مژده مواجی – آلمان مدتها بود که به ساعتهای مشاورۀ ما مراجعه نکرده بود. آخرین اطلاعی که از او داشتیم این بود که دورۀ تکنسین آزمایشگاه را میگذراند و حدس میزدیم که باید سخت درگیر یادگیری و درس خواندن باشد. در تعطیلات تابستان تلفن زد، خبر داد که میخواهد با همکارم وقت مشاوره بگیرد و بهخاطر انجام کار اداری به ما مراجعه کند. وارد اتاق که شد، مانند همیشه خوشبرخورد و صمیمی بود. زن جوان بیستسالهای…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
به تاریخ وفادار بمانیم
توضیح رسانهٔ همیاری: در شمارهٔ ۱۱۸ رسانهٔ همیاری مورخ ۱۶ اکتبر ۲۰۲، مطلبی با عنوان « تنیده صدای تو در تار و پودم» برای یادبود زندهیاد محمدرضا شجریان، استاد فقید آواز ایران، نوشتهٔ آقای امیر اسلامی، عضو پیشین هیئت علمی دانشکدهٔ موسیقی دانشگاه هنر تهران، منتشر شد. پس از انتشار این مطلب، نقدی بر آن به دستمان رسید که توجه شما را به آن جلب میکنیم. به تاریخ وفادار بمانیم بازخوانی چند دهه حضور درخشان…
بیشتر بخوانیددیدنی های ونکوور: جشنوارهٔ فیلم آسیایی ونکوور (VAFF) در سال ۲۰۲۰
راضی رحیمی – ونکوور بیست و چهارمین جشنوارهٔ سالانهٔ فیلمهای آسیایی ونکوور (Vancouver Asian Film Festival) از ۳۱ اکتبر تا ۸ نوامبر ۲۰۲۰ در خانههای شما بهصورت آنلاین برگزار خواهد شد. تعداد فیلمهای جشنوارهٔ امسال دو برابر جشنوارههای گذشته و با محتوای هیجانانگیزتری نسبت به قبل، خواهد بود. این جشنواره شامل نمایش ۵ فیلم برتر جهان، ۱۲ فیلم برتر آمریکای شمالی، ۱۳ فیلم برتر کانادایی و در نهایت ۷ فیلم دیگر است که برای اولین…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – خوش گذشتن
رژیا پرهام – تورنتو توی زمین بازی روی نیمکت نشسته بودم. با فاصلهٔ کمی چند پسربچۀ سه تا چهارساله مشغول بازی بودند که دو نفرشان با هم درگیر شدند. ماجرا از این قرار بود که یکی از پسربچهها سر دوستش داد و غر زد، دوستش بدون اینکه حرفی بزند جلو رفت و دودستی او را هل داد. هر دو روی ماسهها زمین خوردند، بعد نشستند و بدون اینکه دعوا را ادامه بدهند به هم زل زدند….
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۲۸) – از چندهمسری تا بیهمسری
مژده مواجی – آلمان دو تا زن داشت. ازدواجشان ثبت شده بود و از هر کدام سه فرزند داشت. همه با هم از کشوری که درگیر جنگ و ویرانی بود به آلمان، مکانی امن، پناه آورده بودند. اما در این مکان امن، تنها یک همسر ثبتشده به روی کاغذ را به رسمیت میشناخت. او با خودش میگفت؛ «بعضی از مردهای اروپایی هم تکهمسر نیستند. تنها تفاوتی که با من دارند، این است که روابطشان با زن…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – شاید آن دنیا بهشتی منتظرمان نباشد
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران میگوید که بعد از ۳۹ سال دارد به دیدن برادرش میرود. کارمند شرکت نفت بوده است. اما حکایت رفتن برادرش حکایتی است شنیدنی. مرا «دخترم» خطاب میکند. خودش میگوید هفتاد سال دارد. مهربان است. از آن دسته پیرمردهایی که چشمهایشان میخندد. با پسرش عازم است. میگوید «داریم میرویم که اگر بشود بمانیم. همه در جوانی میروند. من هفتاد سالگی تصمیم…
بیشتر بخوانیدگشایش نمایشگاه «نقاشیشعر» نرگس جلالی دلیا، هنرمند ونکووری، در ماه اکتبر
راضی رحیمی – ونکوور «نقاشیشعر»، نامی است که بهتازگی نرگس جلالی دلیا، هنرمند مهاجر کانادایی-ایرانی، بر مجموعه آثار هنری خود که از ترکیب شعر و نقاشی توأماً تشکیل شده، نهاده است. این مجموعه برای اولین بار است که در نمایشگاه پاسیفیک آرتز مارکت (Pacific Arts Market) در ونکوور در حال حاضر به تماشا گذاشته شده است. نرگس جلالی دلیا، در سال ۱۹۸۱ از مادری آمریکایی از تبار ایتالیایی و پدری ایرانی در مونترآل چشم به جهان…
بیشتر بخوانیدتنیده صدای تو در تار و پودم؛ یادی از استاد آواز ایران، محمدرضا شجریان
امیر اسلامی، عضو پیشین هیئت علمی دانشکدهٔ موسیقی دانشگاه هنر تهران – ونکوور استاد محمدرضا شجریان، فرزند ایرانزمین، متولد ۱ مهر ۱۳۱۹ در ۱۷ مهر ۱۳۹۹ سفر ابدی خود را آغاز کرد. بیشک تأثیر هنر او بر تمامی عرصههای موسیقی ایران مهمترین عامل جاودانگی اوست. هنرمندی که علاوه بر اینکه در آواز سرآمد بود، در خوشنویسی، قرائت قرآن و ساختِ ساز متبحر بود. در این مقال تلاش شده است شرحی مختصر از زندگی هنری این استاد…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – این وطن هرگز برای من وطن نبود
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران چند روزی بود که ماشینم خراب شده بود. گذاشته بودمش تعمیرگاه. این روزها بیشتر توی آژانس کار میکنم. اوایل بهخاطر خرج دانشگاه بود. الان با این تورم و گرانی و قیمت سرسامآور دلار برای خرج غذا و پوشاک هم باید کار کرد. حقوق بازنشستگی پدرم کفاف نمیدهد و ماه به نیمه نرسیده تمام شده است. آمار زنهایی که مسافرکشی میکنند،…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – بهترین خاطره
رژیا پرهام – تورنتو دلم گرفته است و سعی میکنم فسقلیها متوجه نشوند، که دخترک میآید و میگوید: Razhia, Are you sick? (رژیا، مریضی؟) میگویم نه. میپرسد: You didn’t have a good sleep last night? (دیشب خوب نخوابیدی؟) میگویم خوابیدهام. ناامید نمیشود و همچنان حدس میزند که: Do you have bad feelings about bad memories? (احساس بدی در مورد خاطرات بدی داری؟) میگویم شاید همین باشد. میگوید: I have an idea and I can share with…
بیشتر بخوانید