مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور «آرژانتین، ۱۹۸۵» فیلمی داستانی به کارگردانی سانتیاگو میتره، ساخت سال ۲۰۲۲ است. این تریلر سیاسی بر داستان دادستانهای آرژانتینی، خولیو استراسرا و لوئیس مورنو اوکامپو، متمرکز است که در سال ۱۹۸۵ مسئولیت تحقیق و گردآوری شواهد علیه مقامات مسئول دیکتاتوری خونین نظامی در کشورشان را بر عهده گرفتند. نقشهای اصلی در این فیلم را ریکاردو دارین و پیتر لانزانی بازی کردهاند. این فیلم نخستین تولید داخلی آرژانتین از شرکت…
بیشتر بخوانیدهنر و ادبیات
دو شعر از مهدی حبیبالله – با احترام به جانهای بردارشده
مهدی حبیبالله – ونکوور ۱ از قلب مادر میرباید عشق را میآویزد بر تاریکی و نموریِ دار سنگین و سرد آنی؛ میفشارد بر تارها گلو را تنگ کلام؛ در خشکنای گلو یخ میبندد آواز و سرودی نه؛ بند است نفس خورشید، تاریک زمان، متوقف لرزش سرمایی فرو میریزد سرریز از بدن شُره میکند… شرابههای جان سطح خیابان مرگ میسپارد به راه همهٔ شهر را میماند لکهای سیاه بر انتهای شب هرگز، اما، سکوت! نیست…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۸۵) – سخنرانی ناتمام کشیش
مژده مواجی – آلمان مراجعم، شمس، را بعد از تعطیلات کریسمس در شهر دیدم. احوالپرسی کردیم. در چند جلسۀ پایانی کوچینگ شغلی بهدلیل سرماخوردگی شرکت نکرده بود و با تماس تلفنی از او با خبر بودم. از بدشانسی مریضیاش با جشن «روزۀ اِزی» کردهای ایزدی در ماه آذر همزمان شده بود. او مثل همیشه تمیز و مرتب لباس پوشیده بود. موهای سیاه صاف نیمهبلندش را روی شانهاش ریخته بود. از او پرسیدم: «چه خبر؟» با خوشحالی…
بیشتر بخوانیدچند شعر از خالد بایزیدی برای اعدامیان جنبش زن، زندگی، آزادی
خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ عشق را در پستوی خانهها به دار میآویزند تا دلهای شیفته را از عاشقی باز دارند عشق خونیست در رگ زندگی ۲ شکفته شدند انارها بر سردارها دیگر هیچ دانهٔ اناری بر لب یلدا نمینشیند ۳ سپیدهدم مؤذنها بریدهبریده اذان دادند میدانستند جز گریهٔ مادران صدایی به گوش خدا و بندگان نمیرسد ۴ حیات مرگآفرین شده است برای نوزادان نماز وحشت میخوانند ۵ کلاهی که بر سرمان رفت گشاد…
بیشتر بخوانیدیادداشتی بر داستان «بهار آبی کاتماندو»، نوشتهٔ شهرنوش پارسیپور
نیکی فتاحی – ونکوور داستان کوتاه «بهار آبی کاتماندو» (این داستان را در اینجا بخوانید) داستانی است پرابهام و نمادین که در سطح نخست، بخشی از زندگی یک زن را روایت میکند و در سطوح زیرین، موضوعاتی را که از طریق نشانهها و نمادها به مخاطب ارائه میگردد. راوی داستان خودِ زن است و از زاویهٔ دید اولشخص به بیان ماجرا میپردازد. ابهامات، استعارات و نمادهایی که در این داستان وجود دارد، آن را به اثری…
بیشتر بخوانیدبهار آبی کاتماندو* – داستان کوتاهی از شهرنوش پارسیپور
شهرنوش پارسیپور – آمریکا پنجرهٔ اتاق من رو به یک باغ بزرگ قدیمی باز میشود که قنات دارد؛ یک پهنهٔ سبز پر از گل اطلسی و شقایق. گاهی صاحب باغ را میبینم که علفهای هرز را میچیند؛ از دور پیر به نظر می آید، یک لباس آبی سرتاسری میپوشد و با دستهای دستکشپوشیده به سراغ گلها میرود، سر شمشادها را میزند، علفهای هرز را میکند و چمن را آب میدهد. وقتی کارش تمام میشود، دستکشهایش…
بیشتر بخوانیدمعرفی فیلم و سریال: دانتون – Danton
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور دانتون، فیلمی در ژانر زندگینامهای و درام به کارگردانی آندری وایدا است که در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. فیلمنامهنویس این فیلم ژان کلود کاریِر است که آن را بر مبنای نمایشنامهٔ ماجرای دانتون نوشتهٔ استانیسلاوا پرسیبیشِفسکا نوشته است. موسیقی فیلم را ژان پرودرومیده ساخته است. از بازیگران آن میتوان به ژرار دوپاردیو، وویچیخ پشونیاک، آنا آلوارو، پاتریس شرو و ژاک ویره اشاره کرد. این فیلم به نمایش روزهای واپسین زندگی ژرژ دانتون، از سران انقلاب کبیر فرانسه و چند تن از همفکرانش…
بیشتر بخوانیدلطافت و روشنایی تلویزیون و سینمای ایران
یادی از هوشنگ لطیفپور، هنرمندی برجسته که این هفته در شهرمان ونکوور درگذشت مرتضی مشتاقی – ونکوور در گذشتههای نهچندان دور (سالهای قبل از ۱۳۳۰) فیلمهای سینمایی خارجی بهخاطر استفاده از زبان غیرفارسی، چندان مورد علاقهٔ عموم نبود. هوشنگ لطیفپور یکی از هنرجویان هنرستان هنرپیشگی بود. بعد از چندین سال فعالیت در تئاتر، او همهٔ اعضای گروه تئاتر خود را به کار دوبلاژ دعوت کرد. اکثریت گروه دعوت او را پذیرفتند و روی آن تمرکز…
بیشتر بخوانیدپروژهٔ اجتماعی (۸۴) – یک روز کاریِ متفاوت
مژده مواجی – آلمان کامپیوتر را خاموش کردم، در اتاق کار را بستم و آمادهٔ رفتن به مؤسسۀ زبان شدم. گوگل مپس حدود پانزده دقیقه مسیر راه را محاسبه کرده بود. با احتمال چراغقرمزهای پیشبینینشدهٔ چهارراهها، نیم ساعت زودتر حرکت کردم. با همکارم گودرون ساعت ۱۱ روبروی در ورودی آنجا قرار گذاشته بودیم. او با ماشین بود و من با دوچرخه. برای تبلیغ کوچینگ شغلیمان به یکی از کلاسهای زبان آلمانی مقطع ب۲ میرفتیم تا شاگردها…
بیشتر بخوانیدشعرهایی از مهرخ غفاری مهر
مهرخ غفاری مهر – ونکوور زن کوچک بود اما طوفان سهمگین بزرگی را به پس پشتش میراند هرگز نمیپنداشت که زنی از تبار او با پوستی سپید گردنی شکننده پاهایی کوچک و دستانی ظریف چنین ابرهای سیاهی را در زندگی خواهد دید. با اینهمه او زن بود خشمش را و غرورش را با دریا در میان گذاشت گیسوانش را به باد سپرد و با تمام وجود به پیش رویش نگریست آنجا که آسمان روشن میشد و…
بیشتر بخوانید