علیاشرف درویشیان – نیازعلی ندارد – حاضر اول بار که دیدمش کنار ناودان مدرسه نشسته بود. سرفهاش گرفت. تکسرفهها به سختی تکانش میداد. خون کمرنگی بالا آورد. دهان را با آستین کت نخنمایش پاک کرد. شتابان به کلاس رفت و روی نیمکت اول نشست. کلاس دوم بود. کوچک بود و ریزه؛ با رنگ مهتابی. رگ گردنش از زیر پوست پیدا بود و تک تک مثل آدم تبدار میزد. مدادش را با نخ به سوراخ دکمهٔ…
بیشتر بخوانیدادبیات
علیاشرف درویشیان، متعهد به ادبیات ستمدیدگان
متن سخنرانی محمد محمدعلی در برنامهٔ بزرگداشت علیاشرف درویشیان در ونکوور محمد محمدعلی – ونکوور دربارهٔ صداقت گفتار و رفتار و کردار علیاشرف درویشیان هر چه بگویم کم گفتهام. هرچند دیگر بر کسی پوشیده نیست. همچنین در خصوص متعهد بودن و مبارز بودنش. بهشرح ایضاً دربارهٔ مردمی بودن خودش و نوشتههایش. من اما میخواهم روی چون و چرایی سالهای سال پرهیز از ظاهر شدن در مجامع عمومی و ادبی او تأکید کنم بهدلیل تعهد صادقانهاش…
بیشتر بخوانیدنمونهٔ استوار دفاع از اندیشه، بیان و حقوق بشر
گرامیداشت خاطرهٔ علیاشرف درویشیان در ونکوور سیما غفارزاده – ونکوور یکشنبهٔ گذشته، ۱۰ دسامبر ۲۰۱۷، برنامهای با عنوان پاسداشت زندگی و آثار علیاشرف درویشیان، بههمت تعدادی از اهل قلم و فرهیختگان ساکن ونکوور در سالن کاردینال نورث ونکوور برگزار شد. در آغاز این برنامه، مجید میرزایی، شاعر ساکن ونکوور و عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید، که گردانندهٔ این برنامه بود، سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «امروز ما در اینجا گرد آمدهایم تا خاطرهٔ انسانی…
بیشتر بخوانیدسه شعر از سعید جاوید
سعید جاوید – آمریکا ناگهان، پائیز امروز صبح، ناگهان پائیز پشت پنجرهام بود حادثهای خاموش، در شب، گذشته بود و ما در خانه هیچ سوک-آوائی برای روز مبادا ذخیره نداشتیم اعتراف میکنم من از انبوه درختان خشک میترسم و از اینهمه برگهای مردهٔ بینام (ای وای – یک دشت خاوران هم کافی نیست) * * * این پائیز چندم است؟ چقدر خوابهای من، کهنسال است؟ چند زمستان دیگر مانده؟ آه پائیز، همسفر آخرینِ من چیزی…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – نوستالژی
مژده مواجی – آلمان با دیدن دستگیرهٔ در کافه، یک لحظه احساس کردم دارم وارد عطاری میشوم. وقتی که میخواستم دستگیره را فشار بدهم، ناخودآگاه دستهٔ هاون را گرفتم. بدون توجه به اینکه در کافه شیشهایست، بهیاد کوبهٔ درهای قدیمی بوشهر افتادم. اما، دستهٔ هاون به آن وصل بود.
بیشتر بخوانیدکاریکلماتور (۱۲)
داود مرزآرا – ونکوور ۱- درخت نه از باد میترسد و نه از طوفان، فقط از تبر میترسد. ۲- وقتی به قلب تاریکی زد، قلبش از کار افتاد. ۳- به اطرافش نگاه کرد، کسی را نیافت. اعلام بیطرفی کرد. ۴- ریل به قطار گفت از من جدا مشو وگرنه به مقصد نمیرسی. ۵- نجار را از تیشه و شیشهبُر را از شیشه بتوان جدا کرد، اما درخت را از ریشه، نه. ۶- درخت بیابان وقتی دید…
بیشتر بخوانیددنیای من و آدم کوچولوها – بادکنک بنفش
رژیا پرهام – توزنتو دخترک مهدکودکم پرسید: «رژیا، ممکنه لطفاً بادکنک بنفشرنگم رو باد کنی؟» نگاهی به بادکنک انداختم، بارها بادش کرده بود و تبدیل به وسیلهٔ بازی شخصیاش شده بود. سعی کردم با بهترین کلمات ممکن توضیح بدهم که برای رعایت بهداشت بهترست بادکنکی نو را انتخاب و باد کنیم. موافق بود. بادکنکهای بنفشرنگ تمام شده بود و دخترک رنگ دیگری نمیخواست. دوباره بادکنکش را بهسمت من دراز کرد و گفت: «ممکنه همین رو باد…
بیشتر بخوانیدجنگل ابر – قسمت آخر
قسمت قبلی این داستان را در اینجا بخوانید علیرضا ایرانمهر – ایران مرد یادش آمد با زنش کنار دریاچهٔ قایقرانی آشنا شده بود. زنش با دو دختر دیگر توی قایق پدالی روی دریاچه بازی میکردند. نور آسمان ابری دم غروب روی سطح دریاچه میدرخشید. یادش نمیآمد تنها در آن بعدازظهر کنار دریاچهٔ مصنوعی قایقرانی چهکار میکرده است. هوا بهسرعت تاریک میشد و چراغهای اطراف دریاچه را روشن کرده بودند. نور چراغهای زرد بهشکل خطهای دراز و باریکی…
بیشتر بخوانیدکوچهپسکوچههای ذهن من – موش صحرایی، پسرم و من
مژده مواجی – آلمان پنج تا موش صحرایی توی قفس اینور و اونور وول میخوردند و هر از گاهی نگاهی به ما میانداختند که در کلاس درس به صحبتهای خانم سیمرمن معلم کلاس سوم دبستان پسرم در جلسهٔ اولیاء و معلم گوش میدادیم. خانم سیمرمن در حالیکه خودکارش را در دستش میچرخاند، نگاهی به موشها انداخت و گفت: «اینها تمام مدتی که در درس علوم مبحث پستانداران را داشتیم، با ما همکاری کردهاند. همه با…
بیشتر بخوانیدصدای برخورد سایههای غم و اندوه
نگاهی به منظومهٔ «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» اثر هوشنگ بادیهنشین [۱] فرناز جعفرزادگان – ایران بادیهنشین در زمان خود بسیار پیشروتر از شاعران هم نسل خود بوده است و بهعبارتی شعرهایش، زبان کلیشهها نبود. ترکیبسازیها، ساختار و فضای متفاوت شعرهای بادیهنشین همراه با الحان درونی شعر و تصویرسازیهای بکر و تلفیق آن با طبیعت و زندگی مدرنیتهٔ شهری وجه تمایز سرودههای این شاعر است. نوع نوشتار و کاربرد آواها و موسیقی…
بیشتر بخوانید