مجید سجادی تهرانی – ونکوور سال ۱۳۸۵ نام یکی از سریالهای هر شبهٔ صداوسیما ورای داستان آبکیاش بهدلایلی بر سر زبانها افتاد. آبکیخواندن سریال «نرگس» قضاوتی دور از انصاف نیست، چرا که داستان ملودرام آن بهزحمت مصالح کافی برای یک فیلم بلند داستانی را داشت، چه برسد به سریالی شصت قسمتی. اصطلاح آببستن به سریالهای تلویزیونی صداوسیما بهخصوص سریالهای مناسبتی و هر شبه را از پدرم به عاریت گرفتهام. بابا که در جوانی مشتری پروپاقرص فیلمهای…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
در جستوجوی بهشت – کاش پایان شب سیه، سپید باشد
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران زن با حرص به سیگارش پُک میزند، دودش را از پنجرهٔ باز بیرون میدهد و میگوید: «میدانستم، من این روز را خیلی وقت پیش پیشبینی کرده بودم. روزی که بخواهیم برویم و نتوانیم. یعنی دیگر هیچ راه چارهای جز ماندن در این جهنم برایمان نماند. ببین چقدر بدبخت شدیم که دیگر ترکیه هم ما را راه نمیدهند. یک زمانی ایران…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۶۸) – جریمه در مترو
مژده مواجی – آلمان کوچینگ شغلی را که شروع کردیم، اصلاً حواسش به کارمان نبود. تمرکز نداشت. زیر ماسکی که بسته بود، چهرهٔ سبزهٔ او با تهریشش پنهان بود. فقط دو تا چشم قهوهایرنگِ مضطرب دیده میشد. از او پرسیدم: – اتفاقی افتاده است؟ با صدایی آرام و غمناک گفت: – امروز که سوار مترو بودم و میخواستم بیایم، مأمور کنترل بلیت وارد شد. بلیت با تخفیفم را که نشانش دادم، کارتِ مجوزِ تخفیفم را خواست….
بیشتر بخوانیدنگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت سی و ششم
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور مىدانیم که زبان رفتاری اجتماعى است، لیکن با رفتارهاى دیگر انسان تفاوت زیادى دارد. رفتارى است بسیار دقیق، ظریف، پیچیده و درهمتنیده که از صوت و صدا ساخته شده، میان دهان و گوش جریان دارد، داراى تکیههاى آوایى، زیروبمىِ کلام، آهنگ صدا و نواى گفتار میباشد؛ بهگونهاى که نوشتار نمىتواند همه را بنمایاند. زبانهاى بشر شجرههاى گوناگونى دارند. مشهورترین آنها شجرهٔ «هندواروپایى» ( Indo-European) و زبان…
بیشتر بخوانیدقند شنیداریِ پارسی در جزیرهٔ لاکپشت
فرشید ساداتشریفی۱ – کیچِنِر صفر. «پادکست» غریبِ آشنا: پادکست (به انگلیسی: Podcast) از ترکیب جزء «پاد» دو واژهٔ آیپاد و «کَست» در برادکستینگ ساخته شده است. در سال، ۲۰۰۵ واژهنامهٔ جدید آمریکایی آکسفورد «پادکست» را برترین واژهٔ سال نامیده است. این لغتنامه تعریف این واژهٔ نوظهور را نیز بدین شکل آورده است: «برنامهای رادیویی یا مشابه آن که دیجیتالی ضبط شده و جهت بارگیری برای دستگاههای شخصی پخش صدا، در اینترنت گذاشته میشود.» در افق فارسیزبان…
بیشتر بخوانیدگزارشی از «کارگاه داستاننویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، مریم رئیسدانا، نویسندهٔ ساکن آمریکا
کامران قوامی – ونکوور در تاریخ بیست و چهارم ماه مه، کارگاه هفتگی داستاننویسی تحتنظر استاد محمد محمدعلی، نویسندهٔ ساکن ونکوور، پذیرای مهمان ویژهای از آمریکا بود؛ مریم رئیسدانا. در این جلسه، به بررسی سه داستان کوتاه از ایشان پرداخته شد. داستان «اِیبِل» (این داستان را در اینجا بخوانید)، «نقطهٔ روز» (این داستان را در اینجا بخوانید) و همچنین داستان «هاتداگ کاسکو» (این داستان را در اینجا بخوانید). گزیدهای از این نشست به دوستانی که…
بیشتر بخوانیدنقطهٔ روز – داستان کوتاهی از مریم رئیسدانا
مریم رئیسدانا – آمریکا در این نقطه از روز، در این لحظه، آن بیرون هنوز تاریکی شب بر همهجا و همهچیز چیره است، ولی صبح هم لخلخکنان دارد سر میرسد و بههر نفس خورشید، یک پلک بالاتر میآید. از میان پلکهایم نگاهم میافتد به پرتوهای باریک نور که بهزحمت از شکاف پنجره به داخل اتاق سرک میکشند. به پهلوی چپم میچرخم و کف دستم را میکشم روی بالش سردی که دو سال تمام ونسان سر…
بیشتر بخوانیدهاتداگ کاسکو – داستان کوتاهی از مریم رئیسدانا
مریم رئیسدانا – آمریکا از فروشگاه کاسکو (Costco) که بیرون میآییم کوت میگوید: «خیلی گرسنهام، دوست داری از همین رستوران فستفود چیزی بگیریم بخوریم؟ هاتداگهاش خوشمزه است.» «باشه.» «پس تو با این چرخ خرید یه جا پیدا کن و بشین تا من برم و برگردم.» چرخ خرید را که خیلی سنگین شده است و زورم نمیرسد، بهزحمت میکشم کنار دیوار، نزدیک میزی. چه جمعیتی! ایستگاه شکم. شش عصر است و هوا آفتابی. زیر سایبان بزرگ رستوران،…
بیشتر بخوانیداِیبِل – داستان کوتاهی از مریم رئیسدانا
مریم رئیسدانا – آمریکا روی شنهای سفید ساحل، کفموجهای دریا نرمنرمک لیز میخورند کف پاهایش… کفموجها هر بار که این کار را میکنند، او را از جایش تکان میدهند و بعد میفهمد الآن است که دیگر روی شنها راه برود. دیگران میگویند خیالات است؛ اما خودش میگوید: «اوه خدا میدونه چقدر شنسواری کردهام و چقدر دریاسواری.» مدتهاست که چنین حرفهایی را فقط به سینتیا میگوید؛ چون فقط اوست که باور میکند. شب که میشود روی تخت…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – اینجا راه نجاتی نیست
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران توی ترافیک شدید اتوبان همت گیر افتادهام. همت همیشه ترافیک است، اما بعضی روزها مثل امروز ترافیکش کلافهکننده است و غیرقابلتحمل. در آن ترافیک، بازار بچههایی که اسپند دود میکنند، گل و فال میفروشند یا شیشه پاک میکنند، حسابی داغ است. دختربچهای حدوداً دهساله با شیشهپاککن و دستمال به ماشینم نزدیک میشود و تا میخواهم بگویم نه، با چابکی شیشهٔ…
بیشتر بخوانید