قسم بر خون یارانم… قسم بر مادرم ایران؛ شعری از مهدی خدابخش

قسم بر خون یارانم… قسم بر مادرم ایران؛ شعری از مهدی خدابخش

مهدی خدابخش – ایران از اینجا تا همان شب‌های خون‌آلود کردستان از اینجا تا مصلّی‌های خونین در بلوچستان از اینجا، قلب تهرانی که می‌لرزد زمینش با↓ عروسک‌های بی‌پروای رقصان، توی اکباتان از اینجا تا اوین از عمق مردابی که می‌پیچد نفیری از هیولاهای زندانبانِ در زندان به هر محبس، به هر مسلخ، به سلّاخان و جلّادان به قربانگاه و قربانی ضحّاکان بی‌وجدان قسم بر بارش خون از دو چشمانی که جاری شد به پای عشق…

بیشتر بخوانید

زرد و آبی – داستان کوتاهی از بنیامین عباسی

زرد و آبی – داستان کوتاهی از بنیامین عباسی

بنیامین عباسی – ترکیه زرد گفت: «تا کی می‌خوای به اون‌طرف میله‌ها نگاه کنی؟» آبی نوکش را به چوب وسط قفس کشید و جواب داد: «تا وقتی که بتونم راهی پیدا کنم.» – واقعاً؟ هنوز امید داری؟ بعد از این‌همه کله‌کوبیدن به میله‌ها، بعد از این‌همه نوک‌زدن به در، هنوز امید داری؟ – جز امیدداشتن، کاری از دستم برنمیاد. – شاید با بچه‌دارشدن رویهٔ زندگی‌ت عوض شد…  – آه، شروع نکن دوباره. رویهٔ زندگی من…

بیشتر بخوانید

در کوچه‌های ماهوتی؛ شعری از شیدا محمدی

در کوچه‌های ماهوتی؛ شعری از شیدا محمدی

شیدا محمدی – آمریکا در باد گیسوان من عقربه‌های فش‌فش و افشان.  در باد  بزم نارنجی و گسِ خدایان  در باد…  تو آنجا  در باغ تاریک لیلیت کت و شلوار مست و بی‌من و اِی چشم شوم بیدار شو نفس‌های چنبر و سوزان و اِی چشم شوم بیدار شو شیشه‌های گستاخ و طرار و اِی چشم شوم…  و صورت من رعد و برق و کلاغ وُ چشم‌های تو مگس‌های وزوز  و مرواریدهای سیاه من وُ…

بیشتر بخوانید

پرسه در شهر‌؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی

پرسه در شهر‌؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی

پویا خازنی اسکوئی – ایران   پرسه در شهر‌ می‌زنیم آرام ما شبیه غریبه‌ها هستیم گم‌شدن، یک علاقهٔ ابدی آخرِ کوچه‌های بن‌بستیم   صبح تا شب، مسیرِ بی‌مقصد داخل‌ جوب‌ها مچاله شود مثل تزریقِ کافئین در رگ شورِ دیوانه‌وار تا به ابد   مزّهٔ قهوه روی لب‌های کارمندان هر اداره نشست کار و کار و شبانه هم در کار [استراحت، مزاحم کار است!]   روی میز اداره رفتیم و روی کیبورد کامپیوترها در خیال فرار…

بیشتر بخوانید

جاودانه‌شدن در قلب حوادث فرعی

جاودانه‌شدن در قلب حوادث فرعی

عاطفه اسدی – آلمان اگر کتاب‌های پر از حرف و فلسفیدن دوست دارید، میلان کوندرا و جاودانگی‌اش منتظر شما هستند؛ رمانی که اولین بار در سال ۱۹۸۸ به زبان چکی منتشر شد. کوندرا، نویسندهٔ بزرگی است که بسیاری او را با لقب «نویسندهٔ تبعید» می‌شناسند؛ نمادی از برتری قدرت قلم و ادبیات بر خطوط قرمز محدودکننده‌ای که حکومت‌ها برای انسان مشخص می‌کنند. ممنوعیت‌ها، ازدست‌دادن وطن، تابعیت و زبان، نتوانستند کوندرای بزرگ را تبدیل به یک نویسندهٔ…

