مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور نایاد، یک فیلم درام ورزشی-بیوگرافیِ آمریکایی، محصول سال ۲۰۲۳ است. این فیلم بهکارگردانی الیزابت چای واسارِلی و جیمی چین، بر اساس خاطراتی که در سال ۲۰۱۵ از دایانا نایاد انتشار یافت، ساخته شده است. نقش دایانا نایاد را در این فیلم آنت بنینگ به عهده گرفته است و جودی فاستر نقش مکمل او را بازی میکند. اولین نمایش جهانی این فیلم در پنجاهمین جشنوارهٔ فیلم تلیوراید در ۱ سپتامبر…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
قسم بر خون یارانم… قسم بر مادرم ایران؛ شعری از مهدی خدابخش
مهدی خدابخش – ایران از اینجا تا همان شبهای خونآلود کردستان از اینجا تا مصلّیهای خونین در بلوچستان از اینجا، قلب تهرانی که میلرزد زمینش با↓ عروسکهای بیپروای رقصان، توی اکباتان از اینجا تا اوین از عمق مردابی که میپیچد نفیری از هیولاهای زندانبانِ در زندان به هر محبس، به هر مسلخ، به سلّاخان و جلّادان به قربانگاه و قربانی ضحّاکان بیوجدان قسم بر بارش خون از دو چشمانی که جاری شد به پای عشق…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – شکار مأموران مترو
مژده مواجی – آلمان حدود ظهر بود و زن زودتر از همیشه با مترو از کار برمیگشت. قطار در یکی از ایستگاهها نگه داشت، مسافرانی بیرون رفتند و چندتایی هم وارد شدند. بعد از چند لحظه درها بسته شدند، دو مرد با لباسهای شخصی از بین مسافران واردشده با صدای بلند گفتند: «خواهش میکنیم بلیتهایتان را نشان بدهید.» و کارت شناساییشان را نشان دادند. یکی از آنها اول واگن بود و آن دیگری آخرش، که کسی…
بیشتر بخوانیدزرد و آبی – داستان کوتاهی از بنیامین عباسی
بنیامین عباسی – ترکیه زرد گفت: «تا کی میخوای به اونطرف میلهها نگاه کنی؟» آبی نوکش را به چوب وسط قفس کشید و جواب داد: «تا وقتی که بتونم راهی پیدا کنم.» – واقعاً؟ هنوز امید داری؟ بعد از اینهمه کلهکوبیدن به میلهها، بعد از اینهمه نوکزدن به در، هنوز امید داری؟ – جز امیدداشتن، کاری از دستم برنمیاد. – شاید با بچهدارشدن رویهٔ زندگیت عوض شد… – آه، شروع نکن دوباره. رویهٔ زندگی من…
بیشتر بخوانیددر کوچههای ماهوتی؛ شعری از شیدا محمدی
شیدا محمدی – آمریکا در باد گیسوان من عقربههای فشفش و افشان. در باد بزم نارنجی و گسِ خدایان در باد… تو آنجا در باغ تاریک لیلیت کت و شلوار مست و بیمن و اِی چشم شوم بیدار شو نفسهای چنبر و سوزان و اِی چشم شوم بیدار شو شیشههای گستاخ و طرار و اِی چشم شوم… و صورت من رعد و برق و کلاغ وُ چشمهای تو مگسهای وزوز و مرواریدهای سیاه من وُ…
بیشتر بخوانیدنگاهی به رویداد ادبی-هنری «ف»
رز راد – ونکوور دو سال پیش، نمایشگاه شعری بهزبان انگلیسی برگزار شد و من احساس کردم جای شعر و ادبیات فارسی در چنین نمایشگاهی خالی است. با تعدادی از هنرمندان که در ذهن داشتم مشورت کردم. من علاقهمند به نوشتن بودم و در نظر داشتم رویداد ادبی کوچکی اتفاق بیفتد. در نهایت تیمی متشکل از پنج نفر تشکیل شد؛ هنرمندانی که اتفاقاً هنرشان بیارتباط با ادبیات بهنظر میرسید. فکر کردیم شاید یک اتفاق تازه…
بیشتر بخوانیدمعرفی فیلم و سریال: یک خانوادهٔ تقریباً معمولی – A Nearly Normal Family
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور سریال «یک خانوادهٔ تقریباً معمولی»، مینیسریالی جنایی، درام و مهیج، محصول سال ۲۰۲۳ کشور سوئد، بهنویسندگی هانس یورنلیند و آنا پِلَت، و بهکارگردانی پِر هانِفیورد است. بازیگرانی چون الکساندرا کارلسون تایرفورش، کریستیان فاندانگو سوندگرن، ملیسا فرهاتوویچ، بیورن بنگتسون، لو کاوپی، هوکان بنگتسون، ویِرا اُلین و سیِدومیر گلیسوویچ در این سریال به ایفای نقش پرداختهاند. این سریال بر اساس رمانی با همین عنوان بهقلم ام. تی. ایِدواردشون ساخته شده است….
بیشتر بخوانید«لمس فرهنگ: روح ساحل غربی»؛ نمایشگاه طرحهای هنری هیمیکالس پَملا بیکر، طراح مد بومی در وست ونکوور
سعود سخاییپور، LJI Reporter – وست ونکوور گالری ساختمان فِری (The Ferry Building Gallery) ارائه میکند: لمس فرهنگ: روح ساحل غربی هیمیکالس پَملا بیکر (Himikalas Pamela Baker) ۲ اوت – ۱ سپتامبر ۲۰۲۴ گشایش نمایشگاه: جمعه، ۲ اوت، ساعت ۶ تا ۸ عصر سخنرانی هنرمند: شنبه، ۳ اوت، ۳ تا ۴ بعدازظهر تور فارسی: شنبه، ۲۴ اوت، ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر گالری ساختمان فِری واقع در وست ونکوور خشنود است که نمایشگاه آتی با عنوان «لمس…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – میمانم یا نمیمانم؟
مژده مواجی – آلمان در ایستگاه زیرزمینی مترو چند نفری منتظر قطار بودند. صبح زود بود و هنوز از ازدحام جمعیت خبری نبود. روی صفحه مانیتور آمدن قطار نمایان و همزمان با بلندگو اعلام شد. قطار که نگه داشت، مردی میانسال داخل آن رفت، به صندلیها نگاهی انداخت و چشمش به زنی افتاد که روی صندلیهای دونفرهٔ روبهروی هم نشسته بود؛ چهرهای آشنا. به او لبخندی زد، به طرفش رفت، با او احوالپرسی کرد و روبهرویش…
بیشتر بخوانیدپرسه در شهر؛ شعری از پویا خازنی اسکوئی
پویا خازنی اسکوئی – ایران پرسه در شهر میزنیم آرام ما شبیه غریبهها هستیم گمشدن، یک علاقهٔ ابدی آخرِ کوچههای بنبستیم صبح تا شب، مسیرِ بیمقصد داخل جوبها مچاله شود مثل تزریقِ کافئین در رگ شورِ دیوانهوار تا به ابد مزّهٔ قهوه روی لبهای کارمندان هر اداره نشست کار و کار و شبانه هم در کار [استراحت، مزاحم کار است!] روی میز اداره رفتیم و روی کیبورد کامپیوترها در خیال فرار…
بیشتر بخوانید