مینا احمدی – ایران ۱ قفس از آفتاب پر میشود میلههای زندان از سایهها هر کدام شعری است نانوشته! چطور بگویم، حالت خوب است وقتی گلوله میبارد بهجای باران چگونه بدن زنانه بر خشکی گودال سرخ بیحس میشود. ۲ چگونه میشود زمستان چهلساله شود؟ بهار را در آستانهٔ ورودش به دروازهٔ شهر جادو کنند؟! من اما، باور ندارم که دلتنگ بهار باشم و هر بهار آغاز زمستانی دیگر باشد! ۳ از جهانی که…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
در جستوجوی بهشت – نمیدانم آنهایی که میمیرند کجا میروند، اما میدانم که کجا میمانند
بهیاد جانباختگان پرواز ابدی ۷۵۲ آرام روانشاد – ایران بامداد ۱۸ دی ماه ۹۸ بود، شهر هنوز بیدار نشده و بسیاری از ما در خواب ناز بودیم. نمیدانستیم که بهزودی قرار است یکی از هولناکترین خبرهای زندگیمان را بشنویم. هنوز بعد از دو سال از یادآوری آن روز صبح چنان بر خودم میلرزم که هیچچیز نمیتواند مرا گرم کند. خبری جانکاه که پس از آن قرار نبود دیگر هیچچیز شبیه قبل از آن باشد. ما خواب…
بیشتر بخوانیدمعرفی فیلم و سریال: بینهایت بلند و بهغایت نزدیک – Extremely Loud & Incredibly Close
برای بازماندگان پرواز PS752 آرام روانشاد – ایران کارگردان: استیون دالدری نویسنده: اریک روث بازیگران: تام هنکس، ساندرا بولاک، ماکس فون سیدو، توماس هورن داستان فیلم داستان فیلم، برگرفته از رمانی بههمین نام نوشتهٔ جاناتان سافرن فوئر، دربارهٔ خانوادهٔ شِل است. پدر و مادر و تنها فرزندشان اسکار بهخوبی و خوشی در کنار یکدیگر میکنند. اما زمانی که توماس (پدر خانواده) در روز یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ برای جلسهای کاری به طبقهٔ ۱۰۵ یکی از برجهای دوقلو…
بیشتر بخوانیدتلفیقی ناب از ثبت تاریخی فاجعهای هولناک با انتقال حس درد و رنج طاقتفرسای بازماندگان
معرفی کتاب «به کییف که رسیدم زنگ میزنم» اثر منیرو روانیپور مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور ژانویهٔ سال ۲۰۲۱ و در نخستین سالگرد سرنگونکردن پرواز ۷۵۲، گزارشی در شمارهٔ ویژهٔ پرواز ۷۵۲ رسانهٔ همیاری منتشر شد دربارهٔ برگزاری کلاسهای خاطرهنویسی منیرو روانیپور، نویسندهٔ ساکن آمریکا، برای بازماندگان قربانیان این پرواز. کمتر از یکسال بعد و در دسامبر ۲۰۲۱ منیرو روانیپور کتاب «به کییف که رسیدم زنگ میزنم، داستان خاطرهها» را که حاصل آن کلاسهاست…
بیشتر بخوانیدلنگهکفش – بهیاد کوردیا مولانی مسافر خردسال پرواز ابدی ۷۵۲
امید بهمنپور – ونکوور لنگهکفشی سوخته با سگکی بسته، روی سنگهای سنگشده افتاده، و باریکهٔ چوبِ خشکی، گوشهاش را نوازش میکند. لنگهکفش: «صاحبم رو ندیدین؟ من گم شدم. چرا نمیاد منو برداره؟ مگه من چیکار کردم؟ من که تا چند لحظه پیش تو پاش بودم. فقط چند دقیقه خوابم برد. من صاحبم رو میخوام. نگرانشم. بدون من چطوری میخواد بره خونه؟ چرا نمیاد منو برداره؟ مگه من چیکار کردم؟… » * * * * *…
بیشتر بخوانیدزیرا ما دادخواهایم
مروری بر کلیپ «باران قلبهای گمشده» بر اساس شعری از منیرو روانیپور، با نقاشی هایی از رزیتا معینی شیرازی و موسیقی رهام بهمنش رزیتا معینی شیرازی – ونکوور «باران قلبهای گمشده» بر اساس شعری از منیرو روانیپور، نویسندهٔ بنام ساکن آمریکا، نام کلیپی است که سال گذشته حوالی سالگرد سقوط پرواز ۷۵۲ ساختم. مراحل شکلگیری این کلیپ سه قسمت دارد و ناروشن بودن/ماندن علت قتلِعام ۱۷۶ مسافر پرواز ۷۵۲ هواپیمای اوکراینی را به چالش میکشد….
