داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران چند روزی بود که ماشینم خراب شده بود. گذاشته بودمش تعمیرگاه. این روزها بیشتر توی آژانس کار میکنم. اوایل بهخاطر خرج دانشگاه بود. الان با این تورم و گرانی و قیمت سرسامآور دلار برای خرج غذا و پوشاک هم باید کار کرد. حقوق بازنشستگی پدرم کفاف نمیدهد و ماه به نیمه نرسیده تمام شده است. آمار زنهایی که مسافرکشی میکنند،…
بیشتر بخوانیدادبیات
معرفی کتاب «گفتگوی من و فرزانه» نوشتهٔ مهدی حبیبالله
رسانهٔ همیاری – ونکوور کتاب «گفتگوی من و فرزانه» نوشتهٔ مهدی حبیبالله، نویسندهٔ ساکن ونکوور، ژوئیهٔ امسال منتشر شده و از طریق وبسایت آمازون در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. این کتاب کوششی است برای طرح مسائل فلسفی بهشکلی متفاوت و در قالب گفتوگو و پرسش و پاسخ دربارهٔ مباحث فلسفی از ایدئولوژی گرفته تا هستیشناسیِ عشق، زیباییشناسی و موارد دیگر به بحث میپردازد. نویسنده در پیشگفتار این کتاب چنین مینویسد: در این کتاب سعی…
بیشتر بخوانیدسروها، سپیدارها، صنوبرها – شعری از سعید جاوید
سعید جاوید – آمریکا من مردمام، همان جماعت خاموش، همان مردم عوامالناس، میروم… و میآیم، میبینیام… و نمیبینی، آن گوشه ایستادهام، در حواشی همان میدانها که با جراثقالهای سازندگیتان، سپیدارها را، و سروها را، و صنوبرها را، بر دار میکنید، من در آن کنار ایستادهام، میبینیام… و نمیبینی، من راه میروم و از پیشانیام جنون میریزد، و قدمهایم سنگفرش خیابان را، شخم میزند و تخم میپاشد، سروها، سپیدارها، صنوبرها، میبینیام و میگویی: «اَه باز این…
بیشتر بخوانیدجهانِ بینوید شعری از اصلان قزللو
اصلان قزللو – ایران همین که تکهتکه نکردند خبر را زندگی دق کرد فکرهایی جهان را سبز میخواست من که در تیربارانها در اعدامها خوابم میپرد دستهگلی به گور زندگی میگذارم هر روز و درست در همین هنگام که نویدی نیست جهان خوابش میبرد مرگ را در افغانستان با طالبان قسمت میکنند تا شهر بخوابد شیراز بهارنارنجهایش را به کرونا میبخشد و داودیها در رحمتآباد حراج میشوند بیا این گریههای آخر را به پای الوکهای…
بیشتر بخوانیددر جستوجوی بهشت – واگویههای یک ترنس
داستانهایی بر مبنای واقعیت از انسانهایی که تنها به رفتن فکر میکنند آرام روانشاد – ایران همان ابتدا که سوار میشود، اولین چیزی که توی چشمم میخورد ظرافتش است. ظرافتی که به یک مرد نمیخورد. دستهای کشیده و ناخنهای مانیکورشده. ابروهایش را برداشته است. موقع حرف زدن عشوهٔ دلپذیری میآید که اصلاً توی ذوق نمیزند. باهوش است، چون وقتی میبیند عکسالعملی در قبال نوع پوشش و رفتار متفاوتش بهعنوان یک مرد نشان نمیدهم، اعتماد میکند و…
بیشتر بخوانیدچه میتوانم بگویم؟ شعری از نیکی فتاحی
نیکی فتاحی – ونکوور چه میتوانم بگویم؟ درختها ایستاده مردهاند و فقط کافیست که بگویم «من سردم است» تا چند برگ دیگر از گلوگاهشان جدا شوند! چه میتوانم بگویم؟ آن شاخههای پذیرنده که در فقدان سبزترین برگهایشان نفسنفس میزنند دارند از قلب پوستههاشان ترک میخورند و دستان من چه کوتاه… چه کوتاه… کدام مرثیه؟ کدام سوگ؟ سرما تا مغز استخوان… تا مغز استخوان… خدایا فریادم… یخ… بسته است دیگر چه میتوانم بگویم، چه؟ وقتی که از…
بیشتر بخوانیدسینا سرکانی رفت. «مردی که همیشه شاعر بود»
مهین میلانی – ونکوور سینا سرکانی رفت. «مردی که همیشه شاعر بود» تعلیق در زیستگاههای هجر… در جستجوی خانه؟! «چون بسیط هستم، در خانه نمیگنجم.» و نمیگنجید. «جز این نامهها که برایت پست میکنم و آن موجها که در دریا کاشتیم تا آب از آب تکان بخورد همهٔ جهان سراب بود حتی لکنت عاشقانهٔ ما! افتاد، باز هم ماهی، از چشمم، دریا ریخت» «روی تلویزیون دفتری باز، شعری ناتمام زیر بالش شب، آوازی نخوانده یک…
بیشتر بخوانیدشکوفه آذر: رئالیسم جادویی، بهترین سبک ادبی برای نشان دادن خودِ واقعی جامعهٔ امروز ما
گفتوگو با شکوفه آذر، نویسندهٔ رمان «اشراق درخت گوجه سبز»، به بهانهٔ اعلام نتیجهٔ جایزهٔ ادبی بوکر ۲۰۲۰ سیما غفارزاده – ونکوور جایزهٔ بوکر یکی از مهمترین جوایز ادبی دنیاست که هر سال به بهترین رمان جدید انگلیسیزبان و منتشرشده در بریتانیا اعطا میشود. این جایزه در اصل سال ۱۹۶۹ با نام The Booker–McConnell Prize (به نام شرکتی که حامی مالی آن بود) پایهگذاری شد و از سال ۲۰۰۲ بهبعد، وقتی که ادارهٔ آن به…
بیشتر بخوانیدبرگزاری نخستین جلسهٔ سخنرانی حافظپژوهیِ گروه فرهنگی «یاران حافظ» ونکوور با حضور دکتر احمد کریمی حکاک
راضی رحیمی – ونکوور این روزها فراگیر شدن ویروس کرونا همهچیز را در دنیای امروزی دستخوش تحول کرده است. در همهٔ دنیا بسیاری از رویدادها و گردهماییها که پیشتر بهطور منظم برگزار میشدند، یا لغو و تعلیق شده یا به فضای مجازی پناه آوردهاند. در این میان جمعهای فرهنگی و ادبی ایرانیان ساکن ونکوور نیز بینصیب نماندهاند از جمله «یاران حافظ»، گروه فرهنگیای که از آغاز شیوع این بیماری، جلسات ماهانهٔ خود را از طریق…
بیشتر بخوانیدرباعیهایی از ایرج زبردست، شاعر ساکن شیراز
ایرج زبردست – ایران سه رباعی به یاد نیما همراه با یادداشتی از شاپور جورکش به راه و ماه، نیمایوشیج. وَ برای ماه ریخته بر سنگ، شاپور جورکش ۱ از قامت واژه، طرح فردا انداخت پیراهن کهنه را به دریا انداخت هر پنجرهای گوش به افسانه سپرد هر کوه مرا به یاد نیما انداخت ۲ ای مردم شهر، عطر هوش آوردم کوه کلمات را به دوش آوردم تا بار دگر پنجرهای باز شود یک تکّه…
بیشتر بخوانید