دنیای من و آدم کوچولوها – پاندای دختر

دنیای من و آدم کوچولوها – پاندای دختر

رژیا پرهام – تورنتو امروز دخترک یک خرس پاندای اسباب‌بازی به مهدکودک آورده بود و دائم درباره‌اش صحبت می‌کرد. بر اساس تصمیم گروهی، موضوع روزمان شد پانداها. قسمت هنر نقاشی کشیدیم. پاندای دخترک، دختر بود و چشم‌ها و کفش صورتی داشت. دوستانش گفتند تا به‌حال پاندای آن رنگی ندیده‌‌اند، ولی دخترک معتقد بود دلیلش آن است که همهٔ پانداهایی که آن‌ها تا امروز توی باغِ‌وحش یا فیلم و کتاب‌ها دیده‌اند، پسر بوده‌اند. دخترک برای پاندایش مژه‌های…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۴۴) – مدیریت در فرار و در قرار

پروژهٔ اجتماعی (۴۴) – مدیریت در فرار و در قرار

مژده مواجی – آلمان در کوچینگ شغلی که تازگی با او شروع کرده‌ام، هر بار که کلمات آلمانی را درست متوجه نمی‌شود، اول سعی می‌کنم مترادفی برای آن پیدا کنم و یا با کلمات ساده‌تر توضیح دهم. گاهی نیز معادل فارسی را می‌گویم. کلماتی که به کردی یا عربی شبیه‌اند. زبان آلمانی را بد صحبت نمی‌کند، اما با نوشتن و خواندن کمی مشکل دارد. جلسۀ قبل به او گفته بودم که چند کلمه روی کاغذ بنویسد…

بیشتر بخوانید

مهرنوش مزارعی: هر کسی با برداشت خود از داستان، معنای تازه‌ای به آن می‌دهد

مهرنوش مزارعی: هر کسی با برداشت خود از داستان، معنای تازه‌ای به آن می‌دهد

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، مهرنوش مزارعی، نویسندهٔ ساکن آمریکا نیکی فتاحی – ونکوور در تاریخ ۱۱ مهٔ ۲۰۲۱، کارگاه هفتگی داستان‌نویسی تحت نظر استاد محمد محمدعلی، نویسندهٔ ساکن ونکوور، پذیرای مهمان ویژه‌ای از آمریکا‌ بود؛ مهرنوش مزارعی، نویسنده و مترجم ساکن کالیفرنیای جنوبی، که در نیمهٔ اول این جلسه داستان کوتاه خود را با عنوان «غریبه‌ای در رختخواب من» (این داستان کوتاه را می‌توانید در اینجا بخوانید)، و در نیمهٔ…

بیشتر بخوانید

«غریبه‌ای در رختخواب من»، داستان کوتاهی از مهرنوش مزارعی

«غریبه‌ای در رختخواب من»، داستان کوتاهی از مهرنوش مزارعی

مهرنوش مزارعی – آمریکا  به طرف چپ که چرخیدم، گرمیِ جسمی را زیر بازویم احساس کردم. چشم‌هایم را باز کردم. ناگهان نگاهم به صورت غریبه‌ای افتاد که در کنارم و در فاصله‌ای نزدیک خوابیده بود. صورتش کنار صورتم قرار داشت و من با هر دم، گرمیِ نفسش را به درون می‌بردم. فریاد کوتاهی کشیدم، از جایم بلند شدم و بی‌اراده به‌طرف درِ اتاق دویدم. دستگیرهٔ در را با شدت پیچاندم؛ اما در، تکانی نخورد. نفسم…

بیشتر بخوانید

معرفی فیلم و سریال: بابل – Babel

معرفی فیلم و سریال: بابل – Babel

آرام روانشاد – ایران کارگردان: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الخاندرو گونسالس اینیاریتو سال تولید: ۲۰۰۶ بازیگران: برد پیت – کیت بلانشت – محمد اخزام – کوجی یاکوشو – رینکو کیکوچی – گائل گارسیا برنال – آدریانا بارازا جوایز: جایزهٔ اسکار بهترین موسیقی فیلم – جایزهٔ گلدن گلوب – جایزهٔ کن بهترین کارگردانی – جایزهٔ (ALMA) برای فیلمنامه، کارگردانی، بازیگر زن – جایزهٔ بفتای بهترین موسیقی فیلم – جایزهٔ ستلایت (Satellite) برای بهترین موسیقی فیلم – جایزهٔ رابرت برای بهترین فیلم…

