نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت هفدهم

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور

حال گفتارمان را پس از لغت‌نامه‌ها با پاسخ به این سؤال به‌پیش مى‌بریم: چرا زبان انگلیسى بین‌المللى شده است؟ به چند دلیل، از جمله: زبان اول کشورهاى بریتانیا، آمریکا، بزرگ‌ترین قسمت کانادا، استرالیا و نیوزیلند، زبان دوم کشورهایى مانند شبه‌قارهٔ هندوستان، پاکستان، آفریقاى جنوبى، بخشى از کانادا و زبان خارجى و زبان مطالعهٔ جاهاى بسیارى است. سرمایه‌دارى و اقتصاد آمریکا نقش بزرگى در آن ایفا می‌نماید. نخستین تحقیقات و تألیفات جهان به زبان انگلیسى صورت مى‌گیرد که پُرواژه‌ترین زبان دنیا است. لیکن جدا از همهٔ این‌ها دلیل بسیار مهم دیگرى در کار است که شاید توجه چندانى به آن نشده باشد؛ و آن سادگى دستور زبان انگلیسى است. یک حرف معرفه و یک نکره بیشتر ندارد. بیشتر اسم‌ها، فعل و فعل‌ها، اسم مى‌شوند. به‌جز ضمیر سوم شخص مفرد، مذکر و مؤنث ندارد و در مقایسه با فرانسه مطابقت صفت و موصوف، صفات ملکى جمع و مفرد ندارد و در نگارش، مطابقت جمع و مفرد یا مؤنث و مذکر بى‌تغییر در تلفظ، ندارد. در فرانسه صرف افعال مفصل است، اول‌شخص و دوم‌شخص مفرد و جمع فرق مى‌کنند. زمان‌هاى فعل در انگلیسى به سه نوع تقسیم مى‌شوند و زمان‌هاى شرطى در صرف تغییرى نمى‌کنند، اما در فرانسه زمان شرطى صرفِ متفاوتى دارد؛ دو حرف تعریفِ (article) ‏‎‎،le ،la و جمعشان les را دارد. ما در آلمانى سه حرف تعریف داریم و مشکلات صرف فعل بیشتر. چند بار افرادى در آلمان به ما توصیه کردند: لازم نیست شما آلمانى یاد بگیرید، زبان مشکلى است. 

سهولت دیگر در انگلیسى این است که خیلى از واژه‌ها بدون تغییر دو سه قسم از کلام مى‌شوند. مثلاً reverse فعل، اسم و صفت مى‌شود، prompt صفت، فعل، اسم و قید مى‌شود، و در لغت‌نامه همه با مثال در باهم‌آیى مشخص مى‌شوند. سهولت دیگر در انگلیسى این است که تعداد زیادى از اسم‌ها که از فعل مشتق شده‌اند، دوباره مى‌توانند فعل شوند. مثال، واژهٔ service از فعل serve است که در مفهوم فعلى جدیدش چنین می‌شود: This department services the international sales force (این بخش به نیروى فروش‌هاى بین‌المللى خدمات مى‌دهد.) مثال‌هاى دیگرى را می‌توانیم از اسم romance بیاوریم که دوباره فعل مى‌شود و نیز از اسم sucker، مشتق از فعل suck که در مفهومى تازه می‌تواند فعل شود. I was suckered into helping (مرا به کمک‌کردن وادار کردند). 

تنها اشکالى که بر انگلیسى وارد است، املایش در برابر تلفظ لغات و نیز محل تکیهٔ صوتى کلمات است که هیچ قاعده‌مند نیست. وگرنه دوگونگى شمارا (countable) و ناشمار (uncountable) بودن اسم‌هایش امروزه به‌راحتى حل شده است. در مثال شنیده مى‌شود که فردى در دفتر کار به مستخدمش به انگلیسى مى‌گوید: Bring two teas، به‌جاى two cups of tea (دو تا چاى بیاور). یعنى گویندگان two cups of (دو فنجان) آن را حذف می‌کنند. 

موضوعى جدید – دو حرکت در زبان فارسى رخ داده است که به‌احتمال قوى، تاکنون کسى درباره‌شان صحبت نکرده است و تازگى دارد و ما در اینجا به آن‌ها مى‌پردازیم: یکى حسن تعبیر (euphemism) است و دیگرى معکوس‌سازى کلام (reversing). 

١- حسن تعبیر یعنى خوشایند‌کردن سخن و بهتر ساختن آن و نواى قابل‌قبول‌ترى در گوش ایجاد مى‌نماید. چند مثال: به‌جاى او مُرد، بگوییم او درگذشت، به رحمت خدا رفت، و در مورد بالاتر، به ملکوت اعلا پیوست، و در گونهٔ ادبى، سر در نقاب خاک کشید. به‌جاى مرده‌شوى از واژهٔ غسّال استفاده کنیم. همچنین است نابینا و بر‌تر از آن روشندل در عوضِ کور، باربر براى حمّال، کفاش یا کفشگر براى پینه‌دوز، کارگر در عوض عمله، پیشخدمت به‌جاى نوکر یا کلفَت، مکارى براى چهارپادار یا چهاروادار. 