بیشتر بخوانیدنقاشیهای سه هنرمند بهیاد مسافران پرواز ابدی ۷۵۲
در آستانهٔ دومین سالگرد سرنگونکردن پرواز ۷۵۲ آثار چند هنرمند نقاش بهدستمان رسید که در این شماره آنها را با خوانندگان به اشتراک گذاشتهایم. آثار این هنرمندان همراه با توضیحاتشان دربارهٔ اثر آمده است. مقامات دستور دادند لنگهکفشها، کتابها، پاسپورتهای سوخته و عروسکها با بولدوزر از صحنه زدوده شوند. هیچکس نباید میفهمید بار هواپیما شور زندگی و رؤیاهای رنگی بود. ~ زویا س. (این اثر بر روی جلد شمارهٔ ۱۵۰ رسانهٔ همیاری ویژهٔ دومین…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – رفتن، گریزگاه امنِ آدمها
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران از لحظهای که سوار ماشین میشود، دستمال دستش است و دارد گریه میکند. اشکهایش بیآنکه بند بیایند همینطور جاریاند. هر چند ثانیه یکبار میگوید ببخشید و توی دستمالش فین میکند. سر و وضع بسیار شیکی دارد. پالتو و چکمههایش جار میزند که از برندهای معروف و گراناند. وسط هقهقهایش میگوید: «ببخشید. حالم خیلی خیلی بد است. نمیتوانم. دست خودم نیست….
بیشتر بخوانیدمروری بر داستان سنگر و قمقمههای خالی اثر بهرام صادقی – بهمناسبت ۱۵ دی (۵ ژانویه) زادروز این نویسندهٔ معاصر
مهرخ غفاری مهر – ونکوور از بهرام صادقی (دی ۱۳۱۵- آذر ۱۳۶۳) یک داستان بلند بهنام ملکوت و یک مجموعهداستان کوتاه بهنام سنگر و قمقمههای خالی به جای مانده است. بهرام صادقی بهویژه با داستانهای ملکوت، سنگر و قمقههای خالی، و خواب خون جای پای خود را در جمع نویسندگان ایرانی صاحبسَبک، محکم کرده است. مجموعهداستان سنگر و قمقمههای خالی شامل داستانهای کوتاه او است که در سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۶ نوشته شده است؛ سالهای پس…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۵۹) – دیدگاه مثبت و منفی زندگی در آلمان
مژده مواجی – آلمان وقتی چیزی برای ازدستدادن نداری، به سختترین کارها دست میزنی بیآنکه به عاقبتش فکر کنی. راه میافتی و با نُه تا فرزند از کردستان عراق از اسکانهای پناهجویان کشورهای مختلف گذر میکنی تا به آلمان برسی. او هم هیچی برای ازدستدادن نداشت. فقط و فقط میخواست که از دست داعش فرار کند. با نُه تا فرزند که کمسنترینشان شش ساله و بزرگترینشان بیست و شش ساله بود. مانند تیمی یکدست و منسجم…
بیشتر بخوانید