با مردی به نام محمود که او هم از همسرش جدا شده بود و ساکن و شهروند کانادا بود، آشنا شد. اوایل، ارتباطشان تلفنی یا از طریق ایمیل انجام میشد و خیلی زود، محمود، سفری…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – فضول رو بردن جهنم، گفت هیزمش تره
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته من ضربالمثلها رو خیلی دوست دارم. اینکه یه معنا و مفهوم عمیق و طولانی رو توی یه جملهٔ کوتاه بیان کنی، خیلی کار قشنگیه. از اتلاف وقت و توضیح زیادی هم جلوگیری میکنه. قرار باشه دو ساعت برای یکی توضیح بدی، یهباره ضربالمثلی رو میگی و تیر خلاص رو میزنی. یکی از این ضربالمثلها که من خیلی دوست دارم و این روزا ضرورت کاربردش خیلی احساس میشه، اینه: «فضول…
بیشتر بخوانیدسلسله داستانهای مهاجرت به کانادا – برنامهٔ مهاجرتی نیروی متخصص در ۲۰ سال پیش – قسمت آخر
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید امیرحسین توفیق – ونکوور منوچهر ده روز پس از ثبت نام، در آزمون آیلتس در British Council تهران شرکت کرد و نتیجهٔ آزمون را چهارده روز بعد از طریق پست دریافت نمود. با هیجان پاکت را باز کرد و با نمرهٔ معدل ۵ روبهرو شد. با توجه به آنکه از سوی آفیسر مصاحبهکنندهٔ مستقر در ابوظبی و همچنین در نامهای که دریافت کرده بود، به حداقل نمرهٔ مورد نیاز اشارهای…
بیشتر بخوانیدسلسله داستانهای مهاجرت به کانادا – برنامهٔ مهاجرتی نیروی متخصص در ۲۰ سال پیش – قسمت چهارم
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید امیرحسین توفیق – ونکوور منوچهر روز بعد در جمع سرپایی حاضر شد و گفت: «از سفارت کانادا در لندن نامهای گرفتم که پروندهام رو دریافت کردن و گفتن که اگر تا سه ماه آینده خبری از ما نشد، باهاشون مکاتبه کنم. یکی از دوستان اینجا تجربه لندن رو داشت، یادم نیست کی بود، میشه بگید بعدش چی میشه؟» «کمتر از سه ماه دیگه با شما مکاتبه میکنند و…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – خشم درونیشده
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته یه مدت نبودم، انگار نه انگار… هیشکی اصلاً دنبال ما هم نیومد و سراغی از ما نگرفت. میگن از دل برود هر آنکه مطلب ننوشت. اصن هیشکی منو دوست نداره. البته که نبایدم کسی یه جوالدوز رو زیاد دوست داشته باشه. طبیعیه، درد داره، بیان واقعیت اساساً درد داره. اونم با نیش سوزن. این مدت ایران بودم. رفتم یه سری بعد از چند سال به خانواده بزنم و دیداری…
بیشتر بخوانیدبررسی مشکلات مهاجرتی ایرانیان در دفتر نمایندهٔ نورث ونکوور در پارلمان
کارگاه بررسی راهکارهای عملی برای بهبود پروسهٔ امور مهاجرت و ویزا برای ایرانیان رسانهٔ همیاری – نورث ونکوور دوازدهم مارس ۲۰۱۸، تعدادی از هموطنان ایرانی بهدعوت جاناتان ویلکینسون، نمایندهٔ مجلس عوام کانادا از حوزهٔ نورث ونکوور، در کارگاهی که بهمنظور بررسی راهکارهای عملی برای بهبود پروسهٔ امور مهاجرت و ویزا برای ایرانیان، تشکیل شده بود شرکت کردند. افراد مدعو، از جمله کسانی بودند که اغلب در زمینهٔ اسپانسرشیپی برای افراد خانواده بهمنظور مهاجرت یا صرفاً…
بیشتر بخوانیدسلسله داستانهای مهاجرت به کانادا – برنامهٔ مهاجرتی نیروی متخصص در ۲۰ سال پیش – قسمت سوم
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید امیرحسین توفیق – ونکوور کار منوچهر این شده بود که هفتهای حداقل دو سه نوبت سری به سفارت کانادا در تهران بزند. جلو سفارت همیشه شلوغ بود. عدهای برای ورود به سفارت و انجام کارهایشان در صف ایستاده بودند. عدهای دیگر بهصورت گروههای چندنفره دور هم جمع بودند و صحبت میکردند. یک پیکان آلبالوییرنگ هم کنار کوچه پارک شده بود و عدهای هم دور آن جمع شده بودند. روز اول…
بیشتر بخوانیدسلسله داستانهای مهاجرت به کانادا – برنامهٔ مهاجرتی نیروی متخصص در ۲۰ سال پیش – قسمت دوم
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید امیرحسین توفیق – ونکوور پس از مطالعهٔ برگههای دریافتی از سفارت کانادا در دمشق، منوچهر متوجه شد که باید فرمی چند صفحهای را تکمیل کند و بههمراه ریزنمرات، مدرک تحصیلیاش و یک درفت بانکی به مبلغ ۱۷۵ دلار کانادا به آدرسی در تورنتوی کانادا بفرستد. گرفتاری از زمانی آغاز شد که نمیدانست درفت بانکی را چطور باید تهیه کند. بعد از کمی پرسوجو، به این نتیجه رسید: «چون…
بیشتر بخوانید