٢- معکوس‌سازى یا وارونه‌سازى است که باز جهت خوشایندکردن کلام یا عکس آن است، لیکن ممکن است در طول زمان اصل آن فراموش شود. این وقتى است که ما معنى کلمه یا عبارتى را برعکس مى‌کنیم. بنا به‌دلیلى مفهوم منفى را مثبت یا مثبت را منفى مى‌سازیم. چند مثال: کلاه سرت گذاشته‌اند به‌جاى کلاهت را برداشته‌اند؛ واژهٔ زِبل که در اصل کود و آشغال است به‌معنى صفت زبروزرنگ به‌کار برده می‌شود. دیگر واژهٔ رِند است. رند در اصل کسى بوده که در باطن خوب و درستکار اما در ظاهر خود را به لودگى و بى بندوبارى مى‌زده است و این کار را نوعى ریاضت نفس مى‌دانسته است. حافظ می‌گوید بر سر تربت حافظ چو رسى همت خواه / که زیارتگه رندان جهان خواهد شد. اما امروزه مردم معنى بدى به آن مى‌دهند و می‌گویند، این‌قدر رندى نکن، روراست باش. کلمهٔ مزخرف در اصل به‌مفهوم، آراسته به زُخرف یعنى زروزیور بوده است، ولى معنى معکوس یافته است. همین‌طور کلمات لااقل به‌جاى اقل (کمترین)، بى‌زحمت به جاى بازحمت در عامیانه: «بى‌زحمت آن بسته را اینجا بیاور.» معنى اصلى دیوانه «خداى‌گونه» بوده است. در شهر یزد وقتى صبح زود براى کارى نزد چند تن از دوستان بروید، از شما با گویش یزدى مى‌پرسند، «آیا ناشتا شده‌اید؟» یعنى «صبحانه خورده‌اید؟» و ما مى‌توانیم مثال‌هاى بیشترى پیدا کنیم. 

نقدى بر چند کتاب – چند نویسنده آثار گذشتگان را با تغییرات زیادى به‌چاپ رسانده و منتشر کرده‌اند. لیکن به‌نظر مى‌رسد بعضى در این کار زیاده‌روى نموده‌اند. بیشتر شعرا و نویسندگان قدیم هر کدام بخشى را زیر عنوان مطایبات و فکاهیات یا هزلیات دارند که در آن‌ها واژه‌هاى تحریم‌شده یا محرّمات (taboo words) یافت مى‌شود. حذف کلمات رکیک و شوخى‌هاى زشت بد نیست، لیکن نباید در این کار زیاده‌روى نمود به‌طورى که اصالت نوشته‌ها از بین برود. کتاب جدید ایرج میرزا خوب است؛ حروف اول و آخر واژه‌هاى تحریم‌شده را مانند آنچه در انگلیسى انجام مى‌شود، نوشته‌اند و ما به‌راحتى مى‌توانیم اصلشان را حدس بزنیم. ولى متأسفانه در چاپ‌هاى جدید بوستان و گلستان دگرگونى زیاد مى‌بینیم، و این کار درستى نیست. 

یکى از نویسندگان که کتاب گلستان را از روى نسخهٔ محمدعلى فروغى ذکاءالملک به‌چاپ رسانده است، تمام ابیات داراى محرّمات را حذف کرده است، ولى کتابش مقدمه ندارد. ما مى‌دانیم که سعدى به‌دلیل تحصیلاتش در نظامیّهٔ بغداد از لغات و عبارات عربى فراوانى بهره گرفته و بعد بسیارى از آن‌ها را به فارسى برگردانده است. اما حق این است که نویسنده اِعراب این کلمات را بگذارد و توضیح دهد، واین بهترین امر در خدمت به خواننده است، زیرا عربى زبان سختى است و فراگیرى‌اش دشوار! یک مثال: یا بنیّ انک مسئول یوم‌القیامة ماذا اکتسبت و لا یقال بمن انتسبت. گویند عملت چیست و نگویند پدرت کیست. مثالى دیگر: ان سلم الانسان من سوء نفسه لیس یسلم من سوء ظن المدعى. همچنین نویسنده لازم است کلمات به‌هم‌چسبیدهٔ قدیم را جدا کند، چون دارد به فارسى امروز مى‌نویسد: چسود، بصورت، بتو گفتم تبدیل مى‌شود به: چه سود، به‌صورت، به تو گفتم، وگرنه چاپ‌کردن یک اثر از روى نسخهٔ قدیم بدون زحمت و کار راحتى است.

خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

ارسال دیدگاه