در جست‌و‌جوی بهشت – نمی‌دانم آن‌هایی که می‌میرند کجا می‌روند، اما می‌دانم که کجا می‌مانند

در جست‌و‌جوی بهشت – نمی‌دانم آن‌هایی که می‌میرند کجا می‌روند، اما می‌دانم که کجا می‌مانند

به‌یاد جانباختگان پرواز ابدی ۷۵۲ آرام روانشاد – ایران بامداد ۱۸ دی ماه ۹۸ بود، شهر هنوز بیدار نشده و بسیاری از ما در خواب ناز بودیم. نمی‌دانستیم که به‌زودی قرار است یکی از هولناک‌ترین خبرهای زندگی‌مان را بشنویم. هنوز بعد از دو سال از یادآوری آن روز صبح چنان بر خودم می‌لرزم که هیچ‌چیز نمی‌تواند مرا گرم کند. خبری جانکاه که پس از آن قرار نبود دیگر هیچ‌چیز شبیه قبل از آن باشد. ما خواب…

بیشتر بخوانید

تلفیقی ناب از ثبت تاریخی فاجعه‌ای هولناک با انتقال حس درد و رنج طاقت‌فرسای بازماندگان

تلفیقی ناب از ثبت تاریخی فاجعه‌ای هولناک با انتقال حس درد و رنج طاقت‌فرسای بازماندگان

معرفی کتاب «به کی‌یف که رسیدم زنگ می‌زنم» اثر منیرو روانی‌پور مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور ژانویهٔ سال ۲۰۲۱ و در نخستین سالگرد سرنگون‌کردن پرواز ۷۵۲، گزارشی در شمارهٔ ویژهٔ پرواز ۷۵۲ رسانهٔ همیاری منتشر شد دربارهٔ برگزاری کلاس‌های خاطره‌نویسی منیرو روانی‌پور، نویسندهٔ ساکن آمریکا، برای بازماندگان قربانیان این پرواز. کمتر از یک‌سال بعد و در دسامبر ۲۰۲۱ منیرو روانی‌پور کتاب «به کی‌یف که رسیدم زنگ می‌زنم، داستان خاطره‌ها» را که حاصل آن کلا‌س‌هاست…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – رفتن، گریزگاه امنِ آدم‌ها

در جست‌و‌جوی بهشت – رفتن، گریزگاه امنِ آدم‌ها

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران از لحظه‌ای که سوار ماشین می‌شود، دستمال دستش است و دارد گریه می‌کند. اشک‌هایش بی‌آنکه بند بیایند همین‌طور جاری‌اند. هر چند ثانیه یک‌بار می‌گوید ببخشید و توی دستمالش فین می‌کند. سر و وضع بسیار شیکی دارد. پالتو و چکمه‌هایش جار می‌زند که از برندهای معروف و گران‌اند. وسط هق‌هق‌هایش می‌گوید: «ببخشید. حالم خیلی خیلی بد است. نمی‌توانم. دست خودم نیست….

بیشتر بخوانید

مروری بر داستان سنگر و قمقمه‌های خالی اثر بهرام صادقی – به‌مناسبت ۱۵ دی (۵ ژانویه) زادروز این نویسندهٔ معاصر

مروری بر داستان سنگر و قمقمه‌های خالی اثر بهرام صادقی – به‌مناسبت ۱۵ دی (۵ ژانویه) زادروز این نویسندهٔ معاصر

مهرخ غفاری مهر – ونکوور از بهرام صادقی (دی‌ ۱۳۱۵- آذر ۱۳۶۳) یک داستان بلند به‌نام ملکوت و یک مجموعه‌داستان کوتاه به‌نام سنگر و قمقمه‌های خالی به جای مانده است. بهرام صادقی به‌ویژه با داستان‌های ملکوت، سنگر و قمقه‌های خالی، و خواب خون جای پای خود را در جمع نویسندگان ایرانی صاحب‌سَبک، محکم کرده‌ است. مجموعه‌داستان سنگر و قمقمه‌های خالی شامل داستان‌های کوتاه او است که در سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۶ نوشته شده است؛ سال‌های پس…

بیشتر بخوانید

داستان‌خوانی، بحث انتقال تجربیات و رونمایی کتاب جدید استاد محمد محمدعلی

داستان‌خوانی، بحث انتقال تجربیات و رونمایی کتاب جدید استاد محمد محمدعلی

گزارشی از اولین کارگاه داستان‌نویسی ونکوور به‌صورت حضوری و آنلاین پس از شروع همه‌گیری سیما غفارزاده – ونکوور تازه‌ترین نشست ویژهٔ کارگاه داستان‌نویسی در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱، و برای اولین بار پس از شروع همه‌گیری کووید به‌صورت حضوری و آنلاین برگزار شد. این نشست در کارگاه هنرِ جمال کردستانی، از اعضای کارگاه داستان‌نویسی، برگزار شد و قرار بر این است که اگر محدودیت‌های کووید اجازه دهد، سه‌شنبه‌های آخر هر ماه جلسات کارگاه به‌صورت حضوری…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – عاشق ایران‌ام، ولی می‌روم

