شمارش معکوس – شعری برای زمین

تالین ساهاکیان – آلمان

توی ساحل شنی

می‌جنگه یه لاک‌پشت با مرگ

یه تکه تور سیمی

راهِ گلوشو کرده تنگ

اون‌طرف، یه حواصیل

داره تقلا می‌کنه سخت

نه، نه، پرواز ممکن نیست

با بالِ آغشته به نفت

شمارش معکوس - شعری برای زمین

تو دریا به‌جای ماهی و میگو

شنا می‌کنه زباله و پلاستیک

با هزار شکل و رنگ و بو

ریز و درشت، پهن و باریک

نمی‌آره دیگه دریا

برای ساحل، دُر و صدف

هدیه‌اش قوطی و فلزه

سیم و گازوئیل و فنر

شمارش معکوس - شعری برای زمین

اونجا بالای یه دیوار

با هزار امید و انتظار

تخم کرده یه پرنده

تو لونه‌ای از ته‌سیگار

از جنگل سرسبز

فقط خاکستری مونده باقی

از اون‌همه زندگی

کسی نمی‌گیره سراغی

اونجا یه بچه غزال

آویزونه از سینهٔ خالیِ مادر

بقا بدجوری شده محال

همه آواره و دربه‌در

شمارش معکوس - شعری برای زمین

می‌میرن هر لحظه

دسته‌دسته زنبور و پروانه

چند صباحی دیگه

می‌شن فیل و یوزْ افسانه

اینه بهشتِ ساخت بشر

پر از خودپرستی و شر

همه محکوم‌اند به فنا

تو این جدال نابرابر

شمارش معکوس - شعری برای زمین

رودخونه‌ها خشکیدن

دشت‌ها شدن کویرِ تموز

از آسمونِ خشمگین

بلا نازل می‌شه هر روز

تو این دنیای وانفسا

آب داره حکمِ طلا

هوای پاک، دریغا

داره می‌شه یه رؤیا

می‌سوزه زمین یکتا

تو تب خودخواهی بشر

شعار قرن ما، اما

«یکی بخر، دو تا ببر»

افسوس که نمی‌دونیم

قدر سخاوت این سیاره رو

می‌سوزیم به حرص و آز

همهٔ هستی و کاشانه رو

می‌کنیم هر دم به اشاره‌ای

گوشه‌ای رو سخت ویرون

نمونده جنبنده و ذره‌ای

از آزار ما در امون

شمارش معکوسِ ساعت

دیری‌ست که شده آغاز

آیا باز خواهد گشت

آبادی به این کره، باز؟

آیا خواهیم دید زود

که تیشه به ریشهٔ خود زده‌ایم

که در این واحهٔ هستی

همه به هم گره خورده‌ایم؟

که پایان این بهشت برین

پایان تلخ من و توست

سرنوشت ساکنان زمین

داستان خود من و توست؟

که نجات زمین

فقط تو دست‌های من و توست؟

ارسال دیدگاه