بیشتر بخوانید

نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت دهم 

نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت دهم 

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور گویش‌نویسىِ عامیانه نکنیم – هدف ما حفظ سلامت، اقتدار و زیبایى فارسى است، و قصد نداریم از روش تجویزى در برابر توصیفى بهره بگیریم، اما شرط بِلاغ را مى‌گوییم. نوشتن به گویش عامیانه در هر شهر و دیارى که باشد آن‌هم با این خط ناقص، فارسى را خراب‌تر مى‌سازد. روزى این مشکل را با یکى از استادان ادب فارسى در میان گذاشتم. او مانند چند…

بیشتر بخوانید

سه شعر با یاد مانای دکتر اسماعیل خویی

سه شعر با یاد مانای دکتر اسماعیل خویی

سه شعر با یاد مانای دکتر اسماعیل خویی، شاعر برجستهٔ معاصر که روز ۲۵ مهٔ ۲۰۲۱ در شهر لندن چشم از جهان فرو بست.   وقتی که من بچه بودم وقتی که من بچه بودم، پرواز یک بادبادک می‌بُردَت از بام‌های سحرخیزی پلک تا نارنج‌زاران خورشید آه، آن فاصله‌های کوتاه. وقتی که من بچه بودم، خوبی زنی بود که بوی سیگار می‌داد، و اشک‌های درشتش از پشت آن عینک ذره‌‌بینی با صوت قرآن می‌آمیخت. وقتی…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – شب‌های پاریس

در جست‌و‌جوی بهشت – شب‌های پاریس

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران وسوسه شده‌ام. سر دو راهیِ بدی گیر کرده‌ام. از یک‌طرف احساسم به دوست‌پسرم که دو سال است با هم‌ایم و از طرفی زندگی در پاریس. فکرش را بکن. شهر عشاق. جایی که می‌توانی رها و آزاد زندگی کنی. همه کتاب می‌خوانند. فرهنگ دارند. همیشه دلم می‌خواست بروم پاریس. اما راستش پولش را نداشتم. با حقوق کارمندی و خرج یک دختربچهٔ…

بیشتر بخوانید

دنیای من و آدم کوچولوها – کفش‌های شبیه به هم

دنیای من و آدم کوچولوها – کفش‌های شبیه به هم

رژیا پرهام – تورنتو مشغول پیاده‌روی هستیم که دخترک سه‌سالهٔ مهدکودکم با لهجهٔ انگلیسی و به‌زبان فارسی می‌گوید: «کفش‌های من و تو مثل هم‌اند.» به کفش‌های خودم نگاه می‌کنم، یک جفت کفش مشکی سادهٔ پیاده‌روی. به کفش‌های او نگاه می‌کنم، یک جفت کفش دخترانهٔ بنفش، سفید و صورتی پُر از چراغ‌هایی که با هر قدم روشن و خاموش می‌شوند. با تعجب می‌پرسم: «مطمئنی شبیه‌اند؟»  با تکان سر و خیلی مطمئن تأیید می‌کند. دوباره به کفش‌ها نگاه می‌کنم….

بیشتر بخوانید

نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت نهم 

نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت نهم 

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور فرهنگستان زبان – ایران بیش از صد و پانزده سال سابقهٔ فرهنگستان دارد. به‌ یاد دارم به‌مناسبت بزرگداشت صدسالگى‌اش، که در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران برگزار شده بود، حضور یافتم. نمونهٔ کار این فرهنگستان را در قسمت کتاب‌هاى مرجع دیدم؛ در خاطرم هست که به‌جاى کلمه‌های «چاپار و چاپارخانه» لغتى از رکْض عربى (دویدن) و مرتَکَض (جایى که از آن بیرون می‌دوند)، پیشنهاد شده…

بیشتر بخوانید
1 50 51 52 53 54 132