در جست‌و‌جوی بهشت – عاشق ایران‌ام، ولی می‌روم

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران منشی آژانس صدایم می‌زند: «یک سرویس هست که کسی قبول نمی‌کند. شما حاضری بروی؟ یک خانمی هست که سگ کوچکی دارد. هیچ‌کدام از راننده‌ها حاضر نشده‌اند بروند. بنده خدا خیلی اصرار کرد. سمت قلهک است. گفت حتی کرایهٔ اضافه می‌دهد.» می‌خندم و می‌گویم معلوم است که می‌روم. کرایهٔ اضافه هم نمی‌خواهم. من با سگ‌ها هیچ مشکلی ندارم. بقیهٔ راننده‌ها می‌خواهند…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – سکوتت را بشکن

در جست‌و‌جوی بهشت – سکوتت را بشکن

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران «خدا را شکر که توانستم ویزا بگیرم. خیلی می‌ترسیدم. می‌گفتند به‌خاطر کرونا خیلی سخت ویزای توریستی می‌دهند. خواهرم هلند است. دعوت‌نامه فرستاد برایم. اصلاً امید نداشتم که بتوانم ویزا بگیرم. وکیل می‌گفت با شرایطی که من دارم احتمالش کم است. اما معجزه شد. دلم می‌خواهد هر چه می‌توانم از اینجا دور شوم. بی‌حرف پیش، اگر بشود دیگر برنمی‌گردم. دلم می‌خواهد…

بیشتر بخوانید

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، خسرو دوامی، نویسندهٔ ساکن آمریکا

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، خسرو دوامی، نویسندهٔ ساکن آمریکا

کامران قوامی – ونکوور در تاریخ نهم نوامبر۲۰۲۱، کارگاه هفتگی داستان‌نویسی تحت نظر استاد محمد محمدعلی، نویسندهٔ ساکن ونکوور، پذیرای مهمان ویژه‌ای از آمریکا‌ بود؛ خسرو دوامی، نویسندهٔ ساکن کالیفرنیای جنوبی. در این جلسه به بررسی دو داستان کوتاه از ایشان پرداخته شد. داستان «کلوپ بیلیارد آرزو» و همچنین داستان «رودخانهٔ تمبی». متأسفانه به‌دلیل بلندی داستان «کلوپ بیلیارد آرزو» و محدودیت جا، امکان چاپ آن در نشریه نبود، هرچند، علاقه‌مندان می‌توانند آن را در وبسایت…

بیشتر بخوانید

رودخانهٔ تمبى‌ داستان کوتاهی از خسرو دوامی

رودخانهٔ تمبى‌ داستان کوتاهی از خسرو دوامی

خسرو دوامی – آمریکا من که براى‌ شما نوشته بودم. اول مرا ببخشید، بعد به ‏دیدارم بیایید. کسى‌ که نمى‌‌بخشد، فراموش هم نمى‌‌کند. و من دیگر شکى‌ ندارم که فراموشى‌ پایان همهٔ رنج‏‌هاست. شما هم ماجرا را آن‌‏طور شنیده‌‏اید که دیگران خواسته‌‏اند. جریانى‌ مبهم و پُرتأویل، مثل واقعهٔ خانهٔ مسجدسلیمان و اعترافات مطرب شوشترى‌، و یا همین روایت مربوط به رودخانهٔ تمبى‌ و برکهٔ خون‌‏آلود و ماهى‌هاى‌ تکه‌تکه‌شدهٔ روى‌ آب که اتفاقى‌ محال است. قبلاً…

بیشتر بخوانید

مروری بر دل تاریکی اثر جوزف کنراد – به‌مناسبت سوم دسامبر زادروز این نویسندهٔ نامدار

مروری بر دل تاریکی اثر جوزف کنراد – به‌مناسبت سوم دسامبر زادروز این نویسندهٔ نامدار

مهرخ غفاری مهر – ونکوور دل تاریکی (Heart of Darkness) کتابی است، برای خواننده، پر آب چشم. داستانی که تو را با هزاران پرسش روبه‌رو می‌کند: مارلو کیست؟ رود زرد بزرگی که او تشنهٔ دیدارش است، کجاست؟ چرا دل تاریکی؟ چرا مارلو برای گرفتن مدارک مربوط به دریانوردی به بروکسل می‌رود؟‌ نقش بروکسل در این ماجرا چیست؟…  برای آشناشدن با آنچه دل تاریکی را می‌سازد و قهرمان آن، مارلو دریانورد چیره‌دست، که تجربیاتی عجیب از سفرهایی…

بیشتر بخوانید
1 21 22 23 24 25 64