نامه‌ای از خارج به داخل!

نامه‌ای از خارج به داخل!

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. جواد عاطفه – ایران محمدمحمدعلی برای همیشه رفته و این بسیار غم‌انگیز و تلخ است. زیبایی آن سیما، شکوه آن خنده‌ها و گرمای مهرش از من و ما دریغ شده و طنین صدای گرم و خش‌دارش در باد گم شده! محمد محمدعلی برای من یگانه بود؛ و تنها و تنها شبیه خودش بود. او…

بیشتر بخوانید

درخواست حذف سه‌شنبه از روزهای هفته

درخواست حذف سه‌شنبه از روزهای هفته

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مینا صاحب‌اختیاری – ونکوور حضور محترم استاد عزیزم،  سلام،  با امید به اینکه تا الان سفر به قرار و آرامش گذشته باشد، برایتان می‌نوسم. اگر از احوالات من خواسته باشید، مختصر بگویم زیاد رو‌به‌راه نیستم. انگشت اشارهٔ دست راستم ضرب دیده و به‌قول مادر جانم رنجیده، روح و جانم هم که از بعد از…

بیشتر بخوانید

داستانی ناتمام که مرگ را شکست می‌دهد

داستانی ناتمام که مرگ را شکست می‌دهد

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر فرزان سجودی – ونکوور گرد هم آمده‌ایم تا با محمد محمدعلی وداع کنیم*. ما پیش از هر چیز سوگوار دوستی، رفیقی بسیار عزیز هستیم. باور اینکه باید در مراسم تدفین محمدعلی شرکت کنیم برای همهٔ ما بسیار دشوار است. او همیشه همین‌جا در نزدیکی ما بود. خودش و غار تنهایی‌اش، کتاب‌هایش توی قفسهٔ…

بیشتر بخوانید

در حال‌وهوای این روزهای ونکوور یا بوسه‌های سیگار بهمن جغله

در حال‌وهوای این روزهای ونکوور یا بوسه‌های سیگار بهمن جغله

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مجید سجادی تهرانی – ونکوور این عکس پروفایل فیس‌بوک آقای محمدعلی را خیلی دوست دارم. همان که احتمالاً یک روز سرد بارانی آقای بهمن دوستدار ازشان گرفته است. کلاه لبه‌داری بر سر دارند و یقه‌های پالتو را بالا داده‌اند، چشم‌هایشان مثل همیشه مهربان است و زردی سبیل‌ از کشیدن سیگار بسیار به چشم می‌آید….

بیشتر بخوانید

خنده‌هایت را گم کرده‌ام… 

خنده‌هایت را گم کرده‌ام… 

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. دکتر نگین ساسان‌فر – ونکوور هنوز صدای زنده‌یاد محمد محمدعلی در گوشم نجوا می‌کند. او وجدان بیدار زمانهٔ ما بود، زیرا جلوتر از هر انسان دیگری دریافته بود که زمین از عشق سیراب می‌شود به آن شرط که ما عشق را در خودمان تجربه کنیم و آن را ارج بنهیم. عشق والای او به…

بیشتر بخوانید

متصل است او شمع دل است او

متصل است او شمع دل است او

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مریم رئیس‌دانا – آمریکا زیبا زندگی کرد. فرزندان دسته‌گلی که از خود به یادگار گذاشت، نویسنده، هنرمند. همسرش را همیشه خانومم صدا می‌کرد، خانومم و نه زنم. شاگردان درجه‌یکی که آموزش داد، نویسنده، منتقد، محقق. کتاب‌های ارزشمندی که به صفحات ادبیات زبان فارسی اضافه کرد، اسطوره، رمان، داستان کوتاه. صورت و روی خوشی که…

بیشتر بخوانید

او معمار قلب‌ها بود

او معمار قلب‌ها بود

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. آرام روانشاد – ایران محمد محمدعلی، پنجشنبه ۲۳ شهریورماه در ونکوور کانادا، در سن ۷۵ سالگی دیده از جهان فروبست؛ نویسندهٔ مهربانی که بین نویسندگان جوان‌تر، به تواضع، مهربانی و سخاوت شهره بود. محمد محمدعلی برای ادبیات داستانی ایران بی‌جایگزین است. او از آن آدم‌هایی بود که جای خالی‌اش تا همیشه حس خواهد شد….

بیشتر بخوانید

استاد نامیرای من و ما

استاد نامیرای من و ما

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. سودابه رکنی – آمریکا با استاد محمد محمدعلی از پشت صفحهٔ مانیتور آشنا شدم. یک شروع پر از طنز و خنده که دلم را برای ادامهٔ راه آرام کرد. لبخندی مهربان و چشم‌هایی که گویی جز به مهر نگاه نمی‌کرد. در حضورش احساس امنیت می‌کردی. نمی‌توانم در چند خط احساسم را دربارهٔ او بنویسم…

بیشتر بخوانید

چه‌ بی‌خبر رفتی! ای «عزیز مهربان» – به استاد محمد محمدعلی

چه‌ بی‌خبر رفتی! ای «عزیز مهربان» – به استاد محمد محمدعلی

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. علی رادبوی – آمریکا حیف که آخرین دیدارمان مجازی بود، دقیق نمی‌دانم کی. ولی یادم است وقتی وارد اتاق زوم شدم، از مجری برنامه، خانم فرجام، یک دقیقه وقت گرفتی که به من خوشامد بگویی و حالم را بپرسی، نه فقط با من که با همه همین‌طور مهربان و صمیمی و فروتن بودی، بی‌دلیل…

بیشتر بخوانید

کاش زودتر از این‌ها می‌شناختمش

کاش زودتر از این‌ها می‌شناختمش

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. حسین رادبوی – ونکوور از بدِ روزگار، در آن روزهای نا‌امنِ بی‌سرپناهی، اسمش را شنیده بودم اما هیچ‌یک از داستان‌هایش را نخوانده بودم. در این سوی آب‌ها، به اندک آرامشی که رسیدم، در جمعی دوستانه با او آشنا شدم و با خواندن رمانِ اسطوره‌ای «آدم و حوا»ی او، جذبِ قلم شیوایش شدم. اما از…

بیشتر بخوانید
1 5 6 7 8 9 41