بیشتر بخوانید

می‌خواستم تو را برای یک نفر توصیف کنم – داستان کوتاهی از فاطمه اختصاری

می‌خواستم تو را برای یک نفر توصیف کنم – داستان کوتاهی از فاطمه اختصاری

فاطمه اختصاری* – نروژ با احترام به براتیگان و داستان «‌می‌خواستم تو را برای یک نفر توصیف کنم» چند روز پیش داشتم سعی می‌کردم تو را برای یک نفر توصیف کنم. تو شکل هیچ آدمی که من تا‌به‌حال دیده‌ام، نیستی. نمی‌توانستم بگویم «خب، اون عینهو استالینه، جز اینکه سیبیل نداره، دهنش هم یه‌ جور دیگه‌ست و البته از سیاست هم چیزی نمی‌فهمه.» نمی‌توانستم بگویم، چون تو اصلاً شکل استالین نیستی. دست آخر، چارهٔ کار را…

بیشتر بخوانید

زیستن پیروزی من بود: معرفی چاقو، کتاب تازهٔ سلمان رشدی

زیستن پیروزی من بود: معرفی چاقو، کتاب تازهٔ سلمان رشدی

عاطفه اسدی – آلمان از خواندن کتاب «چاقو: تأملاتی پس از یک ترور ناکام» مثل آدمی مجروح برگشتم که باید مراقب باشد بلندبلند گریه نکند تا زخم‌هایش که تازه بسته شده‌اند، سر باز نکنند. کتاب با عنوان اصلی Knife: Meditations After an Attempted Murder، در سال ۲۰۲۴ از سوی نشر جاناتان کیپ به چاپ رسیده است؛ خودزندگینامه‌ای که شرح اقدام به ترور سلمان رشدی به‌دست هادی مطر، پسر جوان لبنانی، و ماجراهای پس از آن است؛…

بیشتر بخوانید

دورماندگی – داستان کوتاهی از شهرزاد سلطان

دورماندگی – داستان کوتاهی از شهرزاد سلطان

دکتر شهرزاد سلطان – ونکوور – پسرتونه؟ چه مهربون! آب می‌ریزه پشت سرتون تا به سلامت برید و برگردید. آره، پسرم خیلی مهربونه! پسرم آب ریخت پشت سرم و من اشکام رو! پسرم، قول بده همیشه خوب باشی! زنده باش و زندگی کن!  – برادرمه. – به‌سلامتی خارج تشریف می‌برید؟ – بله، کانادا. – به‌به بهترین کارو می‌کنید. قبلاً هم اونجا بودید؟ – مامانم بوده، ولی من اولین بارمه دارم می‌رم. – خوشا به سعادتتون،…

بیشتر بخوانید

نگین‌هایی پرشمار در کتاب «شهر کریستال»

نگین‌هایی پرشمار در کتاب «شهر کریستال»

نگاهی به «شهر کریستال»*، تازه‌ترین مجموعه‌داستان مریم رئیس‌دانا، نویسنده، شاعر و مترجم ساکن آمریکا فریبا حاج‌دایی – ایران کتاب «شهر کریستال» اثر دست «مریم رئیس‌دانا» بسیار خوش‌آب‌ورنگ چاپ شده است. در مقدمه از نویسنده و همهٔ کارهایی که انجام داده، دانشگاهی که رفته، ترجمهٔ دو سند بکر مربوط به صادق هدایت، دو زبان خارجی که به‌خوبی به آن مسلط است، ترجمهٔ اشعار ژاک پره‌وِر و مجموعه‌داستان قبلیِ مریم رئیس‌دانا «عبور» و کارهایی که برای غم…

بیشتر بخوانید

آزمایش علمی – داستان کوتاهی از محبوبه عموشاهی

آزمایش علمی – داستان کوتاهی از محبوبه عموشاهی

محبوبه عموشاهی – دانمارک آمپول بیهوشی را زده بود و تا چاقوی جراحی را برداشت، صدای گرومبی بلند شد. همه‌مان برگشتیم به طرف صدا و دیدیم سودابه نقش زمین شده است. خانم معلم، چاقوی جراحی را پرت کرد روی میز و دوید ته کلاس. یکی از بچه‌ها هم رفت ناظم و مدیر مدرسه را خبر کرد. سودابه را خواباندند روی زمین و پاهایش را بالا گرفتند و به‌زور آب‌قند ریختند توی حلقش. توی آن‌همه شلوغی…

بیشتر بخوانید
1 2 3 4 5 64