مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور بعدازظهر شنبهٔ گذشته، ۲۰ مهٔ ۲۰۲۳، ایرانیان ونکوور بهدعوت انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ در محل آرت گالری تجمع کردند. در این تجمع تعدادی از اعضای خانوادهها، و نیز فعالان سیاسی و اجتماعی جامعهٔ ایرانی ونکوور سخنانی ایراد کردند. همچنین برندا بیلی (Brenda Bailey)، نمایندهٔ مجلس استان از منطقهٔ ونکوور-فالس کریک، در این تجمع حضور یافت و ضمن ایراد سخنان کوتاهی، اعدامهای اخیر در ایران را محکوم کرد. با…
بیشتر بخوانیدزن، زندگی، آزادی
ایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: ممنونم که شهر رو با موهات زیباتر کردی
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور ظهر بود و خیابان انقلاب مثل همیشه شلوغ. من داشتم برای خرید کتاب راهنمای پایاننامهام راستهٔ انتشاراتیها را وجببهوجب میگشتم. آن روز هوا بهطرز عجیبی گرم شده بود، برای گرمشدن هوا هنوز خیلی زود بود، ولی این وضعیتی است که هر سال با آلودگی شهری بدتر هم میشود. با خودم فکر کردم اگر همینطور پیش برود، مردم تا چند سال آینده دیگر نمیتوانند در این شهر زندگی کنند….
بیشتر بخوانیدلزوم تداوم حمایت ما از جنبش زن، زندگی، آزادی در ایران
فین دانلی، نمایندهٔ منطقهٔ کوکئیتلام – برک مانتین در مجلس قانونگذاری بریتیش کلمبیا بهعنوان نمایندهٔ مجلس قانونگذاری استانی از منطقهٔ کوکئیتلام- برک مانتین بسیار مشعوف شدم که چند روز قبل در رستوران پاسارگاد در کوکئیتلام میزبان تعدادی از دوستان نازنین ایرانی و غیرایرانی باشم. این فرصت را غنیمت شمردم تا به مسائل سیاسی و اجتماعی مهمی که در ایران میگذرد، مخصوصاً جنبش زن، زندگی، آزادی که این روزها در جریان است، بپردازم. جنبش زن، زندگی،…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: مصائبِ پدر و مادر بودن؛ روایت شاهدی عینی از مسمومیت دخترش
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور در دلم دلشورهٔ عجیب و غریبی بود. از آن لحظههایی که هیچکاری نمیتوانی انجام بدهی و دور خودت راه میروی تا بلکه دلت آرام بگیرد، اما در آخر فایدهای نمیکند. انگار که داشتند تمام رختهای عالم را در دلم میشستند. روز قبلش به آرمین گفته بودم که دخترمان سارا را به مدرسه نفرستیم. آرمین هم ته دلش به این کار راضی بود. سه روز نگذاشتیم برود، اما در…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایت شاهدان عینی: ما تنمان را در پستوی خانه نهان نخواهیم کرد
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور در باز شد و تا پدرم را دیدم خودم را در آغوشش انداختم و بلندبلند گریه کردم. پدرم پیشانیام را بوسید، و بهآرامی مرا به کناری کشاند تا با سرهنگ پلیس صحبت کند: «جناب سرهنگ، من میخوام اون کسی رو که چنین کاری با دخترم کرده، ببینم و تقاضای شکایت دارم.» سرهنگ هم که از آن حاجیهای متعصب تسبیحبهدست بود، دستی به ریشش کشید و به پدر فهماند…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایتهایی از ایران: هیچ ظلمی پایدار نمیماند
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور در میان ازدحام جمعیتی که برای خرید عید به خیابان آمده بودند، مانند قطرهآبی بودم در دریایی که داشت مرا در خودش غرق میکرد. یک ماه است که از زندان آزاد شدهام، هرچند که دلم پیش همبندیهایم مانده است. خدا را شکر کردم که هدفونم همراهم بود تا سروصدای بلند فروشندهها و نوازندههای خیابانی را که بساط شور و شادی فراهم کرده بودند، نشنوم. هنوز جای آن پنجهبوکسهایی…
بیشتر بخوانیدبازتاب ایستادگی بلندمدت و شرافتمندانهٔ مردم ایران
گزارشی از نمایشگاهِ Unveiling Honour در گفتوگو با شادی شادبهر، برگزارکننده و نمایشگاهگردانِ این نمایشگاه رسانهٔ همیاری – ونکوور طی روزهای آغازین سال نو، در تاریخهای ۲۱ تا ۲۳ ماه مارس، نمایشگاهی با عنوان Unveiling Honour در مرکز اجتماعات هنری و تفریحی راندهاوس (Roundhouse Community Arts and Recreation Centre) در مرکز شهر ونکوور برگزار شد. هدفِ این نمایشگاه، این بود که با بهنمایشگذاشتنِ آثار هنری هنرمندان ایرانی ساکن ونکوور، ضمن ارجنهادنِ ایستادگی درازمدت و شجاعانهٔ…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایتهایی از ایران: اینجا همیشه آبان است! زمان میگذرد ولی برای ما همیشه آبان است!
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور دنیا هنوز تمام نشده بود. جنگی بود تمامعیار! صدای تیر و گاز اشکآور و گاز فلفل و بمب صوتی، کر و کور و گیجم کرده بود، اما دنیا هنوز تمام نشده بود. ما دست در دست هم بودیم و دنیا با وجود جنگ تمامعیارش هنوز تمام نشده بود. جنگی تمامعیار بود، اما ما هیچ سنگر و خاکریزی برای پناه خود نداشتیم، هرچند دستانمان در دست هم بود؛ تنها…
بیشتر بخوانیدیادداشت سردبیر: مروری بر سال سختی که گذشت
سیما غفارزاده – ونکوور یادداشت سال گذشته در آستانهٔ نوروز را با این جمله آغاز کردم: «در آستانهٔ سالی دیگر ایستادهایم و با نگاهی به وقایع سال خورشیدی گذشته، گویی نه یک سال بلکه یک دهه را پشت سر گذاشتهایم.» اما حالا و یک سال بعد، تنها بهدلیل آنچه در شش ماه گذشته از سر گذراندهایم، یک دهه که جای خود دارد، همهٔ ما گویی قرنی را پشت سر گذاشتهایم… امسال نیز طبق سنت هرساله، در آستانهٔ…
بیشتر بخوانیدایران پس از مهسا – روایتهایی از ایران: بدون حجاب در تاکسی
بر اساس روایتی از ایران، پیادهسازی: ترانه وحدانی – ونکوور تاکسی اول سوار تاکسی شدهام. چند روز پیش برای ماشینم تذکر حجاب آمد. پیامک داده بودند که اگر تکرار کنی، ماشینت توقیف میشود. خندیدم و گفتم هر چه میخواهید تذکر دهید. نهایتش این است که توقیفش میکنید. نهایتش این است که مجبورم ماشینم را در پارکینگ بگذارم و در این شرایط کمرشکن اقتصادی با تاکسی یا آژانس تردد کنم. اینهمه انسان جان عزیزانشان را از دست دادند. اینهمه…
بیشتر بخوانید